روزگاری جشنواره فیلم فجر به این متهم شده بود که فیلمهایش تجمیع خیانت و سست بنیادی تعهد به زندگی زناشویی است؛ اما این روزها در سیودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر آنچه بیش از پیش پررنگ مینماید بحث اعتیاد و استعمال دخانیات است؛ البته آن هم نه به شکلی ساده و گذرا، بلکه تاکید موکد بر سیگار کشیدن بازیگران نقش اصلی و استمرار این پلانها و داستانهایی از این دست. این اتفاق را میتوان در بسیاری از فیلمهای به نمایش درآمده تا به امروز مشاهده کرد؛ گویی سیگار این روزها در فیلمهای جشنواره به یکی از نقشهای اصلی و محرک داستان بدل شده است.
در اولین فیلمی که در جشنواره به نمایش درآمد؛ «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» این موضوع به وضوح و کرات دیده میشد. سیگار کشیدن ساناز کنار خاله و شوهرخاله میانسال خود و در حضور دختر نوجوان خانه سر میز غذا، اشاره به علاقه دختر نوجوان به بوی سیگار و جعبهاش و دیالوگ طنز پیمان قاسمخانی که میگوید: «با این حساب دیگه 90 درصد راهو رفتی!»؛ کشیدن پی در پی سیگار توسط ترانه علیدوستی(ساناز) و توجیه این مسئله توسط شوهرخاله سنتی برای زنش که این مسئله امری عادی است و کاری نکرده، فقط یک سیگار کشیده. یا پناه بردن خود شوهرخاله به دستشویی کنار حیاط و خلوت کردن و آرامش گرفتن با سیگار.
در فیلم دیگری همچون «زندگی جای دیگری است» هم همین وضع به کرات دیده میشود. پلانهای پی در پی از سیگار کشیدن حامد بهداد، علاقه پسر نوجوانش به سیگار کشیدن و اینکه با سیگار کشیدن ادای پدر خود را در میآورد.
«مردن به وقت شهریور» که باز هم اشاره به سیگار کشیدن پسر جوان و دوستان خلافکارش در مصرف مواد دارد. این اتفاق در «ملبورن» هم به شکلی دیگر دیده میشود، سیگارهای گاه و بیگاه پیمان معادی که در رقابت با دیالوگ گویی هایش افتاده است یا دزدیدن سیگار توسط خواهر امیرعلی(پیمان معادی) از پاکت سیگارش نمونه دیگری بر این مسئله است. «سیزده» به گونه دیگری اشاره به خلافهایی اینچنینی دارد.
اما در مورد «لامپ صد» ساخته سعید آقاخانی وضع به گونه دیگری است؛ فیلم درباره معضل اعتیاد و مصائب مربوط به آن است. در پی شفافسازی است اما در بطن همین شفافیت آموزش مصرف مواد مخدر هم میدهد و چیزهایی را جلوی چشم مخاطب قرار میدهد که شاید تا این حد نیازی به نمایش آن نبود. در کنار همه نکوهشهایی که به مصرف مواد مخدر در فیلم میشود اما حمید لولایی در نقش راننده تاکسی دیالوگ جالبی دارد. در یکی از صحنهها فرزین با بازی محسن تنابنده که معتاد هم هست و میخواهد سوار تاکسی شود، راننده تاکسی با دیدن سر و وضع ناجور فرزین به او پیشنهاد م کند که مواد مصرف نکند و سپس به او میگوید «حداقل اگر میخواهی مواد مصرف کنی چیزی مصرف کن که بهت بسازه و حالتو خوب کنه».
ضرورت کاهش نمایش صحنههای مربوط به مصرف دخانیات در سینما
شاید هنوز برای قضاوت در این باره زود باشد اما همانطور که در برنامهها و سریالهای تلویزیونی بخشنامهای وجود دارد که به واسطه آن نمایش استعمال دخانیت ممنوع است بهتر است این مسئله هم در سینما به نوع دیگری نگریسته شود و حداقل از توجهی که به این اتفاق در فیلمها میشود کاسته شود چون نسل نوجوان و جوان در سینما الگوهای بسیاری دارد و این ژستهای شیک و پکهای عصبی و بعضا متفکرانهای که بازیگران در نقش فرو رفته به سیگار میزنند و تایم قابل توجهی از پلانها را هم به خود اختصاص می دهد، قطعا در این نسل تاثیر خواهد گذاشت و از آنها تأسی خواهند جست.
سینما رسانهای فرهنگساز و به دلیل جذابیتهای این مدیوم با قدرت تاثیرگذاری بالاست، ای کاش فیلمسازان صرفا به دنبال ژستهای سیگار به دست که گاها مقتدر هم نشان میدهند، نباشند و کارهای خوب را هم در فیلمهایشان تبلیغ کنند.