کد خبر: 1420030
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۱
داستان یک کارگردان/

توقف «اتوبوس شب» در «۵۰ قدم آخر»!

گروه هنر: کیومرث پوراحمد با ساخت «اتوبوس شب» برای خود در سینمای دفاع مقدس جایگاهی خوب رقم زد، اما در فیلم اخیرش «۵۰ قدم آخر» همه را متجب کرد که چگونه یک فیلمساز حرفه‌ای می‌تواند فیلم‌های چنین متفاوت به لحاظ کیفیت بسازد.

زمانی‌ که زمزمه‌های ساخت فیلم «50 قدم آخر» شنیده شد، بسیاری همانند نگارنده خوشحال شدند، چون متصور بودند که قرار است فیلمی هم‌پای «اتوبوس شب» ساخته شود، اما این تصور با ساخت فیلم «50 قدم آخر» رنگ باخت، چون بعد از تماشای فیلم، این سؤال در ذهن پیش می‌آید که چگونه می‌شود کارگردان «اتوبوس شب» فیلم ضعیفی مانند «50 قدم آخر» (که در همان ژانر است) بسازد!

ضعف فیلمنامه

بحث درباره این فیلم سینمایی را از فیلمنامه آغاز می‌کنیم. این فیلم داستان یک مهندس الکترونیک است که به دعوت فرماندهان جنگ به جبهه دعوت می‌شود. وی بنا به احتیاجاتی که داشت، این خواسته را قبول می‌کند، اما این پذیرش در نهایت سبب تغییر و تحول این شخصیت می‌شود. این موضوع بارها در سینمای کشورمان تصویر شده است که «50 قدم آخر» ضعیف‌ترین آن بود، چون به هیچ‌وجه شخصیت‌پردازی‌ها انسجام لازم را نداشت. برای مثال شخصیت رزمنده فیلم (سلمان فرخنده) دائم در حال متلک‌پرانی است، بدون اینکه شوخی‌ها به نمک کار بیفزاید. شخصیت دیگر، طناز طباطبایی است که وجودش در فیلم به هیچ‌وجه توجیه‌پذیر نبود. در حقیقت کارگردان تنها برای این‌که فیلمش بار احساسی داشته باشد، چنین شخصیتی را در فیلم جای داده بود.

این نگاه غریبه به جبهه، نشان می‌دهد که فیلمنامه‌نویس (کیومرث پوراحمد) فضای جنگ را به خوبی درک نکرده است. تصور وی از جنگ هشت ساله همان نبردهایی است که در سال‌های اخیر رخ داده است و ما نمونه‌های آن را در فیلم‌های مربوط به جنگ جهانی دوم به وفور دیده‌ایم. در این میان نقطه تعجب‌آور اینجاست که مشاور فیلمنامه «حبیب احمدزاده» که خود از رزمندگان جنگ است چگونه به نویسنده در درک بهتر موضوع یاری لازم را نرسانده است، چون کسی که فیلمنامه «اتوبوس شب» را نوشته می‌توانسته به خوبی پوراحمد را در نگارش اثری واقعگرایانه یاری رساند.

میزانسن ضعیف «50 قدم آخر»

بعد از فیلمنامه باید میزانسن کار را هم بسیار ضعیف خواند. نحوه چیدمان دکور و طراحی صحنه هم به هیچ وجه با آن چیزی که تماشاگران از فضای دفاع مقدس در ذهن دارند، همخوان نیست، البته نمی‌خواهم این فیلم را با کارهای خوب ژانر دفاع مقدس، همچون «روزهای زندگی»، «مهاجر»، «ده‌یدبان» و... مقایسه کنم، اما حتی این فیلم در مقایسه با کاری چون «معراجی‌ها» هم میزانسنی بد دارد! دلیل این مسئله نیز از آنجا نشئت می‌گیرد که کارگردان این فیلم خود جبهه را ندیده و تصویری اشتباه از جنگ در ذهن دارد، حتی زمانی‌ که فیلم می‌خواهد شوخی‌هایی انجام دهد، با توهین این کار را انجام می‌دهد؛ بدون این‌که در آن موقعیت و زمان آن شکل از شوخی لزومی داشته باشد.

بحث دیگری که درباره این فیلم می‌توان مطرح کرد، کارگردانی فیلم است که در مواقعی تبدیل به یک کار طنز می‌شود؛ به ویژه در صحنه پایانی فیلم که یک سگ نیروهای خودی را به یاری رزمنده گمشده و زخمی می‌آورد. در ضمن حضور یک نوزاد در یکی از سکانس‌های فیلم هم از آن اتفاقات بسیار ضعیف است که در جشنواره سبب خنده‌های مخاطبان شد.

نکته دیگر که درباره کارگردانی پوراحمد می‌توان گفت مربوط به انتخاب بازیگران می‌شود که بسیار ضعیف و بد بود، حتی بابک حمیدیان بازیگر خوب سینمای کشورمان هم به واسطه فیلمنامه بد این کار تصویری نامطلوب از بازی خود ارائه کرده است.

استقبال نامناسب گیشه از «50 قدم آخر»

درباره عوامل فنی این فیلم سینمایی از فیلمبرداری گرفته تا صدابرداری و جلوه‌های ویژه، فیلم کیفیت متوسطی داشت. در بحث طراحی صحنه نیز ضعف عیانی را در کار شاهد هستیم. درباره تدوین این کار هم باید گفت که آنچه در جشنواره فجر به نمایش درآمد، به شدت از هم گسیخته بود؛ برای همین کارگردان در نمایش عمومی 12 دقیقه از کار را کم کرده است. درباره استقبالی که از این فیلم در گیشه شده هم باید گفت که کار نتوانسته مخاطبان لازم را جذب خود کند، هرچند برخوردی که با این فیلم در جشنواره شد هم به روی گیشه این کار تاثیر گذاشته است.

در پایان این مطلب باید گفت که «50 قدم آخر» ضعیف‌ترین فیلم کیومرث پوراحمد است که حتی در مقایسه با «نوک برج» هم کاری ضعیف‌تر می‌نماید، اما این  مسئله به هیچ وجه توجیهی برای رفتاری که برخی منتقدان در جشنواره فیلم فجر نسبت به این فیلم در سالن نمایش داشتند، اخلاقی نیست، چون کسی که نقدی به فیلم دارد، اعتراض خود را یا در یاداشت و نقدش ارائه می‌دهد یا این‌که در جلسات پرسش و پاسخ با کارگردان آن را مطرح می‌کند، اما تمسخر کردن فیلم در سالن نمایش تنها نشان می‌دهد که ما هنوز اصول و قواعد نقد و بررسی  را نمی‌شناسیم.

داوود کنشلو

captcha