الگوی ايرانی-اسلامی پيشرفت ماندگاری جوشش انقلاب را به همراه دارد
کد خبر: 2047128
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۶

الگوی ايرانی-اسلامی پيشرفت ماندگاری جوشش انقلاب را به همراه دارد

گروه سياسی: عضو هيئت‌ علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم معتقد است ماندگاری و جوشش فرهنگ انقلاب اسلامی از راه دست‌يابی و اجرای الگوی ايرانی - اسلامی پيشرفت ضمانت می‌يابد.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) به نقل از پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای، برای هر نظامی، دست‌يابی به الگوی پيشرفت متناسب با شرايط بومی، از اساسی‌ترين ملزومات پيشروی به سمت اهداف و آرمان‌هايش به‌شمار می‌رود؛ امری كه از دغدغه‌های مهم رهبر انقلاب است. نشست «انديشه‌های راهبردی» كه اولين موضوع آن «الگوی اسلامی-ايرانی پيشرفت» بود، مؤيد همين مطلب است.
حجت‌الاسلام عليرضا پيروزمند، عضو هيئت‌علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم از جمله مدعوين اين نشست بود كه به علت ضيق وقت نتوانست به بيان نظرات خود بپردازد. آنچه درپی می‌آيد، نقطه نظرات وی درباره‌ الگوی پيشرفت و ملزومات آن است.
به نظر شما پرداختن به الگوی پيشرفت اسلامی‌ـ‌ايرانی در مقطع فعلی چه ضرورت‌هايی دارد؟
اهميت اين موضوع به سبب گستره‌ وسيع و آثار و نتايجی است كه از دست‌يابی به الگوی اسلامی‌ـ‌ايرانی پيشرفت در پرداختن به ديگر موضوعات پديد می‌آيد، زيرا الگوی پيشرفت عبارت از آن چهارچوب منطقی و نرم‌افزاری است كه مجموعه مسائل راهبردی و حتی غير راهبردی نظام را با آن تعيين می‌كنند.
به عبارت ديگر، بر اساس الگوی پيشرفت مشخص می‌كنند كه به هر يك از موضوعات كلان اجتماعی بايد چه مقدار و با چه منظوری اهميت داد و در هر يك از آنها چه مؤلفه‌هايی را با چه فرايندی تغيير داد.
بنابراين برای بسياری از اسناد بالادستی كه هم‌اكنون در نظام جمهوری اسلامی مورد اهتمام قرار گرفته، آن سند بالادستی كه مجموعه اين سندها را هماهنگ می‌‌كند، الگوی پيشرفت است. اسنادی مثل «نقشه جامع علمی كشور»، «نقشه مهندسی فرهنگی كشور»، «سند تحول آموزش و پرورش»، «سند راهبردی جامعه اطلاعاتی»، «سند استراتژی توسعه صنعتی»، مواردی هستند كه در عين پوشش دادن دامنه‌‌ای از موضوعات مهم، به دليل اين‌كه هركدامشان يك جنبه‌‌ای از مسائل جامعه را مورد توجه قرار می‌دهند، احتياج است كه مجموعه اينها در يك ظرف واحد به هماهنگی برسند. آن ظرف واحدی كه امكان ارتباط هماهنگ اين اسناد را با هم و بر اساس يك هدف واحد فراهم می‌كند، «الگوی ايرانی‌ـ‌‌اسلامی پيشرفت» نام دارد.
می‌توانيم بگوييم كه نظم‌بخشی به حركت عمومی كشور به سمت تعالی، به الگوی اسلامی‌ـ‌ايرانی پيشرفت احتياج دارد. حركت‌های بعضاً كور يا آزمون‌و‌خطايی كه در گذشته‌، حتی در تنظيم راهبردها و تصميم‌گيری‌های كلان اتفاق افتاده است، به فقدان همين مسئله برمی‌گردد.
افزون بر اين، ماندگاری و جوشش فرهنگ انقلاب اسلامی از راه دست‌يابی و اجرای الگوی اسلامی‌ـ‌ايرانی پيشرفت ضمانت می‌يابد. البته پرداختن به اين مسئله به اين معنی نيست كه بلافاصله به نتيجه‌ خواهيم رسيد.
علت كم‌توجهی به اين مسئله در سه دهه گذشته چه بوده است؟
نخستين دليل را بايد در شرايط عينی و سياسی داخلی و نيز مسائلی جست‌وجو كرد كه بين ايران و ديگر كشورها اتفاق افتاده است. دليل دوم هم به عوامل انديشه‌ای بازمی‌گردد. در گام نخست به‌طور طبيعی برای اينكه انقلاب خودش را تثبيت كند و بر مسائل روزمره‌ی خود فائق آيد، مجبور بوده كه انرژی عظيمی را صرف كند؛ از كودتاها تا جنگ تحميلی تا منازعات سياسی كه وجود داشته و مسائل بين‌المللی كه بوده و هنوز هم البته هست.
تبديل شدن انقلاب به جريان و وضعيت باثباتی كه طمع كشورهای استكباری از براندازی آن برداشته شود، زمان می‌برده و طبيعتاً انرژی كشور، خصوصاً مسئولان اصلی و شخص رهبری را به خودش مشغول می‌كرد. اما اكنون كشور با حمايت مردم و تلاش مسئولان به ثباتی دست يافته كه می‌تواند خودش را از وضعيت روزمره‌گی خارج كند و افق‌های دورتری را در چنين سطوحی از مديريت در نظر بگيرد.
مسئله دومی كه وجود داشته و آن را نبايد ساده انگاشت، اين است كه توفيق در جهت پيشبرد ‌چنين مسائلی در قدم اول محتاج به فهم موضوع است و در قدم دوم به تفاهم پيرامون آنچه بايد اتفاق بيفتد. پس از آن نيز به پايه‌گذاری يك همكاری احتياج دارد كه اسم آن را می‌توان «تعاون نخبگانی» گذاشت.
تعاون نخبگانی هنگامی شكل می‌گيرد كه پيش از آن، «تفاهم نخبگانی» اتفاق افتاده باشد. يعنی عموم نخگبان در رشته‌های خودشان و در بحث الگوی پيشرفت، به اين باور عمومی رسيده باشند كه اولاً بايد در الگوی پيشرفت تغيير اساسی ايجاد كرد و ثانياً اينكه می‌توان اين كار را انجام داد.
برای اين‌كه در اين مسئله شاهد تفاهم و پذيرش بين اذهانی باشيم، بايد ابتدا ضرورت و امكان و چيستی الگوی اسلامی‌‌ـ‌ايرانی پيشرفت فهم شده باشد. در اين جهت سيطره‌ ادبيات توسعه غرب -‌چه از نظر علمی و چه از نظر عملی- بر عموم كشورهای در حال توسعه و از جمله ايران، يك مانع بزرگ علمی و فرهنگی برای پرداختن به اين موضوع و ايجاد يك حركت رو به جلو بوده است.
بخش مهمی از نخبگان جامعه، تحت تأثير ادبيات غالب در دنيا، يا معتقد بودند كه الگوی توسعه امری است جهانی و فراگير كه مخصوص يك كشور خاص نيست. حداكثر تغييری هم كه در آن اتفاق می‌افتد، تطبيق برنامه‌های توسعه با وضعيت كشورها است. يعنی صرفاً برنامه توسعه متناسب با موقعيت جغرافيايی، امكانات و نيروی انسانی متفاوت می‌شود، اما الگوی توسعه امری است جهانی و فراگير. اگر كسانی هم احياناً بر اين باور بودند كه الگوی توسعه می‌تواند بومی باشد، بومی كردن به معنی تناسب با وضعيت جغرافيايی، وضعيت جمعيتی و اقليمی كشور بوده است. مثلاً كشوری نفت دارد، ولی كشور ديگر ندارد. پس هر كشوری بايد الگوی توسعه متناسب با وجود يا عدم وجود يك سرمايه طبيعی يا يك سرمايه‌ انسانی را برای خودش پايه‌گذاری كند.
وجود و تأثير جدی اين دو جريان فكری در موضوع الگوی پيشرفت باعث شده كه نخبگان ما از امكان و ضرورت پرداختن به الگوی پيشرفت اسلامی-ايرانی غفلت كنند. البته اين به معنی آن نيست كه در طول اين ساليان، مسئله كاملاً متروك شده و نخبگان حوزوی و دانشگاهی به اين موضوع نپرداخته‌اند، بلكه پرداختن همان عده‌ی قليل، سرمايه‌‌ای است تا حركت آينده قوی‌تر دنبال شود.
البته گسترش اين بحث احتياج به فراگير شدن و مورد توجه قرار گرفتن به صورت يك حركت ملی دارد؛ حركتی كه توسط رهبر انقلاب مورد اهتمام قرار گرفته است.
حال كه نظام اسلامی می‌خواهد به اين عرصه وارد شود، چه مواردی ممكن است بر سر اين راه مانع و دشواری ايجاد كند؟
بنده به ذكر موانع مفهومی اكتفا می‌كنم. نخستين مانع، كم‌توجهی به ماهيت بين رشته‌ای مفهوم پيشرفت است. پرداختن به الگوی پيشرفت ماهيت بين‌ رشته‌ا‌ی دارد و به يك رشته خاص اختصاص ندارد. البته در رشته‌های متداول دانشگاهی، رشته‌هايی مثل «اقتصاد توسعه» به صورت نزديك‌تری به اين موضوع می‌پردازد، اما با توجه به ضرورت نگاه بومی به بحث پيشرفت، طبيعی است كه اين موضوع ابعادی فراتر از اقتصاد خواهد داشت و حتی در پيشرفت مورد نظر ما محوريت با فرهنگ اسلامی خواهد بود. بنابراين بايد بتوانيم از محصول رشته‌های مختلف استفاده كنيم.
مانع دوم، كم‌‌توجهی به درهم‌تنيدگی ابعاد مختلف پيشرفت جامعه است. اگر يك بخش از پيشرفت جامعه به اقتصاد مربوط باشد، بايد بتوانيم در همه اركان اقتصاد كه دنبال می‌كنيم، فرهنگ و سياست را نيز دنبال كنيم. اين درهم‌تنيدگی بين سياست، فرهنگ و اقتصاد و ابعاد مختلف پيشرفت، پديده‌‌ای اساسی است. توجه به اين درهم‌تنيدگی در طراحی الگوی پيشرفت از پيچيدگی‌هايی است كه كار را دشوار می‌‌كند.
مشكل بعدی اين است كه دست‌يابی به الگوی پيشرفت صرفاً با تأليف و كنار هم قرار گرفتن رشته‌های مختلف علمی به دست نمی‌آيد. متخصصان موضوعات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... هر كدام بايد پاسخ‌گوی بخشی از سؤالات مربوط به الگوی پيشرفت باشند، اما يك وجه پيوندی بايد بين اينها وجود داشته باشد كه اين خود دانش متناسبی را می‌طلبد.
پرداختن به اين موضوع و چگونگی تركيب‌سازی دانش‌های مختلف و تولد الگوی پيشرفت از دل آنها مرحله ديگری است كه بر دشواری كار خواهد افزود. كمبود ديگر، ارتقای ظرفيت معارف اسلامی در موضوع جامعه‌پردازی است كه حوزه‌های علميه عهده‌دار آن هستند.
يكی از دغدغه‌هايی كه در اين زمينه وجود دارد، كاربرد عملياتی ارزش‌ها و اصول اسلامی در طراحی اين الگو است. اين مهم چگونه واقع می‌شود؟
تعیّن يافتن مفاهيم اسلامی در زندگی مردم به اين است كه بتوانيم بر اساس اين بنيان‌ها و مفاهيم، الگوی پيشرفت را طراحی كنيم. اگر بتوانيم متغيرها و شاخص‌های پيشرفت را مبتنی بر مبانی اسلامی پايه‌گذاری كنيم، آن وقت می‌توانيم شاهد دست‌يابی به الگوی پيشرفت اسلامی باشيم.
بايد بتوانيم فرهنگ حاكم بر پيشرفت را تغيير دهيم. آن‌گاه مبتنی بر تحولی كه در فرهنگ حاكم بر پيشرفت صورت می‌گيرد، بايد الگوی پيشرفت را متحول كنيم. سپس مبتنی بر تحولی كه در الگوی پيشرفت واقع می‌شود، مهندسی اجتماعی يا به تعبير ديگر، نظام‌های سياسی، ‌فرهنگی، ‌اقتصادی مبتنی بر اين الگو محقق خواهد شد. در ادامه بايد بر اساس مهندسی اجتماعی، برنامه‌های پيشرفت را طراحی كنيم تا پس از آن برسيم به برنامه‌‌های پنج‌ساله و يك‌ساله‌‌ای كه معمول است. اگر توانستيم اين مراحل را به صورت قاعده‌مند در جريان برنامه‌ها لحاظ كنيم و امتداد آن را تا برنامه‌های سالانه‌ ادامه دهيم، آن وقت می‌توانيم نسبتاً اطمينان داشته باشيم كه اين بنيان‌ها در زندگی عينی مردم جريان پيدا كرده است.
اگر بخواهيم اين موضوع را نزديك‌تر به عينيت مطرح كنيم، بايد بگوييم كه برنامه متشكل است از هدف‌گذاری، سياست‌گذاری و تخصيص منابع مبتنی بر تشخيص وضعيت و امكان‌سنجی از شرايط داخلی و بين‌المللی. مثلاً كل اين مسائل با دو گونه فرضيه «ارتباط دنيا و آخرت» و «عدم ارتباط بين دنيا و آخرت» هم از نظر محتوا‌،‌ هم از نظر جهت‌گيری و هم از نظر امكان‌سنجی و مقدورسنجی و ... وضعيت متفاوتی پيدا می‌كند.
وقتی يك برنامه‌ريز، آحاد جامعه تحت برنامه را اين‌گونه در نظر بگيرد كه در تصميم‌گيری زندگی فردی‌شان مبتنی بر فرهنگ پيوستگی دنيا و آخرت عمل می‌كنند و نتيجه اعمال و رفتارشان را فقط در دنيا جست‌وجو نمی‌كنند، يكی از ثمراتش اين می‌شود كه نگاه او به سرمايه اجتماعی تفاوت خواهد كرد. يعنی ديگر به انسان به عنوان عنصری نگاه نمی‌كند كه بايد مصرفش كرد و بايد به وسيله او مقاصد ارباب زر و زور را تأمين كرد. اين نگاه نتيجه جدا ديدن دنيا و آخرت است و طبيعتاً تلاش می‌كند كه سرمايه‌ انسانی را تبديل به سرمايه اجتماعی كند و اين سرمايه اجتماعی را نيز تبديل كند به قدرت و ثروت برای يك اقليت خاص. پس اگر ارتباط بين دنيا و آخرت برقرار شود، طبيعی است كه يك حركت كاملاً متفاوت شكل خواهد گرفت.
الگوی پيشرفتی كه خروجی اينگونه نشست‌ها خواهد بود، چه تفاوتی با سند چشم‌انداز نظام خواهد داشت؟
اولاً چشم‌انداز عمدتاً ناظر به تعيين اهداف است، منتها الگوی پيشرفت منحصر به تعيين هدف نيست. ثانياً توجه سند چشم‌انداز معطوف به يك مقطع بيست‌ساله است. ضمن اين‌كه چشم‌انداز معمولاً برای رسيدن به اهداف قابل وصول است؛ بر خلاف الگوی پيشرفت كه دورنگرتر است. ثالثاً صرف‌نظر از اينكه هر دانشی متناسب با مرور زمان می‌تواند دستخوش تغييرات شود، اما الگوی پيشرفت به يك معنی امری فرازمانی است. اگر از قاعده عمومی تغيير دانش صرف ‌نظر كنيم، موضوع مورد توجه در الگوی پيشرفت پايه‌ريزی چهارچوبی است كه متناسب با وضعيت كشور، با محوريت مختصات فرهنگی و با رعايت مختصات بومی می‌خواهد چهارچوب و زيربنای حركت عمومی كشور را تا آينده‌ای دور پايه‌گذاری كند.
رابعاً الگوی پيشرفت به حركت به سمت اهداف چشم‌انداز منطق می‌دهد، اولويت‌بندی می‌دهد، متغير معين می‌كند، شاخص معين می‌كند و به اين ترتيب امكان حركت به سمت آن اهداف را فراهم می‌‌كند.
به عنوان يكی از مدعوين نخستين نشست «انديشه‌های راهبردی»، ورود رهبر انقلاب به اين عرصه را چگونه ارزيابی می‌كنيد؟
ورود رهبر انقلاب به موضوعات راهبردی و از جمله موضوع الگوی پيشرفت، از طرفی فرصتی را فراروی نخبگان قرار داده است. از طرف ديگر نيز هشداری است به جامعه نخبگان كشور. فرصت است به دليل اينكه دانش و اقتدار رهبری پشتوانه ايجاد يك حركت علمی فراگير و مستمر قرار گرفته كه می‌تواند خيزش علمی جديدی را پايه‌ريزی كند تا نسل‌های آينده بتوانند از ثمرات اين حركت علمی بهره‌مند شوند.
اما هشدار است به دليل اين‌كه تلويحاً ناظر بر كم‌كاری گذشته نخبگان جامعه است. اگر همه اشخاص حقيقی و حقوقی رسالت خود را آن‌چنان كه بايد ايفا می‌كردند، شايد ضرورتی نداشت كه رهبری خودشان مستقيماً وارد اين عرصه و صحنه شوند.
صرف‌ نظر از اتفاقی كه در گذشته رخ داده است، مهم‌تر از آن اتفاقی است كه در آينده رخ خواهد داد. اگر با وجود اين سرمايه‌گذاری رهبری، نخبگان جامعه حركت شايسته‌ای را در اين باره انجام ندهند و خدای نكرده در اين موضوع فرصت‌سوزی كنند، طبيعتاً عذری برای پاسخگويی به نسل‌های آينده و در پيشگاه الهی نخواهند داشت.
اميداوريم كه اين حركت با حمايت رهبری و عزم جدی نخبگان جامعه به ثمرات چشم‌گيری نائل آيد؛ اگرچه تعجيل در اين امور روا نيست.
captcha