به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان به کار میرود تقریبا همواره درست عمل نمیکنند یعنی گاه برعکس هدف و منظور ما نتیجه میدهند؛ این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف درازمدتمان یاری نمیکنند، بلکه غالباً خرابکاری هم در خانه به وجود میآورند. الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد میشود: تهدیدها، رشوهها، وعدهها، سخنان نیشدار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی درباره دروغگویی و دزدی و آموزش ادب با بیادبی و بیاحترامی و مواردی از این قبیل.
تهدید
وقتی کودکان را تهدید میکنیم، در واقع آنان را دعوت میکنیم که عمل ممنوع شده را مجدداً انجام دهند. وقتی به کودک میگوییم: «اگر تو یکبار دیگر آن را انجام بدهی ...» او واژههای «اگر تو» را نمیشنود.
او فقط این قسمت از حرف ما را میشنود که «یکبار دیگر آن کار را انجام بده» بعضی وقتها، کودک این گفته را اینگونه تفسیر میکند: «مادر انتظار دارد که من یکبار دیگر این کار را انجام بدهم، وگرنه ناامید خواهد شد»، این قبیل هشدارها که شاید از نظر بزرگسالان معقول باشند نه تنها دردی را دوا نمیکنند، بلکه کار را بدتر هم میکنند. با این قبیل هشدارها میتوان اطمینان داشت که آن عمل مخرب و نفرت انگیز دوباره انجام خواهد شد.
هشدار، خودمختاری کودک را به مبارزه دعوت میکند. اگر کودک نسبت به خودش احترام قایل باشد، باید دوباره نافرمانی کند تا به خودش و به دیگران نشان دهد که آدم بزدل و ترسویی نیست.
پاسخی که کودک به این نوع تذکر میدهد، تکرار عمل ممنوع شده خواهد بود، مگر اینکه کودک، آدمی رام و سر به زیر باشد. لازم به توضیح نیست که صحنه بعدی چه خواهد بود. هر پدر یا مادری میتواند به راحتی آن را بازسازی کند
اگر ـ آن وقت، نوعی از برخورد است
اگر ـ آن وقت نوعی از برخورد است که در آن، به طور آشکار به کودک گفته میشود که اگر کاری را انجام دهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد. این نوع برخورد نیز همچون برخورد قبلی متناقض است: «اگر با برادر کوچکت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد»، «اگر رختخوابت را دوباره خیس نکنی، آن وقت من هم در عید یک دوچرخه برایت خواهم خرید».
این طرز برخورد «اگر آن وقت» ممکن است کودک را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری و کوتاه مدت تحریک کند. اما به ندرت اتفاق میافتد که این نوع برخورد کودک را به سوی کوششهای پیگیر و طولانیمدت سوق دهد. گفتار ما به او میفهماند که ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن تردید داریم.
معاملهگری که در ازای کارهای «مثبت» و رفتارهای «خوب» خود تقاضای پاداش و اضافه حقوق دارد، یا در واقع رشوه میخواهد. برخی از پدر و مادرها در برابر کودکانشان چنان مقید شدهاند که جرات ندارند، دست خالی به خانه بیایند. بچههای این قبیل والدین به جای این که هنگام ورود پدر و مادرشان، با یک «سلام» گرم صمیمانه به استقبالشان بروند، پشت سر هم داد میزنند که «برای من چیزی خریدی؟ خریدی؟ خریدی؟».