کد خبر: 3310377
تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۳

موضع انفعالی فرهنگ و هنر شیعی پیرامون مهدویت با وجود تفکر مترقی

گروه هنر: عرصه فرهنگ و هنر در ابعاد و رشته‌های گوناگون خود با توجه به پشتوانه غنی اعتقادی جاری در تفکر شیعی در زمینه امام زمان(عج) و فرهنگ مهدویت، اما موضعی همچنان منفعل در طراحی موضوعاتی بکر و جذاب دارد.

موعود آخر‌الزمان مقوله‌ای نه منحصر به دین اسلام و تفکر شیعی که ویژگی بارز همه ادیان الهی است؛ به هر شکل ابنای بشر در هر یک از ادوار تاریخی در جبر و عصیان، محنت و ظلم و ستم روا داشته شده به آنها، همواره امیدوارانه به نقطه روشنی در زندگی خود می‌نگریستند و انتظار فرج و گشایش در زندگی و بهروزی و سعادت دنیوی و اخروی را می‌کشیدند.
بروز و ظهور پدیده‌ای در قالب فردی و یا جریانی که بتواند انسان را از سختی و رنج ناشی از بی‌عدالتی و ظلم نجات دهد تداعی‌گر نوعی بینش در خلق آثار گوناگون فرهنگی و هنری شد، نگرش به موعود و منجی؛ هر چند که همه آنها به شخص خاصی در مقطع زمانی خاص اشاره ندارند، اما تلاش انسانی در رهایی از مشکلات و دغدغه‌های بغرنج زندگی و امید به بهبود شرایط و اوضاع موجود، ودیعه‌ای فطری در نهاد هر شخصی است که در طول حیات خود امید به گشایش داشته و دارد.
از سوشیانس؛ موعود آئین زرتشت تا تفکر مهدویت در شریعت اسلام و شاخه‌ای از آن یعنی تشیع، ردپا و مظاهری از این باور را که انسان‌ها در ادوار مختلف تمدن بشری دل به انسانی خوش کرده‌‌اند که آمدن او موجب پالایش شده و سبب برقراری عدل و انصاف در نهایت بی‌عدالتی و ظلم و جور باشد وعده داده شده است و طبعاً چون فرهنگ و هنر آئینه تمام‌نمای زندگی انسان‌ها و مبین اعتقادات و باورهای آنهاست، لذا به کرات شاهد تجلی این مقوله در دل آثار هنری هستیم تا جایی‌که آرام آرام این مفهوم برای خود عبارتی اختصاصی یافته و تحت عنوان هنر موعودگرا، هنر مهدویت و یا هنر آخر‌الزمانی از آن یاد می‌شود.

اعتقاد به منجی آخرالزمان و انتظار برای ظهور او، وعده‌ای الهی است

اعتقاد به منجی آخرالزمان وعده الهی است که در همه ادیان به آن اشاره شده و می‌توان گفت در هر کیش و آئینی قائل بودن به ظهور فردی که جهان آخر‌الزمان را پر از عدل و داد کند وجه تمایز دین راستین از جریانات دروغین دینی است، همچنان که در ادیان یهود و مسیح نیز اعتقاد به این باور و بی‌اعتقادی نسبت به آن مرزی را میان پیروان آن ایجاد کرده است و در شریعت اسلام نیز شاهد این مسئله هستیم؛ مذهب تشیع به عنوان جریانی وفادار مانده به شریعت محمدی معتقد است که فردی از سلاله پاک رسول اکرم(ص) که فعلاً از نظرها غایب است خواهد آمد و جهان با ظهور او پُر از صفا و آرامش می‌شود.
اهمیت این موضوع براساس تفکر شیعی تا آنجاست که بنا به فرموده معصوم(ع) دنیا هیچ زمانی از وجود حجت خدا خالی نخواهد ماند و در دورانی همانند آنچه که اکنون ما در حال تجربه آن هستیم بهره‌مندی ما از وجود حجت خدا به شکل و گونه دیگری است و ایشان در پس پرده غیبت ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند، نسبت به اعمال ناشایستی که از ما سر می‌زند همانند جدش رسول‌الله(ص) که همواره دلسوز امت خویش بود مکدر و نگران می‌شود و در برابر انجام کارهای شایسته است که وجود مبارکش سرشار از فرح و خشنودی می‌شود.

جریان اسلام‌ستیز وقوف کامل به اهمیت ظهور منجی دارد

چنین به نظر می‌رسد که اندیشه و تفکر شیعی در برابر مفهومی چون موعود و ظهور او مترقی‌تر از هر جریان تفکر و اعتقادی دیگری باشد چرا که اگر نبود صحت این باور، جریان اسلام‌ستیز و معاند با تفکر شیعی هیچ گاه از آنچه که فرضش محال است احساس هراس نداشت، پس همین قدر که در تکاپو برای خنثی‌سازی این تفکر است، لذا معلوم و واضح است که مسئله جدی را دنبال می‌کند و در نتیجه از هر حربه‌ای استفاده می‌کند تا به کمرنگ جلوه دادن این باور در میان پیروان و منتظران واقعی موعود منتهی شود.
در چنین شرایطی جریان تفکری شیعی چه اقداماتی برای مقابله با این هجمه تبلیغاتی انجام داده؟ این پرسشی است که در این مقال حداقل در عرصه فرهنگ و هنر به عنوان مؤثرترین و مهمترین ابزار در تبلیغ و ترویج فرهنگ دینی و اعتقادی به آن اشاره خواهیم کرد و در وهله نخست باید در یک کلام خلاصه گفت که حتی در بُعد کمی نیز قضیه به حال خود واگذار شده است و هیچ اقدام مؤثری در قالب تولیدات فرهنگی و هنری به منظور تبیین فرهنگ مهدویت و مسئله انتظار تاکنون رخ نداده است.
در جهان معارض با فرهنگ اسلامی و شیعی آگاهانه و یا ناآگاهانه و حتی در تقابل با اعتقاد قاطبه مردم که به ظهور فردی مصلح در آخرالزمان مژده داده شده‌اند، شاهد بروز نوعی تفکر و اندیشه در نفس تولیدات فرهنگی و هنری آنها هستیم که ناخودآگاه این ذهنیت را در نهاد مخاطب تقویت می‌کند که خود او محور جهان است، بدبختی و خوشبختی در زندگی را خود اوست که تعیین می‌کند و در نتیجه نباید دل به فرد خاصی بست.

رواج تئاتر پوچی(ابسورد) در ایران نتیجه بی‌توجهی به فرهنگ مهدویت است

«در انتظار گودو» نمایشنامه‌ای از ساموئل بکت، نمایشنامه‌نویس ایرلندی‌تبار است؛ نمایشنامه‌ای که تئاتری به نام تئاتر پوچی(ابسورد) را در جهان باب کرد و خواسته و یا ناخواسته محرک نوعی تفکر در عرصه هنر تئاتر می‌شود که به شکلی فراگیر همه دنیا را فرا می‌گیرد و این اواخر مرزهای ایران را درمی‌نوردد تا جایی که شاهد تولید تعداد قابل توجهی از آثار نمایشی در ایران که تفکر شیعی و فرهنگ مهدویت در آن جاری و ساری نیز است می‌شود؛ این حجم تولیدات نمایشی و علاقه‌مندی فعالان تئاتر ایرانی به چنین تفکری زائیده چیست؟ آیا به این دلیل نیست که مواد و مصالح مناسبی در اختیار آنها نیست که براساس تفکر فراگیر و غالب در میان توده‌های مردم ایران به تولید اثر نمایشی منجر شود؟
«در انتظار گودو» هر چند اشاره مستقیم به موضوع آخرالزمان ندارد و بسیاری از آن برداشت‌های سیاسی متأثر از شرایط بغرنج در برهه‌ای از زمان در اروپا است، اما در بطن خود چنین اندیشه‌ای را تسری می‌بخشد که انتظار برای آمدن منجی کاری عبث است و منتظران که دست روی دست گذاشته‌اند تا شخصی که در این نمایش از او به نام «گودو» یاد می‌شود بیاید، سر آخر ناامیدانه به پوچی و یأس می‌رسند.


برشمردن تعداد آثار نمایشی که متأثر از نمایشنامه «در انتظار گودو» و یا براساس اصل نمایش در ایران اسلامی تولید و روی صحنه رفته تأسف‌انگیز است؛ در مقابل چه اقدام مؤثری صورت گرفته که باید گفت هیچ، عرصه هنرهای نمایشی به جرئت خالی از تفکر مهدوی است و به جز مواردی که صرفاً به مقاطع تاریخی زندگی مهدی موعود(عج) اشاره داشته‌اند در طول این سال‌ها شاهد تولید اثری معاصر که دغدغه انسان معاصر و به ظاهر مدرن امروزی را در مواجهه با فرهنگ انتظار نشان دهد نبوده‌ایم.
سینمای ایران اما با وجود دارا بودن اختیارات و تنوع و جذابیت بسیار بیشتر از تئاتر به سبب آمیختگی با صنعت و هنر همچنان مدعی منفعل این عرصه خطیر در پرداختن به موضوع مهدویت است؛ دنیا با استفاده از تفکر غرض‌ورزانه خود در مواجهه با موضوع منجی آخر‌الزمان و اساساً سینمایی که به وضعیت بغرنج انسان قرن حاضر می‌پردازد به قصد عناد و یا پیاده کردن تفکر حاکم بر ذهنیت و باورهای جوامع گوناگون اقداماتی گستاخانه در حوزه وضعیت جهان در آخرالزمان به انجام می‌رساند که به مدد فناوری و استفاده از جلوه‌های زیبای بصری توفیقات فراوانی در جذب مخاطب خود داشته است.

سینمای غرب نفس انسان را با توسل به فناوری، حلال همه مشکلات می‌داند

از سینمای وسترن دهه‌های پیشین میلادی گرفته که در آن یک شخصیت در هیبت قهرمان با استفاده از نیروی قهری خود و توسل به اسلحه به ظاهر حامی طبقه ستمدیده و مظلوم است تا این اواخر که شخصیت‌های سینمایی ابرقهرمانانی هستند که کارهای محیرالعقولی را انجام می‌دهند که فراتر از اراده و توان انسان عادی است، اینها همه به این دلیل است که در ذهن عطشناک مخاطب خود با هر کیش و آئینی این موضوع را القاء کنند که انسان با تفکر اومانیستی خود و با اتکاء به نیروی فناوری و تجهیزات فوق مدرن می‌تواند همه موانع را از پیش پای خود بردارد و به مرداد و مقصود به حق و یا ناحق خود برسد.
در برابر چنین تفکری چه فکر و اندیشه‌ای را در سینمای ایران شاهد و ناظر بوده‌ایم؟ مگر نه اینکه به جز مواردی انگشت‌شمار همچنان که توقع می‌رود موضعی انفعالی نسبت به موضوع مهدویت و ظهور منجی آخر‌الزمان داشته‌ایم که حتی آن بخش از سینمای ما نیز که براساس دغدغه شخصی کارگردانان و تهیه‌کنندگان و نه تفکری نظام‌مند و هدف‌دار به موضوع مهدی موعود(عج) اشاره داشته‌اند با طراحی کسالت‌بار فضا، به طرح موضوعات روحانی و عرفانی پیرامون شخصیت امام زمان(عج) پرداخته‌اند، چنان که نعوذ بالله انگار شخصیت والای آن حضرت که در پس پرده غیبت حضور دارند، بی‌اراده به انفعال ناخواسته جبر شده‌اند تا زمان آن برسد که این عزم برای ظهور ایشان به وجود آید.

چرا مقوله‌ای همچون طی‌العرض امام زمان(عج) در سینما مورد توجه قرار نمی‌گیرد؟

آیا نمی‌توان در سینما به وجه مادی و جذاب‌تری که برای مخاطب نیز خوشایندتر است نسبت به موضوع آخر‌الزمان پرداخت و مثلاً مسئله طی‌العرض ایشان را به این معنا که هر زمان که اراده کنند در طرفةالعینی در مکان مورد نظر خود هستند، در برابر پرواز و کارهای غیرعادی سوپرمن‌ها و ابرقهرمانان سینمای جهان قرار داد؟
موسیقی و آن حجم از تولیدات این هنر که به موضوع مهدویت و منجی آخرالزمان اختصاص داشته‌اند در ایران بیشتر به نوعی وجه تغزلی و عاشقانگی با مردی اختصاص دارد که بقیة‌الله است و آخرین ذخیره ذات الهی بوده که باید روزگاری پس از این، دور یا نزدیک بیاید و جهان را پُر از عدل و داد کند و طبعاً جنس چنین تولیداتی در عالم موسیقی با استفاده از ضرباهنگ ملایم و استفاده از ادوات موسیقی که به نوعی موسیقی عرفانی و شاعرانگی مربوط می‌شود متمایل است.
چنین موسیقی دوستداران و علاقه‌مندان خاص خود را دارد که البته درصد جمعیتی آنها در مقایسه با  قاطبه هواداران موسیقی کم است و اغلب مخاطبان موسیقی که در سنین جوانی هستند و به عنوان نسل تازه مطرح شده‌اند بیشتر گرایش به نوعی از موسیقی با ریتم و ضرباهنگی تند با استفاده از ادوات موسیقی جاز دارند، درست همانند آنچه که امروز در غرب از این فضا برای برخی مظاهر غیرانسانی و ارزشی استفاده می‌شود، اما می‌توان از این فضا در جهت رسیدن به فضایی روحانی و مقدس پیرامون شخصیت امام زمان(عج) استفاده کرد.

موسیقی باید به وجه حماسی شخصیت امام زمان(عج) و تقابل او در مقابله با جبهه کفر توجه کند

به هر حال آنچه که در ادبیات تغزلی ما در عشق‌ورزی کلامی با مهدی موعود(عج) روی می‌دهد و براساس آن قطعات موسیقی ساخته می‌شود قابل اعتناست، اما چنین فضایی تنها در زمانی که ایشان در پس پرده غیبت قرار دارند شاید برای عده قلیلی جذابیت داشته باشد، قیام و نهضت مهدی موعود(عج) و تقابل ایشان و همراهانش در برابر سپاه و نیروی کفر آخرالزمان مصافی پرشور و حماسی است که با سلحشوری و جانفشانی آنها توأم است؛ جوان امروز باید در قالب تولیدات موسیقی به وجهی حماسی از ابعاد شخصیت امام زمان(عج) واقف شود که به مقابله با مظاهر فساد و ظلم و جور زمان خود خواهد پرداخت؛ چنین رویکردی ضمن باز شدن بابی تازه در آشنایی بیشتر مخاطبان با مهدی موعود(عج) از نظر ساختاری و تکنیکی، استفاده از ساز و ادوات موسیقی نامتعارف در زمینه موسیقی مهدویت را نیز متداول خواهد کرد.
و اما عرصه هنرهای تجسمی، این عرصه نیز علیرغم همه فعالیت‌های مؤثری که در حوزه فرهنگ و هنر مهدوی انجام داده و یک سر و گردن از سایر رشته‌های هنری در این حوزه پیش است، اما به حق نتوانسته از همه ظرفیت‌ها و قابلیت‌های موجود در خود برای ترسیم واقعی ظهور منجی و آنچه که در محتوای فلسفه انتظار و ظهور به آن اشاره شده استفاده کند، نه در حوزه هنرهای انتزاعی و مفهومی همچون مجسمه‌سازی، معماری، حجم‌سازی و... ، و نه در حوزه هنرهای عینی و مادی همچون خوشنویسی، نقاشی و... شاهد چنین تبلوری نبوده‌ایم.
با وجود آثار ماندگار و فاخری که از سوی هر یک از هنرمندان عرصه تجسمی با موضوع مهدویت تولید و به جامعه فرهنگی و هنری عرضه شده‌اند، اما به غیر از استثنائاتی هیچ‌یک نتوانسته این ماندگار را در طیف و گستره عظیمی وسعت بخشد و مثلاً علاوه بر مصرف داخلی مورد توجه علاقه‌مندان در عرصه بین‌المللی قرار گیرد، به این معنی که آن چنان دارای جذابیت هنری باشد که هر بیننده غیرمسلمان و غیرشیعی در مواجهه با آن به تفکر وادار شده و به دنبال پاسخ به کنجکاوی‌ها و پرسش‌های خود در مورد مهدی(عج) و فرهنگ مهدویت و انتظار باشد.

captcha