کد خبر: 3360373
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۴
حسین هروی از وقایع جمعه خونین می‌گوید؛

از غسل شهدای ۱۷ شهریور تا دشواری‌های تنفس زیر سایه جانبازی/ غسل و کفن طی ۴ شبانه‌روز

گروه جهاد و حماسه: حسین هروی که امروز با درد سرطان خون، ترکش‌های متعدد در دست و پا و مشکلات تنفسی، دست به گریبان است و به سختی از عهده هزینه‌های سنگین درمان برمی‌آید، از غسل و کفن و دفن شهدای ۱۷ شهریور طی چهار شبانه‌روز و اشتباهی گرفته شدن به جای یکی از شهدا خاطراتی دارد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، حسین هروی یکی از شاهدان عینی جمعه خونین 17 شهریور است. وی همان کسی است که تمام روزهای انقلاب و جنگ تحمیلی را مردانه ایستاد و ترکش‌های متعدد و شیمیایی‌ شدن‌های پیاپی وی را از پایداری بر سر اعتقادات عمیقش به امام(ره)، رهبر معظم انقلاب اسلامی و آرمان‌های ملی و دینی‌اش باز نداشت.
17 شهریور بهانه‌ای شد تا با این جوان غیور دیروز و اسطوره باتجربه امروز که سال‌ها در راه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس فداکاری کرده و امروز به سختی سخن می‌گوید و نفس می‌کشد به گفت‌وگو بنشینیم و جمعه سیاه را مرور کنیم.
- از روز 17 شهریور بگویید.
روز 17 شهریور، من هم به همراه دوستانم در تجمعات شرکت کردم و شاهد بودم که چگونه گاردی‌های رژیم شاهنشاهی به سوی مردم شلیک می‌کردند و پس از چند ساعت میدان ژاله به میدانی پر از خون شهیدان مبدل شد. تعداد شهدا آن قدر زیاد بود که وقتی برای کمک به مجروحان رفتیم گفتند تعدادی به بهشت زهرا(س) بروید و غسل، کفن و دفن شهدا را برعهده بگیرید.

چند گروه جمع شدیم و چهار روز کارمان این بود که روزها مرده می‌شستیم و شب خاک می‌کردیم. تا اینکه وقتی مشغول غسل شهدا بودیم گاردی‌ها ریختند در غسالخانه. من هم برای اینکه دستگیر نشوم خود را داخل کاور یکی از شهدا کردم و به جای وی خوابیدم و همان موقع خوابم برد. گویا گاردی‌ها با تصور اینکه من هم شهید هستم رفته بودند و چند ساعت بعد گروهی برای غسل دادنم روی من آب ریختند که از سردی آب از خواب پریدم و تکان خوردم. اینجا بود که دورو بری‌ها ترسیدند و فکر کردند یک شهید زنده شده است و با توضیحات من به حقیقت پی بردند.

- آماری از تعداد شهدای 17 شهریور دارید؟
آمار دقیقش را ندارم فقط یادم است که سالن و یخچال غسالخانه مملو از جنازه بود و زمین را بو برداشته بود. برای اینکه جنازه‌ای بی تطهیر و بدون مراسم کفن و دفن نباشد یک گروه غسل می‌دادند و گروه دیگری کفن و دفن می‌کردند. خود من چهار روز تمام، روزها شهدا را می‌شستم و شب نیز قبر می‌کندم.
- از حضورتان در جنگ تحمیلی بگویید.
در دوران انقلاب محافظ آیت‌الله طالقانی بودم و عاشق نظام جمهوری اسلامی. در زمان جنگ تحمیلی نیز شش سال و دو ماه در جبهه حضور داشتم و در عملیات‌های مختلف در جزیره مجنون، خیبر و والفجر 4، کربلای 4 و کربلای 5، همچنین والفجر 10 که همراه بود با بمباران شیمیایی حلبچه شرکت داشتم.
- در کدام عملیات‌ها جانباز شدید؟
اولین بار در زمان بمباران شیمیایی سردشت در عملیات والفجر 4 جانباز شیمیایی شدم، ترکش‌هایی هم طی عملیات خیبر در جزیره مجنون وارد بدنم شد که مدتی در بیمارستان صحرایی بستری بودم. در عملیات‌های کربلای چهار و پنج نیز شیمیایی شدم. روزهایی در جنگ بود که به ناچار فقط آب آلوده و برگ می‌خوردیم و امروز دست راست و پایم ترکش دارد، روده‌هایم پیچ‌ خورده، سرطان خون دارم و به دنبال مشکلات تنفسی شدیدی که در عملیات والفجر 10 به دنبال بمباران شیمیایی حلبچه بر من عارض شد، اکنون بدون دستگاه اکسیژن قادر به تنفس نیستم. وقتی جنگ تمام شد، لباس‌های من غرق خون بود و با غرور احساس می‌کردم که دین خود را ادا کرده‌ام.
- اکنون که در شرایط سخت بیماری به سر می‌برید توقع چه حمایتی را از مسئولان دارید؟
گویا جانبازان که شهدای زنده هستند، فراموش شده‌اند. دو هفته است که نتوانسته‌ام داروهایم را بخرم. روده‌هایم پیچ‌ خورده و سرطان خون هم مزید بر علت شده است. اکنون توقع دارم توجه بیشتری به مشکلات مالی و تامین نیازهای دارویی و درمانی جانبازان شود. جانبازان نیز کمتر از شهدا به گردن نظام جمهوری اسلامی حق ندارند.

captcha