صحنه تلخی است وقتی میبینی یک زوج از دفتر طلاق بیرون آمده و حال فرزندشان باید انتخاب کنند که با پدر میخواهد زندگی کنند یا مادر؟ باید گرمای آغوش مادر را بپذیرد یا دستهای مردانه پدر را؟ شاید این سختترین و تلخترین انتخاب زندگی آن هم در دوران کودکی باشد و سؤالی که مدام ذهن را به خود مشغول میکند این است که برای کاهش پدید آمدن این صحنهها در جامعه چه باید کرد.
طلاق واژهای است ناخوشایند که چه بخواهیم و چه نخواهیم در جامعه ما و همه جوامع وجود دارد و هیچگاه بنابراین نیست که افراد را مجبور به زندگی زیر یک سقف بکنیم اما نکته مهم اینجاست که این واژه تلخ با برخی از آموزشها و تغییر سبک زندگی در زندگیها کمرنگتر میشود.
سری به دادگاهها بزنیم و از کسانی که پای برگه طلاق را امضاء کردهاند بپرسیم که چه چیزی باعث شد که بر همه داشتههای زندگی مشترک پشت پا بزنیم و بیتوجه به آیندهای که در انتظار شما و فرزندانتان است پای برگه طلاق را امضاء کنید، آن زمان درخواهیم یافت به چه بهانههای واهی زندگیها از هم میپاشد.
توقعات بیجا، دخالتهایی بیثمر، انتظارات غیر معقول و کاهش صبر و تحمل از جمله دلایلی است که امروزه زندگیها را به جدایی ختم میکند. نه به زمانی که در گذشته وقتی فردی دلیل منطقی و قانون پسند برای جدایی داشت هم حاضر نمیشد که مهر طلاق بر شناسنامهاش بنشیند نه به این روزگار که با یک دعوای ساده راهی دادگاه میشوند.
روانشناسان و جامعهشناسان دلایل عدیدهای برای به وجود آمدن چنین شرایطی عنوان میکنند اما بیشک نمیتوان از این نکته گذشت که تقویت معنویتگرایی نسخهای کارآمد و تأثیرگذار برای کاهش آمار طلاق است.
وقتی معنویت در انسانی پدیدار شود هیچگاه زندگیاش را با اطرافیانش مقایسه نخواهد کرد و به آنچه خداوند برای او مقدر کرده راضی خواهد بود و اینجاست که یک عامل طلاق یعنی چشم و همچشمیهای مادی رنگ میبازد.
معنویت به همراه خود حیاء و نجابت، عفت و پاکدامنی میآورد، کسی که نور حیاء در قلبش جاری شود هیچ گاه نگاه آلوده را در پرونده اعمال خود ثبت نخواهد کرد و همواره به همسر و شریک زندگیاش وفادار خواهد بود.
مگر نه اینکه میگویند یکی از مهمترین علل طلاق در جامعه خیانتهای زنان ومردان به یکدیگر است و راه رفع این خیانتها افزایش معنویت در خانوادهها و نجابت و پاکدامنی در میان مردان و زنان جامعه است.
نور ایمان است که مانع هوسبازیها و تنوع طلبیهایی است که رنگ شیطانی به خود گرفته و دریدگیهایی از جنس بیحیایی را وارد زندگیها میکند و اینجا است که نه زیباییهای ظاهری همسر به چشم میآید و نه داشتههای معنوی او.
تا دیر نشده باید چارهای اندیشید تا دیگر کودکی مجبور نشود میان آغوش مادر و دستان گرم پدر یکی را انتخاب کرده و با چشمانی اشک آلود به ناچار با دیگری خداحافظی کند.
حکیمه بهمنزاده/ خراسان جنوبی