یعقوب صدیقجمالی، نویسنده و کارگردان تئاتر دینی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) گفت: قرآن سرشار از داستانها و قصص متنوع و پرکششی است که قابلیت تبدیل شدن به یک نمایش و محصول دراماتیک را داراست، اما متأسفانه تاکنون به غیر از برخی موارد و رجوع به قصههای آشنا، رجوع درخور و مناسبی بته سایر قصص قرآنی برای خلق یک اثر هنری نشده است.
وی ادامه
داد: حتی در مورد قصههایی از قرآن که مورد پرداخت نمایشی
قرار گرفتهاند، میتوان با تغییر دیدگاه و منظر اثری متفاوت از آنچه قبلاً تولید شده است آفرید و به جذابیت و هیجان قصه افزود، چه برسد به اینکه با رجوع به قصص
معروف قرآن، اقتباسهای نمایشی به عمل آورد و داستانی امروزی را به لحاظ مضمونی که
برای مخاطب ملموستر است تولید کرد.
این کارگردان تئاتر تصریح کرد: در روایات نمایشی بیشتر به منابع داستانی بیگانه تمایل نشان میدهیم و مناسبات شخصیتهای نمایش که قرار است منتج به یک پیام اخلاقی و انسانی شود را از این منابع استخراج و تبدیل به مدیوم نمایشی میکنیم؛ در حالی که اگر به مفاهیم قرآنی نگاه عمیق داشته باشیم به روشنی خواهیم دید که همه آنچه به عنوان پیامهای نویدبخش و سودمند انسانی به دنبال آن هستیم در کلامالله مجید موجود است و از آن غافل هستیم.
صدیقجمالی در ادامه گفت: اغلب پرداختهای نمایشی ما در مورد قصص قرآنی نیز پرداختی مستقیم، تخت و بدون انعطاف است و تصور میکنیم که با استفاده از روایت خطی و رعایت توالی وقایعی که قرآن به شرح آن در یک داستان پرداخته است میتوان به تولید مؤثری در حوزه هنر نمایش رسید؛ در حالی که قرآن خود گاه در روایت یک قصه ساختار زمانی را شکسته و تصویری از آینده و گذشتهای را ارائه میدهد که در ساختارهای فنی و هنری نمایشهای نوین شاهد آنها هستیم.
وی در پایان عنوان کرد: به نظر من مبانی نظری روایات نمایشی را میتوان بر پایه اصل روایت قصص در قرآن کریم به عنوان یک مبنا برای رسیدن به یک ساختار استاندارد نمایشی استخراج کرد تا به این واسطه علاوه بر محتوای پرکشش آثار نمایشی از تنوع ساختار روایت نیز بهرهمند شد که این امر نیاز به یک کار پژوهشی و مطالعاتی وسیع دارد.