پدیده شوم جنگ برای تمام جوامع انسانی منفی و منفور است، اما در طول تاریخ شاید تنها چند روز، بشر در شرایط صلح به سر برده و پیوسته جنگهایی در گوشه و کنار جهان در جریان بوده است. در مقابل این مفهوم، از ناگزیری جنگ، واکنشی سر برمیآورد که شکل و رویه مثبتی از این پدیده را به رخ میکشد. آنگاه که بیگانه به کشورت حمله میکند، باید با تمام وجود از مرز و کیان خویش محافظت کنی، باید از سرزمین و مردمت دفاع کنی. این واکنش، در هشت سال جنگی که بر ما تحمیل شد، به نام والای شهدا، جانبازان و ازخودگذشتگان میهن، «دفاع مقدس» نام گرفت.
سالها نوشتهاند و باید بنویسند نویسندگان از روایت حماسههایی از دلاور مردان و زنان این سرزمین. هنرمندان با موسیقی، فیلم و تئاتر، روایتگر این دفاع مقدس شدند و به سبک و ژانری در مقوله هنر تبدیل شدند. در این میان، «تئاتر دفاع مقدس»، گونهای از هنر تئاتر است که هویت خود را از یادداشتها، گزارشها، خاطرات، زندگینامهها، وصیتنامهها، داستانها و روایات جنگ تحمیلی به دست آورده است. از این رو، تئاتر به سبک و سیاق خود، نمایشی از ایثار و ازخودگذشتگی در جنگ ایران و عراق را به تصویر میکشد.
برای بررسی این رسالت مهم و چگونگی تحقق آن، نشستی تخصصی با حضور «حسین مسافرآستانه» دبیر ادوار جشنواره تئاتر فجر و تئاتر مقاومت، «محسن سلیمانی» مدیرعامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس و «محمد کاظمتبار» دبیر بیستمین جشنواره بینالمللی تئاتر مقاومت از سوی ایکنا برگزار و کارشناسان به پرسشهای اساسی درباره نقش تئاتر در انتقال فرهنگ دفاع مقدس، فراز و فرودهای تئاتر دفاع مقدسی و راهکارهای عملی برای رونق این حوزه هنری پاسخ دادند.
در بخش نخست این نشست کارشناسان از تدوین برنامه بلندمدت و نظاممند به جای حمایتهای مقطعی، تخصیص بودجه مبتنی بر ارزشگذاری کیفی آثار، بسترسازی برای تربیت نسل جدید هنرمندان و تأمین زیرساختهای اجرایی به عنوان محورهایی یاد کردند که ارکان اساسی حمایت از تئاتر دفاع مقدس را شکل میدهد. در ادامه مشروح بخش دوم را با هم میخوانیم و میبینیم.
ایکنا - در عرصه هنر و تئاتر زندگی کردهایم و قداست و زیبایی این هنر را از نزدیک درک کردهایم. تئاتر را تجربه کردهایم و به چشم دیدهایم که چگونه میتواند انسانساز باشد. هرگاه نمایشی خوب دیدهایم، هنگام خروج از سالن، ساعتها و حتی روزها تحت تأثیر مثبت آن قرار گرفتهایم؛ با این حال، امروز گاه شاهدیم خانوادهای که دخترش به تئاتر علاقهمند است، بهصراحت میگوید: «به هیچ وجه اجازه نمیدهم دخترم در این فضای مختلط و بیدر و پیکر حضور داشته باشد.» این نگاه نشان میدهد تا چه اندازه وجهه تئاتر در میان بخشی از جامعه آسیب دیده است. میتوان تا حدودی به چنین خانوادههایی حق داد که بگویند: «با وجود نبوغ و استعداد دخترم، اجازه نمیدهم وارد عرصه تئاتر شود.» پرسش اینجاست که چه بر سر تئاتر آمده است که حتی قشر علاقهمند، دغدغهمند و مستعد نیز تمایلی به ورود به این حوزه ندارد؟ واقعیت آن است که این وضعیت را میتوان در بسیاری از تئاترهای خصوصی و مستقل کشور بهوضوح مشاهده کرد.
محسن سلیمانی: احساس میکنم در طرح این سؤال کمی اغراق وجود دارد، اما در عین حال نمیتوانم منکر درستی بخشی از آنچه فرمودید بشوم. با این حال، این مسئله در نهایت به نبود بسترسازی فرهنگی بازمیگردد؛ موضوعی که مسئولیت آن بر عهده متولیان فرهنگ و هنر است. بهاختصار بگویم، مشکلی که مطرح کردید وجود دارد، اما در واقع به آن شدت نیست. همه خانواده داریم و طبیعی است که سلامت خانواده نخستین دغدغه هر پدر و مادری باشد. تئاتر نیز، همانگونه که آقای مسافر اشاره کردند، در اصل خاستگاهی دینی داشته است؛ یعنی اساس تئاتر ما از مذهب و ارزشها الهام گرفته و امروز هم در ماهیت خود تغییری نکرده است. اگر بخواهیم عمیقتر به موضوع نگاه کنیم، باز هم درمییابیم که تئاتر باید همان مسیر اصیل خود را ادامه دهد.
دو مسئله مطرح است؛ یکی از نظر فرم و شکل و دیگری از نظر محتوا. اگر از نظر محتوایی به سمتی برویم که آثار ما روزبهروز سخیفتر شوند، طبیعتاً فرم و شکل نیز تحت تأثیر آن محتوا قرار میگیرند. ابتذالی که در طرح سؤال شما به آن اشاره شد، در همین زمینه قابل مشاهده است. برای مثال، سالانه حدود هزار دانشجوی جوان، دختر و پسر، از دانشگاههای مختلف اعم از دولتی، آزاد، علمیکاربردی و... در رشته تئاتر فارغالتحصیل میشوند. این افراد صرفاً فارغالتحصیل میشوند، بدون اینکه مسیر مشخصی برایشان تعریف شود. رئیس دانشگاه فقط میگوید: «پول بدهید، بیایید اینجا، ما شما را چهار سال معطل میکنیم و سپس رهایتان میکنیم»، در حالی که هیچ مسئولیتی نسبت به استراتژی آینده این دانشجویان احساس نمیشود.
در این میان، نگاهها به تئاتر متفاوت است؛ عدهای آن را صرفاً وسیلهای برای سرگرمی میدانند، برخی بر اندیشهورزی در تئاتر تأکید دارند و گروهی نیز نگاه سلبریتیمحور به آن دارند. همین نبودِ توازن در نگاهها و سرمایهگذاریها، یکی از مشکلات اصلی تئاتر امروز است. امروز بخشی از تئاتر به سمت تهیهکنندگی تجاری سوق پیدا کرده است و تهیهکننده ابتدا حساب جیب خود را میکند. البته تهیهکنندگانی هم داریم که دغدغه تعالی هنر تئاتر را دارند، اما هنگامی که محور اصلی سرمایهگذاری بر بازده مالی و فروش بلیت متمرکز میشود تا بتوان حقوق چند میلیاردی سلبریتیها را پرداخت کرد، فرهنگ تئاتر ناخواسته به سمت ابتذال کشیده میشود.
در این شرایط، اندیشهورزی در تئاتر کمرنگ و جای آن را اقتصاد میگیرد؛ اقتصادی که تنها به بازگشت سرمایه میاندیشد. چنین نگرشی حتی میتواند در محتوای نمایشها و نحوه ایفای نقش بازیگران نمود پیدا کند و بر مخاطب تأثیر بگذارد. در نتیجه، به جای آنکه شاهد تداوم فرهنگی متعالی در تئاتر باشیم، با فرهنگی مواجه میشویم که بر پایه مصرفگرایی، تغییر هویت، از خودبیگانگی و غربزدگی شکل میگیرد. چنین تئاتری، که باید آینه جامعه و طبیعت انسانی باشد، گاه مسیر خود را گم میکند و بهجای روشنگری، موجب انحراف فرهنگی میشود.
یک مثال بزنم؛ پیش از انقلاب، نوجوانی بودیم که تحت تأثیر اتفاقات آن دوران به تئاتر علاقهمند شدیم، اما خانواده نباید متوجه این علاقه میشدند، چون تئاتر در آن زمان تابو بود. خانواده مذهبی دوست نداشت فرزندش به سمت تئاتر کشیده شود. بسیاری از هنرمندان شناختهشده امروز نیز میگویند در دوران قبل از انقلاب، برای فعالیت در تئاتر از اسم مستعار استفاده میکردند، زیرا هنر در جامعه آن زمان امری ناپسند تلقی میشد.
بعد از انقلاب شرایط تغییر کرد؛ مردم آگاهی بیشتری پیدا کردند و همراه تئاتر شدند. همان پدری که پیشتر اجازه نمیداد پسرش به تئاتر برود، پس از انقلاب، دخترش را به دانشگاهی در شهری دور میفرستاد تا بتواند در این رشته تحصیل کند. اما امروز، دوباره با شرایطی روبهرو هستیم که برخی خانوادهها مانند آن دوران، تمایلی ندارند فرزندشان وارد فضای تئاتر شود. چرا؟ چون تئاتر ما بهتدریج در حال بازگشت به همان نگاه پیش از انقلاب است، در حالی که انقلاب آن دیدگاه را تغییر داده بود.
چهار یا پنج سال پیش حدود ۱۲۰۰ فارغالتحصیل تئاتر داشتیم؛ اکنون احتمالاً این تعداد بیشتر یا کمتر شده است، اما هیچ تضمینی برای اشتغال این فارغالتحصیلان وجود ندارد. مرکز هنرهای نمایشی در ابتدای انقلاب با هدف ساماندهی و جهتدهی به تئاتر کشور تشکیل شد. در آن زمان، تعداد گروههای نمایشی آنقدر زیاد بود که «انجمن نمایش کشور» به وجود آمد و واقعاً هم مدیریت خوبی داشت. در نتیجه، نگاه خانوادهها به تئاتر تغییر کرد و مثبت شد؛ به فرزندانشان اجازه فعالیت میدادند و این روند رو به رشد بود.
با این حال، هرچه جلوتر آمدیم، انتظار میرفت دامنه فعالیتها و امکانات افزایش یابد، اما چنین نشد. در سراسر کشور، امکانات رشد نکرد و تعداد اندک سالنها، کمبود حمایت دولتی و کوچکسازی مرکز هنرهای نمایشی به «دفتر» باعث شد این نهاد نتواند پاسخگوی نیازهای فرهنگی استانها باشد. متأسفانه یکی از آسیبهای جدی این حوزه، تغییر پیدرپی مدیران فرهنگی است. با هر تغییر دولت، گروهی تازهوارد بر سر کار میآیند که هیچ سابقه ذهنی یا شناختی از این حوزه ندارند. در نتیجه، تمام زحمات سالهای گذشته تحت تأثیر تصمیمهای مقطعی و ناپخته قرار میگیرد و طبیعی است که در چنین شرایطی، تئاتر ما از مسیر اصلی خود منحرف شود.
اکنون موضوعاتی که شما مطرح میفرمایید، ذهن را به این سمت سوق میدهد که در واقع ما در کجای مسیر دچار اشتباه شدهایم؟ راه درست کاملاً مشخص است و راه نادرست نیز روشن. اما مسئله اصلی، اصلاح این شرایط و تقویت مسیر درست است. همانطور که شما در پرسش خود اشاره کردید، بالاخره چه کسی باید این کار را انجام دهد؟ این نکته بسیار حائز اهمیت است.
نخست باید بگویم، همانگونه که آقای مسافر نیز اشاره کردند، به یک شورای نخبگی نیاز داریم تا در قالبهای گوناگون، هدایت و راهبری این مسیر را بر عهده گیرد. اینکه چه کسانی، در چه زمانی و در چه جایگاهی باید گرد هم آیند تا این اصلاحات انجام شود، خود مسئلهای است که باید بهصورت جدی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
به قول آقای مسافر، ما همواره در حال کوچکتر کردن فضای دولتی مدیریت تئاتر هستیم، در حالی که جامعه هدف تئاتر روزبهروز بزرگتر میشود. این امر یک تناقض گسترده ایجاد میکند. حتی در شهرهای کوچک مشاهده میکنید که علاقهمندان به تئاتر روزبهروز افزایش مییابند و متقاضی گسترش این فضا هستند، اما کسی پاسخگو نیست و اهمیتی داده نمیشود. اگر هم طرحهایی اجرا میشوند، اغلب کوتاهمدت و فصلی هستند و باعث میشوند ما یک سند راهبردی منسجم، قانونمند و سیستماتیک نداشته باشیم.
در مقامی نیستم که بخواهم این مسئله را قضاوت کنم یا بگویم شورای فرهنگ و هنر کشور یا کمیسیون مجلس باید محدودیت ایجاد کنند. تئاتر یک کار تخصصی و آرمانی است که در آن اندیشه جریان دارد. در دورانی که ما دانشجو بودیم، دانشگاه تهران، در همان دانشکده هنرهای زیبا، سالانه فقط ۴۰ دانشجو میپذیرفت و آن هم پس از مصاحبه و آزمونهای سخت. باور کنید، حدود ۳۰ نفر از آن ۴۰ نفر به هنرمندان ماندگار تبدیل میشدند. اما امروز دانشگاهها تعداد بسیار زیادی دانشجو میپذیرند و سرنوشت اکثر آنها در این حرفه نامشخص است.
ایکنا ـ اکنون جشنواره بیستم قرار است برگزار شود و بسیاری از برنامهریزیها پیش از جنگ ۱۲ روزه انجام شده بود. این جنگ به ما نشان داد که مقاومت همچنان ادامه دارد؛ جنگ تحمیلی هم به شکل سختافزاری و هم نرمافزاری جریان دارد و شامل حملات اطلاعاتی بوده و خواهد بود. آیا این جنگ بر رویکرد جشنواره تأثیر گذاشته است؟ آیا برنامهای دارید که معطوف به این مسائل باشد، به ویژه برای نسلی که تا کنون تنها کلیدواژه «مقاومت» را شنیدهاند و جنگ را مستقیماً لمس نکردهاند؟
محمد کاظمتبار: دوره نوزدهم نیز به موضوعات مقاومت در جشنواره اختصاص داشت. یعنی پارسال که برگزار شد، این مسائل بسیار برجسته بود. درست است که جنگ علناً رخ نداده بود، اما شهدای زیادی تقدیم شد. در دوره قبل، از تولیدات کارگاهها براساس عمل به هنگام استفاده کردیم و خروجی محتوایی، حداقل فرازهایی از زندگی شهدایی که در آن زمان به جبهه مقاومت اعزام شده بودند، تولید شد.
در جشنواره بیستم نیز قرار است کارگاههایی برگزار شود و بسیاری از برنامهریزیها پیش از جنگ ۱۲ روزه انجام شده بود. همیشه آمادگی داریم تا متناسب با اتفاقات روز، هرچند نه بهطور کامل، برنامهها یا ویژه رویدادهایی را اضافه کنیم. حکم دوره بیستم جشنواره مقاومت را در بهمن ماه دریافت کردم و جنگ در اواخر خرداد رخ داد. در این پنج ماه، فراخوان اولیه آماده شد، اما با وقوع جنگ، برنامهها کمی متفاوت شد؛ بخشهایی از محتوا و اولویتهای موضوعی اضافه شد و حتی در برخی موارد تغییر موضع دادیم.
اولویت اصلی اکنون، جنگ تحمیلی ۱۲ روزه است و پس از آن، موضوعات بینالمللی دنبال میشود. در شرایط پساجنگ، اندکی با چالش مواجه شدهایم تا بتوانیم برنامهریزی دقیق بخش بینالملل و گروههای مدعو را انجام دهیم. همه نکات در فراخوان قابل مشاهده است و بهزودی منتشر خواهد شد. تنها بخشی که فراخوان آن منتشر نمیشود، بخش بینالملل است؛ باقی بخشها مشخص شدهاند.
تاریخ برگزاری رویداد مشابه دوره گذشته خواهد بود؛ جشنواره در چند ماه برگزار میشود و از افتتاحیه تا اختتامیه، مدت زمان ۶۰ روز خواهد بود. در استانهای کشور نیز برنامههایی خواهیم داشت. بخش صحنهای بهصورت غیرمتمرکز و سایر بخشها بهصورت متمرکز برگزار میشوند. برگزاری کارگاههای آموزشی، مسابقه نمایشنامهنویسی و سمینار علمی پژوهشی امسال و سایر بخشها تا پایان شهریور سال آینده انجام خواهد شد و مراسم اختتامیه جشنواره بیستم در هفته دفاع مقدس سال آینده برگزار میشود.
ایکنا – در بسیاری از ایونتها و رویدادهای دولتی، معمولاً چهرههای برجسته موسیقی حضور ندارند، مانند جشنواره موسیقی فجر. آیا در تئاتر نیز چنین است؟ یا بزرگان تئاتر نسبت به این گونه رویدادها، بهتر و بیشتر حضور پیدا میکنند؟
محمد کاظمتبار: در حوزه تئاتر، چنین وضعیتی وجود ندارد و بسیاری از بزرگان تئاتر حضور و مشارکت فعال دارند. در دوره گذشته، بیش از ۱۴۰۰ اثر در بخشهای مختلف جشنواره دریافت شد. هدفگذاری برای این دوره، جذب آثار بسیار بیشتر و بالای ۲ هزار اثر است. وقتی این اعداد و ارقام را میبینیم، مشخص میشود که جمعیت عظیمی از هنرمندان در تئاتر حضور دارند.
در این جشنواره و نیز جشنواره تئاتر فجر و دیگر جشنوارهها، طیف وسیعی از تقاضا و حضور هنرمندان مشاهده میشود. بنابراین میتوان گفت که در حوزه تئاتر، وضعیت بهتر است و چنین محدودیت یا کمرنگ بودن حضور چهرههای برجسته به چشم نمیخورد.
انتهای پیام