سیدمحمود رضوی، تهیهکننده جوانی است که راه خود را در سینما با آثاری خوبی که تهیه کرده بهخوبی باز کرده اما در این بین، فیلمهای ضعیفی چون «دلبری» در کارنامه وی وجود دارد که هیچ نوع جذابیت و زیبایی تصویری را نمیتوان در آن مشاهده کرد. این قبیل کارها بهنوعی آسیب بیشتری نسبت به فیلمهای عادی دارند؛ زیرا با پرداخت ضعیف به موضوعات ارزشی مفهوم مورد نظر را زیر سول میبرند.
«دلبری» داستان یک جانباز دفاع مقدس است که سالها بستری است. همسر این شهید (هنگامه قاضیانی) در شبی که خانواده برای رفتن به عروسی آماده میشود نزد همسرش باقی میماند. نام این فیلم هم بهنوعی برگرفته از رابطه این زن و شوهر است و نشان میدهد که همسر یک جانباز میتواند سالها با همسرش زندگی کند و عاشقانه وی را دوست بدارد.
این فیلم که کارگردانی آن را سیدجلال دهقانی اشکذری بر عهده داشته در سینما بیش از 140 میلیون تومان نرسید، رقمی که حتی نتوانسته دستمزد عوامل خود را تامین کند. این قبیل آثار با شعار حمایت از تولیدات ارزشی تولید میشوند، اما در حقیقت بزرگترین ظلم را به این گونه میکند، چون ذهنیت مخاطب را نسبت به این کارها بدبین کرده و دیگر کسی علاقهمند تماشای این قبیل تولیدات نمیشود.
درباره این فیلم هیچ امتیاز چشمگیری وجود ندارد که بخواهم آن را به عنوان امتیاز مطرح کنم، اما درباره نقاظ ضعف این کار میتوان بسیار سخن گفت؛ برای مثال از بازیگری این کار شروع میکنم که هیچ حرف خاصی برای گفتن ندارد. در این فیلم آتیلا پسیانی و هنگامه قاضیانی یکی از ضعیفترین بازیهای خود را خود را ارائه کردهاند. دیگر بازیگران نیز بهشدت لوس و سرد هستند و هیچ چیز خاصی برای گفتن ندارند.
در ضمن کارگردانی این کار هم چیزی برای گفتن ندارد، بنابراین دکوپاژ و میزانسنهای کار هم به هیچوجه دوستداشتنی نیست. شخصیت جانباز «دلبری» هم بهشدت در فیلم گنگ است و قرار دادن دوربین به جای وی به هیچوجه نتوانسته با تماشاگر ارتباط برقرار کند و بهنوعی در بخشهایی مایه تمسخر فیلم نیز شده است.
مطلب دیگری که درباره این فیلم میتوان گفت این است که این قبیل فیلمها که عنوان دفاع مقدسی را با خود یدک میکشند پرداخت درست و دقیقی از این مقوله در خود ندارند. سینمای دفاع مقدس آن نیست که بخواهیم از زجر کشیدن یک جانباز برای فیلم خود اعتبار کسب کنیم، در صورتیکه فیلمهای بسیاری هستند که بدون کوچکترین شعاری حرف خود را میزنند و ا تماشاگر نیز آن را قبول میکند.
به عنوان مثال میتوان به فیلم «خانوادگی» اشاره کرد؛ فیلم «میم مثل مادر» کاری است که در آن بهنوعی به دفاع مقدس پرداخته شده، اما جنس ملودرام فیلم بهشدت بر دل تماشاگر نشسته و با آن ارتباط برقرار میکند، مسئلهای که در دلبری اصلا مطرح نیست؛ به هر حال این فیلم تولید ضعیفی است که موضوعی ارزشمند را با خود یدک میکشد.
در انتها، باید به این نکته اذعان کرد که نگارش سناریو و تولید آثار در این عرصه بسیار سخت و تخصصی است و نباید بیپروا و بیتأمل به آن پرداخته شود؛ اگر بخواهیم بیشتر درباره این فیلم صحبت کنیم به حجم انتقادات افزوده میشود لذا به حرمت موضوع این فیلم سایر نقاط ضعف فیلم بیان نمیشود و صرفا اظهار امیداوری شود که شاهد چنین کارهای ضعیفی دیگری در سینمای دفاع مقدس تولید نشوند.