کد خبر: 4309940
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۵
گفت‌و‌گوی ایکنا با علیرضا قزوه به بهانه روز حافظ

امروزه زیست صحیح بیش از زبان نیاز به درک اندیشه حافظ دارد + صوت

رئیس شورای پاسداشت زبان و ادب فارسی رسانه ملی با تأکید بر آنکه مهمترین ابزار دشمن در عصر حاضر برای هجمه به فرهنگ ایرانی - اسلامی زبان فارسی است، تصریح کرد: درست زیستن امروزه بیشتر از زبان نیاز به درک اندیشه حافظ دارد.

حافظدر حریم سخن پارسی، در آن قلمروی فراخ و آسمان بی‌کران، که هر ذره از خاکش عطر کلامی دارد و هر نسیمش نغمه‌ای از حقیقت، باید گذر کرد.

این راه، کاروانی است 1100 ساله، با رهروانی که هر یک خورشیدی در افق جان شدند و چراغی بر فراز قله‌های اندیشه. از شکوه «سعدی شیرازی» که نگفتند در تقریظ سخن، مگر عالمان دین و پادشاهان؛ تا حریق «شمس تبریزی» در جان «مولانا» و از حکمت «فردوسی» در کاخ بلند سخن تا نگاه تیزپرواز «خیام» در اسرار کائنات. اما در این میان، نامی هست که با جان ایرانیان عجین گشته، نامی که نه تنها در کتابخانه‌ها که بر سینه تاریخ و دل مردم نقش بسته است: «خواجه شمس‌الدین محمد، حافظ شیراز.»

«حافظ»، آن عارفِ رند و آن واعظ شب‌گرد ریاستیز، تنها یک شاعر نیست؛ او پدیده‌ای است فرهنگی، نگهبان حرمت شعری است که از دل برآمده و بر دل نشسته. غزلش، که او را سلطان بی‌رقیب این ملک کرده، تنها تلفیقی از کلمات موزون نیست؛ جهانی است از معنا، آینه‌ای است که در هر عصر و زمانی، چهره‌ای از حقیقت را به بیننده نشان می‌دهد. او مردمی‌ترین شاعر ایران است، نه از آن رو که سخنش ساده است، بلکه از آن جهت که ژرفای کلامش، با عمق جان مردمان این سرزمین پیوند خورده است.

جایگاه «حافظ» در آیین‌های کهن ایرانی، نشان از همین پیوند ناگسستنی دارد. بر سفره نوروز، که نماد تجدید حیات و نو شدن است، در کنار قرآن مجید، دیوان حافظ می‌نشیند. گویی ایرانیان، فراتر از هر کتابی، او را مفسر رازهای زندگی و ترجمان حکمت روزگار خویش می‌دانند.

در بلندترین شب سال، در «شب یلدا» یا «چله»، که نماد پیروزی نور بر ظلمت است، خانواده‌ها گرد هم می‌آیند و کهن‌ترین کتاب تفأل این سرزمین را می‌گشایند. «تفأل به حافظ» تنها یک رسم تفننی نیست؛ نوعی گفت‌وگو با خرد جمعی و توسل به کلامی است که گویی از فراسوی زمان می‌آید و بر جزئیات زندگی امروزین آنها نور می‌پاشد.

این ویژگی شگفت‌انگیز حافظ، «تطبیق‌پذیری» و چندلایگی معنایی شعر اوست. هر بیتش گویی اقیانوسی است بی‌کران که نگاه‌های گوناگون، گوهرهای متفاوتی از آن صید می‌کنند. عارف؛ در آن جلوه‌های حق را می‌بیند، عاشق؛ ناله‌های معشوق را می‌شنود، آزاده؛ ندای عدالت را درمی‌یابد و رند؛ می الست و شهود خلود را بهانه‌ای برای رهایی از قید تزویر.

این است که حافظ، «لسان‌الغیب» نام گرفته؛ زیرا «زبان»، رازی فراانسانی است که در هر زمان به شیوه‌ای رُخ می‌نماید در لباس سخن. اوجِ عمقِ این زبان، همان شعر و اندیشه «حافظ» است که گویی او نه برای یک عصر، که برای همه اعصار سروده است.

درک اندیشه و منش «حافظ»، چه کمکی به زیستن مردمان این عصر پرآشوب می‌کند؟ پاسخ در همان «رندی» منحصربه‌فرد او نهفته است. «رندم حافظ، موجودی است برکنار از قیل و قال‌های دنیوی، اما غرق در شور زندگی. او ریاکاری را برنمی‌تابد، قضاوت نمی‌کند، در بند ظواهر نیست، اما به ژرفای هستی احترام می‌گذارد.

درست زیستن امروزه بیشتر از زبان نیاز به درک اندیشه حافظ دارد+صوت

«حافظ» به ما می‌آموزد که می‌توان در این جهان پیچیده، «زندگی» کرد، بی‌آنکه تسلیم جبر زمانه شد یا در لاک انزوا خزید. منش او، تلفیقی است از عرفان و زمینی‌نگری، از انسانیت تا معنویت. این همان دریایی است که می‌تواند عطش انسان معاصر را برای یافتن تعادلی میان مادیت و معنویت فرونشاند.

و اینک در چنین فضایی، در آستانه بیستم مهرماه، روز بزرگداشت این خورشید جهان‌افروز شعر و ادب فارسی قرار داریم. روزی که گلستان شیراز، میزبان عاشقان کلام او از گوشه و کنار جهان است و آرامگاهش، نجوای «الا یا ایها الساقی...» را یک‌بار دیگر در فضا می‌پراکند.

این مناسبت، بهانه‌ای است گران‌قدر برای بازخوانی اندیشه‌های آن یگانه روزگار و تأمل در میراثی که برای ما به ارمغان نهاده است.

حال در پرتو این پیش‌درآمد، خبرگزاری ایکنا به گفت و شنیدی با علیرضا قزوه، شاعر و ادیب نام‌آشنا، مسئول شورای پاسداشت زبان و ادب فارسی نشسته که خود سال‌ها در وادی شعر و عرفان سیر کرده و با دنیای حافظ انسی دیرینه دارد.

با علیرضا قزوه بنا به گفت‌وگویی متفاوت گذاشته شد تا ناگفته‌هایی که تا به امروز درباره «حافظ» یا به بهانه او می‌شد؛ یا باید از زبان ادیبان و بزرگان ادبیات کشور گفته می‌شد و نشده را شدنی سازیم.

این «شدن» حاصل نمی‌شد مگر طرفِ گفتن خود «دچار» باشد و «دچار» در اینجا یعنی عاشق. حاصل همکلامی ایکنا با علیرضا قزوه که «دچارِ حافظ» است در ادامه خوش‌نشین نگاه شما خواهد بود.

درست زیستن امروزه بیشتر از زبان نیاز به درک اندیشه حافظ دارد+صوت

ایکنا - شاید طرح این پرسش برای آغاز گفت‌وگو منطبق با شکل و روش گفت‌وگوی رسانه‌ای نباشد! اما پیش از ورود به گفت‌وگوی تخصصی، پرسشی از سر حس کنجکاوی و نیز سوالی که بارها از زبان دیگران نیز شنیده‌ام را با شما در میان می‌گذارم و برای آن دلیل تاریخی نیز دارم. آیا به واقع 20 مهرماه، سالروز تولد حافظ است که ما این روز را به عنوان روز بزرگداشت او در نظر گرفته‌ایم؟ به هر حال، در تاریخ و برای قدما، به‌ویژه از قرن ششم تا نهم، تاریخ‌های معتبر تولد و وفات در مورد بزرگان، از جمله شعرا، تنها به افرادی تعلق دارد که جزو صوفیه و آیین تصوف بودند و تمام جزئیات زندگی آنها از نظر تاریخی و زمانی به ثبت رسیده است. در حالی که جناب «حافظ» در این دسته قرار نمی‌گیرد. از سوی دیگر با توجه به این مسئله مهم که حتی در سالروز تولد او اختلاف‌های مهم تاریخی و نسخه‌ای موجود است، آیا می‌توانیم 20 مهر را به عنوان تاریخ واقعی تولد او بپذیریم؟

وقتی می‌گوییم «حافظ» در چه سالی متولد شده است، ما گزینه‌های زیادی داریم؛ مانند 720؛ 725 یا 727 هجری قمری. اما برای گرامیداشت، یادکرد و پاسداست این شاعر بزرگ ایرانی؛ 20 مهر را به عنوان «روز حافظ»، انتخاب کرده‌ایم.

به تحقیق می‌توانیم بگوییم این روزی نبوده که حافظ به دنیا آمده باشد یا روزی نبوده که حافظ فوت کرده باشد، مگر به صورت تصادفی. اما چرا باید از بین تمام روزها، چنین روزی را برای حافظ متصور باشیم؟ اگر حافظ وابسته به خانقاه و مرید و مرادبازی بود، مانند دوره‌های پیش از خودش که مثلاً در دوره‌هایی عارفانی بودند و یکی از شاگردانشان، به قول معروف، «ملفوظات» (کلمات، سخنان، بیانات) آنها را می‌نوشت، مانند «امیر خسرو دهلوی».

امیرخسرو دهلوی در دوره‌ای که زیست می‌کرده، پیروانی داشته که همه سخنان، دیدارها، نشست و برخاست‌های او را می‌نوشت و روز فوت و روز تولد را از زبان خودشان استخراج می‌کرد و اینچنین در محفوظات شاگردان و در نهایت درتاریخ ثبت می‌شد. اما «حافظ» اهل چنین فضاهایی نیست که بیاید و نشان بدهد که من خودم پیروانی دارم، لباس خرقه به تن داردم و نظایری از این دست حرف‌ها و رفتارها! «حافظ» رهاست؛ یک انسان آزاد است که خوب می‌اندیشد، درست می‌اندیشد و ایرانی می‌اندیشد.

اگر بخواهیم الگویی در ادبیاتمان انتخاب کنیم، می‌توانیم و بهتر است سعی کنیم «حافظ» را انتخاب کنیم. «حافظ» نماد و تجسد اندیشه برتر ایرانی است. باید بگوییم جایگاه «حافظ» میان مردم نشان دهنده انتخاب صحیح آنها برای انتخاب یک الگو بوده است.

بهترین افرادی که اهل خواندن و آواز بودند، حتی اگر در زیباترین شکل هم می‌خواندند، اندیشه‌شان به رخ کشیده نمی‌شد. صدایشان ممکن بود بسیار دل‌ربا باشد، اما آن چیزی که «حافظ» را دلربا کرده، اندیشه است، فکر است. اینگونه است که شعر به هنر اول ما ایرانیان بدل می‌شود و «حافظ» کسی می‌شود که در قله می‌ایستد.

کد

ایکنا - حال برسیم به بلندای قرن هشتم، حضرت حافظ و فراوان گفت‌وگوهایی که از ایشان سخن رفته است؛ از جایگاه «می» و «عرفان» حافظ بگیرید تا «رندی» او. می‌خواهم کمی جنس ادبیات خود را در این گفتار متفاوت کنم. همنشینی «دیوان حافظ» بر بلندای سفره ایرانی، از عید بزرگمان، «نوروز» تا رسم شناسای ما ایرانیان در «شب چله» (یلدا)، حتی سنت آشنای ما ایرانیان مسلمان که گاه وقتی در تنگنایی قرار می‌گیریم بعد از توسل به حضرت حق، جایی که به دنبال هم‌سخنی می‌گردیم که با ما سخن بگوید، تفألی به دیوان حافظ می‌زنیم. پس از این باب و روایت‌ها در گفت‌وگوهای متعدد بنا به «روز حافظ»، پاسداشت جایگاه و شأنیت او در شعر و ادب فارسی فراوان با بزرگان و ادیبان کشورمان سخن رفته است. اگر شما بخواهید از زاویه‌ای دیگر به بلندای خواجه شیراز بنگرید او را چگونه می‌بینید؟ بهتر بگویم؛ جناب قزوه، درباره حافظ از چه بابی سخن می‌گوید که احساس می‌کند در سیل و خیل گفت‌وگوهای متعدد بزرگان و ادیبان کشورمان تا به امروز کمتر از این زاویه درباره حافظ سخن گفته شده است؟

«حافظ» از لحاظ آن رندی‌های زبانی، زیبایی‌های زبانی، ظرافت زبانی و اندیشه والا  اوج قله شعر پارسی است. همه چیز حافظ در اوج است. او تجربه شاعران بزرگ را درک کرده است. همه اینها درست است که «حافظ»، شاعر نوآوری است، سبک تازه‌ای برای خود دارد و حرف‌های تازه‌ای برای جهانیان دارد و نیز تحت تأثیر تجربه‌های گران‌سنگ شاعران قبل از خودش هست. اما با همه این گفته‌های مکرر باید تأکید کرد که به جرئت می‌توان گفت هیچ شاعری را نمی‌توانیم نام ببریم که تأثیرگذارتر از حافظ در شعر امروز ما، در زبان فارسی ما و در اندیشه فارسی باشد.

همچنین درباره حافظ باید گفت که هیچ شاعری را تأثیرپذیرتر از او نداریم؛ یعنی از بسیاری شاعران و از تجربه‌هایشان استفاده کرده است. آقای «بهاءالدین خرمشاهی» آمده و جای پای 25 شاعر را در شعرهای حافظ نشان داده است؛ از «فردوسی» و «سنایی» تا «مولانا» و «سلمان»؛ تا «خواجوی کرمانی» که باز بیشتر خودش را نشان می‌دهند؛ اما در نقطه مقابل تأثیرگذاری خود حافظ نیز بر شاعران پس از خود بسیار زیاد است؛ یعنی حافظ از حیث پاسداشت سنت شعر فارسی، یکی از بهترین‌هاست که به سنت ما بیش از حد وفادار است و در نوآوری نیز گوی سبقت را از بقیه ربوده است.

مثالی می‌زنم:

صوفی شهر بین که چون، لقمهٔ شُبهه می‌خورد

پاردُمَش دراز باد،آن حَیَوانِ خوش علف

این طنز به این زیبایی در هیچ‌کدام از بیت‌های شاعران دیگر نیست. یعنی در شعر «خواجوی کرمانی»، این ردیف، این ترکیبات با این درجه از گستاخی و به قول معروف، آفرینش چنین ترکیبات و واژه‌هایی وجود ندارد؛ این مخصوص حافظ است.

آدم نمی‌داند؛ این عارف در جایی با صوفی می‌جنگد، در جایی دفاع می‌کند، او (حافظ) آدم شیرینی است و در عین حال تلاش کرده آورده، موضع و دیدگاهش منطبق با به روزگار خودش باشد.

برای نمونه به رابطه حافظ با پادشاهانی که در عمر خود با آنها هم دوره و هم‌زیست بوده دقت کنید. از همان ابتدا و در دوران نوجوانی، او هم دوره «ابوسعید» است. این مسیرادامه پیدا می‌کند تا «امیر مبارزالدین» و «شاه شجاع» و عمر او می‌گذرد تا «ابوالاسحاق» که آخرین پادشاهی است که حافظ او را دیده و دار فانی را وداع گفته است.

درست زیستن امروزه بیشتر از زبان نیاز به درک اندیشه حافظ دارد+صوت

حافظ در طول عمر خود چندین پادشاه را می‌گذراند و جز با «ابوالاسحاق» با بقیه مناسبتی ندارد. حتی در دوره «پیرحسین چوپانی» شاهدیم که بخشی از ثروتش را ضبط می‌کنند و می‌گیرند. در دوره «امیر مبارزالدین» با او خوب نیستند، به گونه‌ای کنار گذاشته شده است.

«حافظ»؛ این انسان و شاعر بزرگ با حکومت وقت – که حکومت‌های خوبی نیستند و ظالم هستند – راه نیامده؛ در حالی که می‌توانست خودش را به حکومت‌ها وصل کند و قدرت بگیرد، اما نکرد و دنبال قدرت‌طلبی هم نبود! او می‌توانست در برابر آنها، خودش را به تصوف وصل کند و قدرت بگیرد، باز هم این کار را نکرد. «حافظ» یک ریاستیز بود؛ اگر شاهدیم که برای همیشه نامش جاودان و زنده است از این جهت که یک انسان «آزاده» است. در حقیقت او آنگونه که فکر می‌کند و می‌داند خوب است، به ترسیم و تداعی «انسان آرمانی» می‌پردازد. «حافظ»؛ تجربه شاعران قرن هفتم را به خوبی از آن خود کرده است.

در شعر فارسی پنج قله داریم؛ از «فردوسی بزرگ، بعد می‌رسیم به کسی مانند «نظامی» که «پنج گنج» را آفرید، می‌رسیم به «سعدی»، «مولانا» و بعد «حافظ»؛ اینها پنج شاعر بزرگ زبان فارسی هستند. همیشه بحث سر این است که کدام‌ها به دیگری رجحان دارند، کدام‌ها برتری دارند، کدام‌ها بزرگ‌ترند.

بعضی‌ها «فردوسی» را به دلایلی انتخاب می‌کنند – که البته انتخاب من نیز آن است که اگر روز شعر و ادب بخواهد نامی داشته باشد، باید به نام و یاد فردوسی باشد – برخی «حافظ» را انتخاب می‌کنند به دلیل مینیاتورهای زبانی، زیبایی‌های کلامی که دارد و اندیشه‌ای که در اوج زیبایی، نقش‌آفرینی کرده است. بعضی «سعدی» را انتخاب می‌کنند به خاطر جامعیتی که در کلام و اندیشه والا داشته است. بعضی‌ها «مولانا» را به خاطر شوریدگی‌ها.

اینجا همان پاسخ پرسش نخست شماست. ببینید «مولانا» متعلق به فضای خانقاه و مولویه است، به خاطر همین تاریخ دقیق روز فوت او مشخص است؛ اینکه چه روزی، چه ساعتی و چگونه فوت کرد، چقدر سن داشت، چقدر نوشت و... حافظ نیز می‌توانست این فضا را داشته باشد، اما نخواست و از آن مهمتر خودش را رها کرد.

کد

ایکنا – حال به بهانه روز بزرگداشت حافظ پلی به جایگاه حقوقی شما به عنوان رئیس شورای پاسداشت زبان و ادب فارسی در رسانه ملی بزنم! از سهم و نقشی که زبان و ادب حافظ در زبان و ادب فارسی و امروز برای ما به عنوان میراثی گران‌سنگ دارد، بفرمایید.

زبان حافظ می‌تواند زبان امروز ما را اصلاح کند، گفتار ما را پاک‌تر و پیراسته‌تر کند و آن کژی‌هایی که در زبان ما وجود دارد را بزداید و ما را به سمت زبانی پیراسته و زیبا پیش ببرد. اما بیش از زبان؛ درک اندیشه «حافظ» برای امروز ما مورد نیاز است. به خصوص در بین کسانی که به هر حال داعیه‌دار هستند، بر ما حکم می‌رانند و حاکمان ما هستند. اگر آنها با آزادگی حافظ آشنا شوند و مانند حافظ زیبا بیندیشند؛ آن زمان است که مردم، جایگاهشان و جایگاه انسان واقعی را به نیکی و نیکویی در می‌یابند.

امروز؛ «اندیشه حافظ» بیشتر مورد نیاز ماست تا آن واژه‌هایی که به هر حال حافظ به کار برده؛ هرچند واژه‌ها هم زنده هستند. دنیای امروز، دنیایی است که امروز هجمه‌ها را به فرهنگ ما از راه زبان آغاز کرده است. بله! هجوم و شبیخون دشمن از راه زبان فارسی بر ما آوار شده است.

امروز به سبب وجود و حضور و ظهور صنعت و تکنیک به ویژه در رسانه‌ها یا به عنوان نمونه در فضای مجازی شاهدیم که چه ادبیاتی به کار می‌رود. با واژه‌ها و با جنس گفتاری بیشتر از ناحیه جوانانی که به میراث گذشته ما پایبند نیستند روبرو هستیم. 

هوش مصنوعی برنامه‌هایی برای آینده زبان فارسی دارد که اگر ما هوشیار نباشیم، آن برنامه‌ها به نفع ما تمام نخواهد شد. از این روست که ما به حتم، به قطع و باید، اصلاحی در زبان و گفتارمان انجام دهیم. در چنین بزنگاهی، متر و معیار برای خوب و درست صحبت کردن و گفتن، شعر حافظ است، شعر سعدی است، شعر نظامی است، شعر فردوسی است.

ما ایرانیان بسیار خوشبختیم که بعد از 700 سال؛ 800 سال؛ 1000 سال، 1100 سال قافله شعر و ادب فارسی، با داشتن قله‌هایی که هر کدام از آنها بزرگان این قافله هستند، زبانشان را می‌فهمیم و می‌توانیم راحت به آن شکل تکلم کنیم و حرف بزنیم. از این جهت، ما هم در ساختار و شکل و هم در محتوا و اندیشه، باید اندیشه این بزرگان را به کار ببریم. اگر چنین کنیم آن زمان حاکم مستبدی نخواهیم داشت.

کد

ایکنا- چون شما به جهان معاصر و امروزین اشاره داشتید، من نیز پرسشی را از همین دریچه رسانه با شما در میان می‌گذارم. در میان تمامی جنگ‌هایی که در فضای رسانه وجود دارد؛ «جنگ شناختی»، «جنگ ترکیبی» یا همان «جنگ روایت‌ها»، آن‌چنان که مقام معظم رهبری هم بر آن همواره تأکید فرمودند، با اتکا به ارجاع ظریف و شیرین شما که گفتید اصلی‌ترین پنجره و منظر از سوی دشمنان ایران برای هجوم به داشته‌های عمیق و سترگ فرهنگ ایرانی-اسلامی، زبان و ادب فارسی برگزیده شده است؛ از همین نگرش و اندیشه وام می‌گیرم و می‌پرسم از من شهروند عادی تا رأس دولت و رئیس‌جمهور  چگونه می‌توانیم برای تعالی فرهنگ امروز خود که چنین دچار هجمه بیگانگان است، محافظت کنیم. چگونه می‌توانیم این عظیم، عمیق و شریف میراثی که به دست ما از نیاکان‌مان سپرده شده را بتوانیم پاسدار و پاسبان باشیم برای آیندگان؟

ادبیات اگر با فکر همراه باشد؛ همچنان که در آثار مولوی، حافظ، سعدی و دیگران است؛ اگر با اندیشه همراه باشد و آن اندیشه به واسطه ادبیات در جامعه سرایت کند، آن زمان است که مردم جامعه به زبان خود، به فرهنگ خود و به تمدن خود غیرت نشان می‌دهند.

امروز اگر بروید در کشور تاجیکستان، می‌بینید یک کلاهی گذاشته‌اند که به آن «طاقی»می‌گویند، لباسی پوشیده‌اند که به آن لباس تاجیکی می‌گویند؛ همه مردمان این کشور نسبت به آن غیرت دارند، می‌گویند حتما باید آنها را به عنوان جامه بپوشند. یعنی برایشان مهم است که به فرهنگ‌ خود پایبند باشند.

ما هم امروز باید حتی اگر لباس محلی در تهران معاصر ما نیست؛ لباس محلی ما، همان «زبان» ما باشد؛ پس باید به زبان فارسی درست خود غیرت داشته باشیم. درک و توجه به این مسئله خیلی مهم است.

تصور می‌کنم جمله‌ای که می‌خواهم الان بیان کنم را برخی باور نکنند! و آن اینکه این جنگ امروز ما با آمریکا، انگلیس و اسرائیل، جنگ زبان فارسی است. شما می‌گویید چرا؟ من دلیل آن را برای شما می‌گویم.

اگر کمپانی هند شرقی در 300 و خرده‌ای سال پیش در هندوستان ورود پیدا نمی‌کرد و کم‌کم در ابتدا چون راه و چاره‌ای دیگر نداشت با کمک زبان فارسی؛ ریشه این زبان را در هندوستان زد! این مهم را در چندین مرحله و در چند قرن انجام داد، به هدفش رسید، کودتای زبانی کرد.

درست زیستن امروزه بیشتر از زبان نیاز به درک اندیشه حافظ دارد+صوت

مگر در هندوستان 800 سال، زبان فارسی، زبان دیوانی نبود؟! وقتی زبان دیوانی کشوری فارسی باشد، طرف شناسنامه‌اش به نام زبان فارسی می‌خورد، تمام آن یادداشت‌هایی که می‌خواهد، کتاب‌هایی که در دیوان و دانشگاه و دیگر مراکز علمی، فرهنگی و ادبی بود همه به زبان دیوانی، یعنی زبان فارسی بود.

اگر فقط این کمپانی هند شرقی نبود - که ما از کنارش گذشتیم و به کودتای زبانی‌اش فکر نمی‌کنیم - نبود، امروز گویش‌وران زبان فارسی در حد ۱۵۰ میلیون در ایران، تاجیکستان و افغانستان و چند کشورهای دیگر نبود؛ در حد یک میلیارد و پانصد هزار نفر بودند! آن موقع ما زبان اول دنیا بودیم. کسانی که زبان اول دنیا را در اختیار دارند، اقتصاد اول دنیا را هم در اختیار دارند. کسانی که اختیار آن اقتصاد و فرهنگ اول را دارند، کسانی‌ هستند که می‌توانند ماشه را بگیرند و کشورهای دیگر را تهدید کنند.

هر چند ما مردمان غیور و متمدن ایرانی از تهدیدهای آنها نمی‌ترسیم؛ ولی اگر زبان فارسی را پاس می‌داشتیم، اگر قاطبه شاعران متعددی که در قرن 17؛ 18 و 19 در هندوستان بودند متوجه می‌شدند که انگلیس - این شیطان بزرگ - دنبال چه فکر و برنامه‌ای است و اینکه قصد دارد زبان فارسی را حذف کند؛ آن زمان اقدام و چاره و فکری می‌کردند.

روزگاری در هندوستان، پادشاهی به نام «جهانگیر» بود، که سفیر انگلیس را به دربار راه نمی‌داد! می‌گویند جهانگیر، یک سال سفیر انگلیس را پشت درش نگه داشته بود و می‌گفت: «کشور بزرگی مثل هندوستان را چه کار به مشتی ماهیگیر در جزیره دور!» اینگونه و با این زبان (فارسی) تحقیرشان می‌کرد. امروز شاهدیم که انگلیس در حال تحقی هند است. امروز این «ترامپ» است که هندی‌زبانانی که انگلیسی حرف می‌زنند را مسخره می‌کند. این همان تفاوتی است که به آن اشاره کردم.

پس کودتای امروز دشمن، کودتای زبانی است. باید متوجه باشیم که حافظ، سعدی، مولانا، نظامی، ناصر خسرو، بیدل، صائب و این بزرگان، حتی پروین، شهریار و این شاعران، آنها هستند که می‌توانند ما را نجات دهند. همه این بزرگان صاحب اندیشه‌اند. ما ایرانیان چنین بزرگان اندیشمندی را داریم. همه‌شان صاحب فکرند و ما این‌ها را داریم. هیچ کشوری به اندازه ایران شاعر ندارد، عرفان پاک ندارد. از این جهت باید در «روز حافظ» افتخار کنیم به حافظ، به  سراغ کشف و درک اندیشه‌های او برویم و معنا و ژرفای آن را پیدا کنیم و آن‌گونه زندگی کنیم.

لطفا شنبه 19 مهر منتشر شود///// درست زیستن امروزه بیشتر از زبان نیاز به درک اندیشه حافظ دارد+صوت

ایکنا - برای حسن ختام، بیتی از حافظ در خاطر دارید که گفت‌وگو را به پایان ببریم؟

در دیرِمغان آمد، یارم قدحی در دست

مست از می و می‌خواران از نرگسِ مستش مست

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام
captcha