به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، در ابتدای راه با لبخند پیرمرد مواجه میشوم از قبل با او قرار ملاقات گذاشته بودم، به همراهش از پیچهای تند دامنه کوه و کوچههای ناهموار حاشیه شهر بالا میروم وارد خانهای کوچک میشویم، آشپزخانهای با حداقل وسایل زندگی و بوی نم که همگی در خانهای محقر جمع شده توجهم را به خود جلب میکند.
اینجا خانه هنرمندی است که در هفته اخیر برخی از رسانهها از کار عجیب او گزارش تهیه کرده بودند این گزارشها همه چیز داشت به جزء حرف دل این پیرمرد هنرمند. کسی نمیداند که او با سیلی صورتش را سرخ نگه داشته، حال چه فرقی میکند عدهای او را هنرمند خطاب کنند یا بیکار و زندانی.
میگوید بیسواد است و خطاط، خطهایش همه قرآنی است و بیش از پنج نوع خط بلد است و به قول خودش تمام خطاطی و هنرش را وقف ائمه(ع) و اسلام کرده است.
محمد ملاباقری، متولد 1336 از دوران کودکی خود میگوید، از زمانی که در روستای سربند ملاباقری به دنیا آمد و همراه خانواده به اراک مهاجرت کرد: تمام برادرانم به مدرسه رفتند، به جز من که پدرم چنین اجازهای نداد، وقتی 13 سالم بود به همراه پدر به آرامستان میرفتم، خطوطی که روی سنگهای قبر بود را در ذهنم ترسیم میکردم و همیشه جای سوال بود که این خط چه نوع خطی است.
وی عنوان کرد: در سال 1357 در شرکت صنایع استخدام شدم و در سال 1380 به دلیل تعطیلی شرکت از کار بیکار شدم، آرزو داشتم در رشته خط استاد شوم، شغلم شد کار در منازل، در کنارش خط هم ترسیم میکردم. سواد نوشتن ندارم اما می توانم هر آنچه را که می بینم ترسیم کنم، چندین بار مورد تقدیر دستگاهها و مسئولین هنری کشور قرار گرفتم اما چه فایده؟ مسئولین فقط در حمایت از هنرمندان و کسانی که استعداد هنری دارند، تعریف و تمجید کردن را یاد گرفتند اما دریغ از یک حمایت.
ملاباقری ادامه داد: مسئولین در بحث هنر فقط به دنبال مدرک و آثار هنرمند هستند درست است مدارک و تحصیلات ندارم اما توان و استعداد خلق آثار هنری برتر را دارم، انگیزه برای فردی که به هنر میپردازد خیلی مهم است من در سال 1390 به دنبال 2 میلیون تومان وام بودم اما با همه تلاشها نتوانستم این وام بگیرم، با تمام وجود سعی میکردم آثار ارزشمندی برای کشورم خلق کنم اما وقتی نتوانم در کشور خودم 2 میلیون تومان وام بگیریم چه انگیزهای برای من میماند؟
این هنرمند اراکی افزود: من از آیات قرآن، احادیث و اشعار، خطوطی را ترسیم میکنم بدون اینکه سوادی داشته باشم این استعداد خدادادی است، آثارم مورد تأیید مسئولین استان و کشور قرار گرفت اما هیچ حمایتی برای ادامه کار و امرار معاش از این راه از من نشده است.
ملاباقری ادامه داد: همیشه میپرسند چگونه فردی که خواندن و نوشتن بلد نیست و البته سواد قرآنی هم ندارد میتواند اشعار و آیات قرآن را خطاطی کند؟ من با ترسیم آیات قرآن در ذهن، این کار را میکنم یعنی ابتدا از کسی درخواست میکنم متن آیه یا شعر را برایم بنوسید و بخواند، بر اساس ترسیم ذهنی که از خطها مشاهده میکنم دستهایم شروع به خطاطی میکند.
وی گفت: بنده از 35 سالگی به صورت اتفاقی به این استعداد پی بردم، خوب به یاد دارم در شب عاشورا به اتفاق خانوادهام در مراسمی دعوت بودم، در آن مراسم با فردی در حال صحبت درباره هنر خطاطی بودم در آن شب به خدا گفتم آیا میشود روزی در کربلا برای امام حسین(ع) خطاطی کنم؟ همان شب به استعدادم پی بردم امسال هم آرزویم محقق شد و عبارت «السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)» را در کربلا نوشتم.
این هنرمند قرآنی ادامه داد: زمانی که پی به استعدادم بردم به مقبره آقا نورالدین در اراک رفتم، آنجا بود که متوجه شدم خطوط سنگ قبرها با یکدیگر فرق دارد مصمم شدم خطاطی را ادامه دهم به خدا گفتم همه چیز از آن توست و ادعایی ندارم پس به من کمک کن تا بتوانم تمام قلمهایم برای ائمه(ع) و اسلام بنوسید و این حرفه را ادامه دهم.
ملاباقری تصریح کرد: به یاد دارم اولین متنی که نوشتم عبارت «خدا را فراموش مکن» بود، این عبارت را به یاد توصیهای دوستی که به بنده گفت هر کاری را که میخواهی انجام دهی، خدا را فراموش مکن نوشتم. در خصوص نوشتن آیات قرآن هم همینطور در جلسات قرآن شرکت میکردم و از دوستان حاضر در جلسه میخواستم آیه را برایم بنویسند و من با نگاه کردن به متن، آیه را در ذهن ترسیم و شروع به نوشتن میکردم.
وی ادامه داد: بنده مسلط به خطهای نثر، شلوغ، سوزن و... و در مجموع 8 نوع خط هستم و بیشتر نوشتن خط مصری عربی را دوست دارم و اکثر آیات قرآن را با این خط مینویسم. 20سال است که این علاقه را ادامه میدهم.
این هنرمند اراکی با اشاره مشقات و مشکلات سد راه علاقهاش گفت: ده سال از بیمه من را واریز نکردند به اداره بیمه مراجعه کردم گفتند وقتی 60ساله شدی با بیست سال سابقه بیمه بازنشستهات میکنیم. قبلاً با کار در خانه مردم، امرار معاش میکردم اما نزدیک به 2 سال است به دلیل مشکلات جسمی توان چنین کارهایی را ندارم و در حال حاضر تنها راه امرار معاش بنده همین خطاطی است.
ملاباقری ادامه داد: روزگار بدی شده اگر کسی هم قصد کمک داشته باشد هزار منت میگذارد و انتظار دارد خواستههایش را برآورده کنم، بارها به بهزیستی و کمیته امداد مراجعه کردم گفتند شما جوان هستید و افراد بالای 60 سال را تحت پوشش قرار میدهیم.
وی گفت: هم بهزیستی و هم کمیته امداد میدانستند که بنده چنین توانمندی دارم درخواست وام خود اشتغالی دادم هر دو دستگاه جواب سربالا و حتی برخلاف سیاستهای دولت دادند، درخواست وام یک میلیون تومانی دادم تا شاید بتوانم رونقی به هنر و کارم بدهم باز هم موافقت نکردند.
این هنرمند اراکی تصریح کرد: متأسفانه با وجود پیگیریهای زیاد، حمایتی نشد و روز به روز هم بر مشکلات زندگیام اضافه و همسرم نیز دچار بیماری اعصاب و روان شد و در کنار همه مشکلات باری به هزینههای زندگیام اضافه شد.
وی در ادامه گفت: بنده چهار دختر و یک پسر دارم همگی ازدواج کردند، خودم مستأجر هستم و در کنار همه مشکلات باید به یکی از دخترانم هم کمک کنم، بارها با شهرداری و استانداری مکاتبه کردم که مکانی را برای ارائه آثارم در اختیارم قرار دهند متأسفانه حمایتی نشدم، وقتی درآمدی برای توسعه و پشتیبانی ندارم چگونه میتوانم آثارم را برای فروش عرضه کنم؟
این هنرمند قرآنی ادامه داد: بنده در سال 1383 از بانک قوامین500 هزار تومان وام برای دامادم گرفتم متأسفانه ایشان نتوانست اقساط را پرداخت کند و این 500 هزار تومان با سودش به 4 میلیون تومان رسیده است، سال 94 در حالی که داشتم برای مراسم ازدواج دخترم به همراه خانواده، حلقه ازدواج میگرفتم در بازار به من دستبند زدند و به زندان فرستاند 20 روز زندان بودم تا 500 هزار تومان جور کردم و آزاد شدم.
ملاباقری که بغض چهرهاش را گرفته کمی مکث کرد و افزود: امسال دو شب مانده به عید آمدند و برای معوقات بانک آمدند دستگیرم کنند و به زندان ببردند با التماس تا 17 اردیبهشت به من مهلت دادند که حداقل یک میلیون 700 هزار تومان به صورت علیالحساب به حساب بانک واریز کنم در غیر این صورت مجدد راهی زندان میشوم.
این هنرمند اراکی کمی مکث کرد و در حالی که اشکهایش را پاک میکرد گفت: وسایل زیادی ندارم اما بانک آمده بود که وسایل خانه را تصرف کند، هیچ ناملایماتی ناراحتم نکرد به جز روزی که برای دخترم به همراه خانواده رفته بودیم حلقه بگیریم آن روز به بهانه اینکه یک نفر میخواهد از من خط یاد بگیرد در کیوسک نیروی انتظامی جلوی بازار به من دست بند زدند هر چه التماس کردم که روز عقد دخترم است توجه نکردند، هر چند به لطف خدا، ازدواج دخترم بهم نخورد اما هنوز هم دامادم من را به چشم یک مجرم میبیند، آبروی رفته را نمیتوان بازگرداند.
وی ادامه داد: مسئولین اگر میخواهند برای کسی کاری انجام دهند در حد حرف و شعار نباشد. من که توقع زیادی از آنها ندارم دوست دارم در این سن، نان بازوی خودم را بخورم و به راه خلاف کشیده نشوم به خاطر 4 میلیون راهی زندان هستم اگر شرایطی فراهم میشد تا آثارم را بفروشم خیلی از مشکلات حل میشد.
این هنرمند قرآنی در حالی که از شدت گریه هق هق میکند ادامه داد: وقتی یک مرد گریه میکند یعنی به آخر خط رسیده است یعنی ناامیدی، هیچ خیری برای پرداخت بدهی پیدا نکردم حتی با یکی از نمایندههای اراک در مجلس هم صحبت کردم اما چه کسی درد مردم را میفهمد؟
به گزارش ایکنا؛ این ماجرا نتیجهگیری ندارد اگر کسی قرار است کمک کند تا قبل از اینکه وضعیت این هنرمند بدتر نشده دستی بجنباند اگر نه درد مردم با شعار و اظهار تأسف حل نمیشود. گزارش تصویری روزگار ناخوش این هنرمند اراکی را میتوانید
اینجا ببینید.