به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست علمی «نشانهها و رموز در آوانگاری و ثبت قرائات گوناگون در نسخ خطی»، امروز، 5 بهمن، با سخنرانی آلاء وحیدنیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در سالن اندیشه این پژوهشگاه برگزار شد.
وحیدنیا در ابتدای این نشست بیان کرد: از همان سدههای نخست، علیرغم مخالفتهایی که به افزوده شدن هرگونه متن یا علامتی به اسکلت اصلی مصحف عثمانی یا قرآن اصلی و حتی وارد شدن نقطه به فرم اصلی قرآن وجود داشت، اما اندکاندک علائم و نقطههایی وارد بدنه مصحف شد که این کار نیز برای تسهیل در قرائت متن و کمک به فهم و ثبت خوانشهای گوناگون و یا نشان دادن قرائتهای شاذ بوده است.
وی افزود: علاوه بر اطلاعاتی که به صورت پراکنده در کتب مختلف پیرامون مصحاحف به دست میآید، مطالعه نسخ خطی و پیگیری روند این اضافه شدن علامتها به متن قرآن، اطلاعات مهمی به ما میدهد که این اطلاعات از قبیل تاریخ قرآن، قرائات، تاریخ قرائات و ... هستند. در این بحث، آوانگاری مصحف را به دو دوره عمده تقسیم کردهام؛ نخست، دوره ابتدایی قرآننویسی که مربوط به سدههای نخست اسلامی است. در این دوره هنوز قرائات رسمی متمایز از قرائات شاذ نشدهاند و هنوز از نقطهها برای اعراب استفاده میکنیم. نقطههایی داریم که اندک و به صورت مختصر هستند. حتی اعجام نیز نداریم و حروف همساننوشت نیز جدا نشدهاند، اما در دروه دوم که دوره متأخر است، قرآنهایی داری که علائم اعراب و ... در آنها کامل شده است.
وحیدنیا ضمن تبیین دوره نخست بیان کرد: نخستین منابع اسلامی، اطلاعاتی را در اختیار دادهاند و اولین مطلب این است که در ابتدا نسخ قرآنی عاری از هر گونه نقطه و ... بودهاند. همچنین سه مدل گزارش از ابوعمرو دانی داریم که نقل میکند اولین چیزی که به مصحف اضافه شد، نقطههایی برای «یاء» و «تاء» بود و بعد نقطههای انتهایی پایان آیات اضافه شدند و بعد نیز خواتم سورهها اضافه شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: دانی باز هم روایت دیگری به نقل از یحیی بن کثیر دارد که میگوید در مصحفها، هیچ چیز را ندیده بودیم، الا سه نقطههایی که در انتهای آیات میگذاشتند و یا گزارشی که از مصحف جد مالکبنانس است، اما نکته مهم این است که موادی که از نسخههای قرآنی در دست داریم، این مسئله را نشان نمیدهد. اولاً در مورد اعجام نقطهها باید گفت که در کهنترین نسخههای قرآنی نیز علائم انتهایی آیات و نقاط اعجام وجود دارد و این طور نیست که فقط روی «تاء» و «یاء» باشند. نقاط اعجام در مصحفهای مختلف در قرون یک تا سه به صورت کاملاً بیقاعده روی برخی حروف گذاشته شدهاند و هچ قاعدهای نیز ندارد. این نقطهها نیز با خط خود کاتب است و با همان جوهری که متن را نوشته روی «نون» و ... نقطه گذاشته است.
وی در ادامه افزود: گاهی در یک صفحه، هیچ نقطهای نیست، اما در صحفه بعد چند حرف نقطه دارند، اما مشابه این را نیز در کتیبهها و نوشتههای غیرقرآنی نیز داریم؛ یعنی مثلا کتبیه زهیر را داریم که برخی از حروف نقطه دارند. پس اینکه اولین چیزهایی که به مصحف اضافه شدند «تاء» و «یاء» بوده، این را نمیبینیم و شواهد موجود این مطلب را اثبات نمیکند. شاید این حرف دانی برای بعدها باشد که تصمیم گرفتند همه اینها را پاک کنند و گفتند اول روی «تاء» و «یاء» نقطه بگذاریم. در مورد پایان آیات نیز وضعیت جالبی است. در نسخههای کهن، کاتب به صورت خط تیرههای کوچک برای این آیات گذاشته است. در نسخ قرون اول و دوم اینها را داریم، اما از یکجایی به بعد دیگر نمیبینیم؛ مثلاً پایان آیه را در نسخههای کوفی مشاهده نمیکنیم. ممکن است اختلاف در مورد نظام شمارش آیات زیاد شده باشد و تا پایان آیه روشن نشود و این را باز بگذارند، چراکه ممکن است برخی شمارش کوفی را قبول داشته باشند و مسائلی از این دست وجود داشته باشد.
وی با بیان اینکه خواتم در مصحف جد مالک دیده شده گفت: در نسخههای مختلف دیگر با خطوط زیگزالی ساده انتهای سطر را بستهاند تا کسی چیزی اضافه نکند و یک نوع صیانت از متن است.
وحیدنیا با اشاره به نشانههای اعراب بیان کرد: اینها را نمیدانیم که چه زمانی اضافه شدند و چقدر از این دوران که اضافه شدهاند گذشته است، چون به رنگ دیگری هستند، اما خود دانی میگوید که در یک مصحفی که تاریخش سال 110 هجری بوده است، تمام حرکات را دیدم که به شیوه قدیم بود؛ پس گمان است که نباید خیلی فاصله باشد و خیلی بعدتر نقاط اعراب اضافه شده باشند. در مورد اعجام نیز ابتدا به صورت حداقلی بوده است؛ یعنی جایی که به خواندن متن کمک کند. بنابراین جایی که نیاز نبود نقطه نمیگذاشتند؛ مثلاً خلیل فراهیدی میگوید «فاء» وقتی که وصل میشود نقطه میگذاریم، اما وقتی منفصل است نقطه نمیگذاریم، یا جایی که احتمال اشتباه نیست نقطه اعراب نمیگذاریم.
وی تصریح کرد: یک مسئله این است که آیا قرآنی که نقاط اعراب و اعجام دارد نسبت به قرآنی که این علامتها را ندارد قدیمیتر است؟ خیر، نمیتوانیم این را بگوییم، چون خیلی از اینها در دوره متأخر رخ داده است. از آنجا که مصاحف نیز ارزشمند بودند، از مد نمیافتاده تا سراغ مصحفهای دیگر بروند؛ لذا سعی میکردند همانها را کامل کنند؛ از این روی نمیتوان به راحتی قضاوت کرد و گفت چون این نسخه نقطه ندارد، قدیمیتر است.
وحیدنیا با بیان اینکه دلایل ایدئولوژیک نیز مؤثر بوده است، گفت: بسیاری نقطهگذاری مصحف را مکروه میدانستند. برخی میگفتند که نقطهگذاری مصاحفی که برای آموزش کودکان است اشکالی ندارد؛ بنابراین دلایل ایدئولوژیک نیز وجود دارد و قانون ثابتی نیست که در یک برهه این طور بوده و بعد تغییر کرده است. عمده اطلاعات که از شیوههای نقطهگذاری داریم از کتاب دانی است. دانی میگوید که دو شیوه در نقطهگذاری مصاحف داریم؛ یکی شیوه مدینه که به مغربزمین راه پیدا کرد و شیوه عراق که در مشرق اسلامی مانند ایران، شام و مصر رواج یافت. دانی میگوید که مردم مشرقزمین یا عراق و بصره، از رنگ قرمز استفاده میکردند و شواذ قرائات را سبز مینوشتند و نسخ زیادی داریم که این را نشان میدهد. ما در نسخههای شرقی و عراقی و شاید ایرانی این را داریم.
وی بیان کرد: در این سیستم، نقطهها محدود هستند و فقط نقطه قرمز رنگ داریم و اینجا است که ناقطان مصاحف، ابتکار به خرج میدهند و کارهایی میکنند که با نقطههای قرمز قرائت مطلوب را ثبت کنند تا خواننده بتواند بخواند، اما آیا نقل دانی صددرصد درست است؟ خیر، مثلاً نقل میکند که اهل مشرق «فاء» را با یک نقطه نشان میدادند و اهل مغرب نیز «فاء» را با یک نقطه زیر و «قاف» را با یک نقطه روی آن نشان میدادند، اما نسخهای در کتابخانه ملی فرانسه داریم که برعکس است و «قاف» در یک نقطه زیر و «فاء» با نقطه بالای حرف مشخص شده است؛ لذا ثابت نیست. هرچند که دانی خودش اهل اسپانیا است و تسلطش به شیوه مغربیها بیشتر از مشرقیها است.
وحیدنیا در مورد شیوه نقطهگذاری در مدینه گفت: در این شیوه از رنگهای متنوعی مانند آبی و زرد استفاده میشده که حتی ادغام را نیز نشان میدادند. برای نشان دادن تنوینها نیز همین طور بوده و تشدید را نیز ابتدا مردم مدینه نشان دادند. پس در نسخههای مغربی تشدید و ساکن را داریم. در همین دوران نخستِ نقطهگذاری مصاحف، مرحله کاملتری نیز داریم؛ مثلاً در ایران و مشرق اسلامی نیز تشدید را به کار بردهاند. در یک قرآن ایرانی میبینید که تشدید وجود دارد و همچنان اِعراب بر اساس نقاط قرمز رنگ است.
وی در ادامه به طرح بحث در زمینه دوره دوم و تحول در قرآننگاری پرداخت و بیان کرد: این دروه، دورهای است که قرآنها به صورت امروزی درآمدند و علامت فتحه و کسره در آنها وجود دارد. همچنین قرآنها به سمت کتابت با خطوط نسخ و ثلث رفتند و دیگر آن مسئله که چیزی به قرآن اضافه نکنیم مطرح نیست. بلکه قرآنها مملو هستند از مسائل مختلف که علامتهای مختلف در این قرآنها وجود دارد.
وحیدنیا گفت: در مصحفهای دوره پسین، قرائت یک قاری را میبینیم که مثلاً مصحف براساس قرائت عاصم یا ابوعمرو نوشته است، اما علاوه بر اینها هنوز قرائات دیگر رواج دارند و مثل امروز نیست که فقط حفص از عاصم را داشته باشیم. گاهی نیز در یک مصحف به همه اینها اشاره شده است. گاهی در خود نسخه به صورت کامل، اختلاف قرائات را نگفتهاند و به قرائت دیگر نیز اشاره شده است. مثلاً در یک نسخه میتوان گفت که قرائت جبریل و میکال در کنار جبرئیل و میکائیل ثبت شده است.
وی در ادامه افزود: گاهی نیز در حاشیه، حروف و علائمی میگذاشتند. مثلاً «ح» یا «صاد» را میبینیم. اما اینها به چه معنا است؟ در تمام نسخههای خطی، غیر از نسخ قرآنی، این علائم اختصاری وجود دارد و نسخهپژوهان با این علائم آشنا هستند. مثلاً «خ» را که میگذاشتند، نشان از متأخر بوده و «جیم» با عدد یک، نشان از جمادی الاولی بوده است. یا «عین» به همراه عدد یک ربیعالاول بوده است و گاهی نیز با توجه به متن این رموز را باید فهم کرد، اما در قرآن این طور نیست که مثلاً «ح»، نشان از صحیح بودن باشد. البته شیوههای نسخهنویسی عمومی را داریم، اما حروف و علائم و رموز قرآنی، کاملاً برای افرادی است که تخصص دارند.
وحیدنیا در پایان با اشاره به علامتهای سجاوندی گفت: اگرچه با این علامتها نیز مواجه هستیم، اما بیشترین چیزهایی که توجه را جلب میکند، رموز نام قاریان و راویان آنها است. مثلا «الف»، رمز نافع است و جالب است که این حروف نیز ربطی به اسم آنها ندارد. مثلا ابن کثیر رمزش «دال» است. علاوه بر این، در مورد مناطق آنها و اختلاف قراء نیز حروف اختصاری و علامتهایی وضع کردهاند. مثلاً حرف «شین» برای دو قاری کوفی غیر از عاصم است. همچنین یکسری رموز نیز داریم که مربوط به شمارش آیات است که مثلا شما «ه» گرد را میبینید که نشان میدهد، اینجا پایان آیه است و همه روی آن اتفاق نظر دارند.
انتهای پیام