محور مکتب جعفری(ع) تربیت، تعلیم و تعلم است/ «آقازادگی»؛ حاصل تربیت ناصحیح
کد خبر: 3823001
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۷
مسئولیت اجتماعی/4

محور مکتب جعفری(ع) تربیت، تعلیم و تعلم است/ «آقازادگی»؛ حاصل تربیت ناصحیح

گروه جامعه ــ حجت‌الاسلام سعیدی آریا معتقد است: در مکتب جعفری(ع) که همان بروز و ظهور اسلام راستین است، دغدغه تربیت، تعلیم و تعلم محور اصلی محسوب می‌شود؛ گم‌شده‌ای که جامعه امروز ما فقدان آن را احساس می‌کند و نتایج آن را در پدیده‌هایی مثل آقازادگی می‌توان مشاهده کرد.

محور مکتب جعفری(ع) تعلیم و تعلم است/ «آقازادگی»؛ حاصل تربیت ناصحیحمواجهه مسلمانان با واقعیت‌های جدید اجتماعی در جوامع مختلف، مناسبات جدیدی را میان آن‌ها و جامعه رقم می‌زند و مسئولیت‌هایی را متوجه خودآگاهی یک دیندار می‌کند. آنچه در پرونده خبری «مسئولیت اجتماعی» بدان می‌پردازیم، نقش‌پذیری مسلمانان در جوامع پیچیده امروز است. پردازش اینکه دیندار در دنیای متکثر امروز چگونه می‌تواند مسئولیت‌های اجتماعی مورد نظر در اسلام را به درستی ایفا کند، دغدغه‌ای کاربردی و سوژه‌ای پرچالش است که تاکنون درباره آن با شخصیت‌هایی همچون سیدجواد میری، بیزن عبدالکریمی و مهراب صادق‌نیا گفت‌وگو شده است.

این هفته و همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) با حجت‌الاسلام محمد سعیدی آریا، کارشناس دینی، که در سالیان گذشته در برنامه‌های متعدد صداوسیما از جمله «سمت خدا» به ایراد سخن پرداخته است به گفت‌وگو پرداختیم و از مسئولیت اجتماعی پیروان مکتب جعفری(ع) پرسیدیم. حاصل این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

شیعه در جامعه اسلامی از کجا شروع شد و نقش امام صادق(ع) در تکوین این مکتب چه بود؟

شروع جریان تشیع، همان شروع اسلام است، چون ما اعتقاد داریم تشیع، فرقه‌ای نیست که از اسلام جدا شده باشد بلکه افرادی که از دستور پیامبر(ص) سرپیچی کردند بعدها باعث به وجودآمدن فرقه‌های مختلف در اسلام شدند. پیامبر اکرم(ص) در همان سال‌های آغازین بعثت و در زمان پیمان‌گرفتن، وصیّ خود را صراحتاً تعیین کردند؛ یعنی اینکه ما جریان وصایت حضرت علی(ع) را به بعد از رحلت پیامبر(ص) ارجاع بدهیم و تصور کنیم که شیعه در جریان اختلاف بر سر جانشینی پیامبر(ص) شکل گرفت، صحیح نیست بلکه در زمان پیامبر(ص) لزوم محبت و تبعیت از حضرت علی(ع) برای مردم بیان شده بود.

اما از حیث رسمیت پیدا کردن تشیع، دوران امام صادق(ع)، دوران مهمی بود و به همین خاطر به آن امام همام، رئیس مذهب می‌گوییم. به آن معنا که بسیاری از احکام به دست ایشان برای جامعه اسلامی تبیین شد و شاگردان بسیاری در مکتب ایشان تربیت یافتند. شیعیان در هیچ دورانی به اندازه اواخر امامت امام باقر(ع) و دوران امامت امام صادق(ع) امکان رسمیت یافتن نداشتند، دعوای میان بنی امیه و بنی عباس فضای باز سیاسی را به وجود آورده بود که امکان بروز و ظهور مقام امامت امام صادق(ع) در جامعه بیشتر شد و ما مؤسس مذهب را از این جهت بیان می‌کنیم.

در زمانی همچون دوران امامت امام صادق(ع)، که بروز و ظهور شیعیان در جامعه بیشتر شد، چه تمایز عمده‌ای میان تلقی آن‌ها و دیگران از دین وجود داشت؟

شیعیان اجتهادات فردی در مقابل دین را نمی‌پذیرفتند، اجتهاد باید در چارچوبی باشد که خداوند به وسیله پیامبر(ص) و ائمه(ع) مشخص کرده است، بسیاری استدلال‌هایی که حضرات اهل بیت(ع) داشتند، استدلال‌هایی در مقابل استدلال‌ها و نتیجه‌گیری‌های فردی بود. امروز هم همان مسئله را در جامعه شیعی و غیرشیعی می‌بینیم. جامعه شیعی مصادر کلام خود را روایات اهل بیت قرار داده اما در جاهای دیگر، اجتهادات فردی و استحسانات ملاک قرار گرفته است. مکتب شیعی و اصطلاحاً مکتب جعفری(ع) اتحاد علمی خاصی دارد چون همه چیز را از ائمه معصوم(ع) که «کلهم نورٌ واحد» هستند، می‌گیرد و در اصل یعنی از کلام رسول خدا(ص) و خدا اخذ می‌کند. شیعیان تبعیت محض از امام خود داشتند و دارند و همچنین او را معصوم نیز می‌دانند اما غیرشیعه اینگونه نیست. غیرشیعه اعتقاد عصمت حتی نسبت به نبی(ص) هم ندارند و حتی از کسی که او را امام خود نیز قلمداد کنند، تبعیت ندارند.

در زمینه اجتماعی و سیاسی هم تمایز مهم شیعه از غیرشیعه، این بود و هست که شیعه، زعیم خود را معصوم می‌داند و در دوران غیبت نیز تنها آن کسی را که از همه به امامش نزدیک‌تر باشد، اطاعت می‌کند. ملاک شیعه، تبعیت از اهل بیت(ع) است و در مسائل دینی، سیاسی و اجتماعی به مجتهدانی مراجعه می‌کند که از جانب ائمه(ع) اجازه تبیین دین را یافته‌اند.

روش امام صادق(ع) در تبیین دین چه بود؟

روشی که همه ائمه(ع) و امام صادق(ع) داشتند، آگاه‌سازی مردم بود، امام رضا(ع) می‌فرمایند: اگر مردم خوبی‌های کلام ما را می‌دانستند، تبعیت پیدا می‌کردند، اولین مسئله ایجاد آگاهی است، هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند بدون فرآیندهای آگاه‌سازی، ایدئولوژی و طرز فکر خود را ترویج دهد، اهل بیت در قدم اول و شاید مهم‌ترین قدم، یک جهان‌بینی دینی به منظور آگاه‌سازی ارائه می‌کردند. دشمنی اصلی دستگاه خلافت با اهل بیت(ع) هم به دلیل همین آگاه‌سازی بود، آیا امام صادق(ع) شمشیر برداشتند و جنگیدند؟ خیر، چندین بار به ایشان اتهام زدند که در خانه‌شان شمشیر انبار کرده‌اند و تصویری ارائه می‌کردند که بگویند امام به دنبال جنگ است، اما هر بار شکست خوردند، با این حال باز هم نتوانستند امام را تحمل کنند و ایشان را به شهادت رساندند، چرا؟ چون مشکل اصلی آنان، آگاه‌سازی مردم از سوی امام صادق(ع) بود.

دومین نکته، پرورش نیروهای عالم و آگاه بود، ما موارد بسیاری را در تاریخ شاهدیم که امام صادق(ع) در زمان حیات خود، پاسخ‌گویی به برخی سؤالات را به یاران برگزیده خود واگذار کرده‌اند، این یعنی ایشان علمایی را تربیت کرده بودند که صلاحیت داشتند نظر امام در ابواب مختلف فقه، تفسیر قرآن و ... را به مردم ابلاغ کنند. ما هم امروز اگر دغدغه دین داشته باشیم باید به آگاه‌سازی و در کنار آن، تربیت افراد عالم، آگاه و مدیر مبادرت داشته باشیم.

پس می‌توان گفت که تربیت انسان‌ها در سطوح مختلف از اولویت‌های اصلی امام صادق(ع) بود؟

نه تنها امام صادق(ع) بلکه همه معصومین(ع) و انبیای الهی، تربیت انسان را دنبال می‌کردند، آنان به پشتوانه اینکه به علم الهی متکی بودند و خود نیز اهل گناه نبودند، وظیفه داشتند بشر را هدایت و تربیت کنند، اگر به سیره ائمه(ع) نگاه کنید می‌بینید تا هر جا که عمر شریفشان برقرار بوده، بر مسائل اخلاقی و تربیتی تأکید کرده‌اند.

کسی که امروز می‌خواهد پیرو مذهب جعفری(ع) باشد، چه مسئولیت‌های اجتماعی را باید به دوش بکشد؟ تا سر خود را با افتخار بالا بگیرد و بگوید شیعه این مکتب هستم.

همان طور که اهل بیت(ع) وظیفه تعلیم داشتند، وظیفه پیروان ایشان، تعلم یعنی یادگیری است. شما هیچ وقت نمی‌توانید درباره مسئله‌ای اظهارنظر کنید جز اینکه به آن آگاهی داشته باشید، یک مثال ساده بزنم، چقدر افرادی هستند که به علت بی‌اطلاعی از وضعیت کار اقتصادی وارد بازار می‌شوند و شکست می‌خورند، تا ما آگاهی نداشته باشیم، طرفداری‌مان از دین، داد و بیداد می‌شود. کسی که آگاهی نداشته باشد، با یک شبهه ساده ممکن است کم بیاورد و میدان را خالی کند.

روایات ما، محکم‌ترین وظیفه شیعه را تعلم و یادگرفتن مسائل دینی می‌داند، تعلم دین روش و اسلوبی دارد و باید زیر نظرعالم باشد، انبوه‌خوانی روایت، نمی‌تواند معارف دین را به ما بیاموزد.

بر این اساس، تشیع یا همان اسلام حقیقی دو محور اصلی تعلیم و تعلم دارد، اما در جامعه تعلیم و تعلم چندان جدی گرفته نشده است. نظر شما چیست؟

بسیاری از مشکلاتی که امروز در جامعه می‌بینیم، نتیجه ضعف در تعلیم، آن هم تعلیم‌های اولیه است. مثال می‌زنم؛ معضلی داریم به نام آقازادگی. فرزند متکبر جوانی که همه را خادم خود و خود را لایق سروری می‌بیند، او در چه محیط تربیتی پرورش یافته است؟ خانواده و آموزش و پرورش او را این گونه بار آورده‌اند. چون در کودکی از این دو فضا خارج نبوده است!

نگرانی دیگر در توجه به اسلوب تعلیم و تربیت، پیدایش برداشت‌های داعش‌گونه از دین است، وقتی افراد، بی‌استاد سراغ دین می‌روند، ممکن است در فضاهایی وارد شوند که برداشت داعش‌گونه از دین وجود داشته باشد. شما فکر می‌کنید داعشی‌ها از آیات قرآن و روایات پیامبر(ص) استفاده نمی‌کنند؟ استفاده می‌کنند اما بدون استاد، بدون ضابطه و بدون قاعده.

یک مسئله تعلم و یادگیری این است که از چه کسی و چگونه یاد بگیرم. مکتب شیعه جعفری تأکید می‌کند که اولاً مربی‌پذیر باشید و ثانیاً آموزش می‌دهد که از «چه کسی» و «چگونه» بیاموزید.

گفت‌وگو از مجتبی اصغری

انتهای پیام

captcha