به گزارش ایکنا؛ انتشار فتوای دو تن از مراجع تقلید مبنی بر حرمت ساخت سریال درباره شمس تبریزی، یکی از بحثبرانگیزترین رویدادهای خبری هفته گذشته بود. بر این اساس، آیات عظام مکارم شیرازی و نوری همدانی در جواب استفتایی، نظر خود را درباره ساخت فیلم «مست عشق» بیان کردند. نکته مهم اینکه تاریخ یکی از فتاوی مربوط به آخر شهریورماه و فتوای دیگر مربوط به اول مهرماه بود.
نکته جالب در خصوص این دو فتوا این است که سال گذشته درست در چنین ایامی، یعنی اوایل مهرماه، خبر جنجالبرانگیز مشابهی توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد و آن خبر برگزاری نخستین همایش ملی «تصوف؛ شاخصهها و نقدها» به ریاست حجتالاسلام محمدتقی سبحانی بود. برگزاری این همایش با انتقادهای زیادی مواجه شد؛ از جمله رسول جعفریان برگزاری این همایش را اقدامی تفرقهآمیز خطاب کرد. اظهار نظر جعفریان واکنش تند حجتالاسلام سبحانی را در پی داشت.
اتفاقاً در همان زمان، عوامل برگزاری این همایش با آیات عظام مکارم شیرازی و نوری همدانی دیدار کردند و این مراجع ضمن اعلام حمایت خود از برگزاری این همایش، به بیان انتقادات خود نسبت به جریان تصوف پرداختند.
تقارن زمانی این دو رخداد و شباهت بنیادین آنها میتواند بیانگر این واقعیت باشد که این وقایع، به صورت سازمانیافته شکل گرفته و از سوی جریان واحدی مدیریت میشود. اما سؤال اینجاست که چرا هجمه جریان عرفانستیز علیه عرفان و تصوف، در مهرماه به اوج خود میرسد؟ جواب ساده است. روز 7 مهر روز بزرگداشت شمس و روز 8 مهر، روز بزرگداشت مولوی، به عنوان دو تن از مهمترین چهرههای عرفان اسلامی است. به عبارت دیگر میتوان ماه مهر را ماه بزرگداشت عرفان اسلامی نامید. به همین دلیل در این ایام هجمهها علیه عرفان و تصوف به طرز چشمگیری رو به فزونی میرود.
ریشه دشمنی تفکیکیان با عرفان و تصوف
نکته دیگری که باید به آن پرداخت این است چرا عالمان بزرگی چون آیات عظام مکارم و نوری همدانی و همچنین شخصیتهای علمی مانند حجتالاسلام محمدتقی سبحانی که رسالت دینی خود را در هدم و مبارزه با عرفان و تصوف یافتهاند، این میزان با تصوف اسلامی و شخصیتهایی نظیر شمس و مولوی دشمنی دارند؟ به راستی ریشه این دشمنی در کجاست؟ برای پاسخ به این پرسش باید بررسی کنیم نگاه این افراد به عرفان و تصوف چگونه است و بر اساس کدام قرائت، عرفان و تصوف اسلامی عامل گمراهی قلمداد میشود؟
دیدار سال گذشته مسئولان برگزاری همایش نقد تصوف با مراجع، و اظهارات مراجع در آن دیدارها تا حدی میتواند نگاه ایشان را به عرفان و تصوف روشن سازد. آیتالله مکارم شیرازی در آن دیدار از صوفیان به عنوان افرادی یاد کرد که در مقابل ائمه(ع) قد علم کرده بودند و به ایشان ایراد وارد میساختند. وی تصریح کرد: «مرکز عبادت تمام مسلمین جهان مسجد است، ولی اینها مرکز عبادتشان خانقاه است و مراسم دینی خود را در خانقاه انجام میدهند.»
خوانندگی و نوازندگی در صوفیان
آیتالله مکارم شیرازی با بیان اینکه صوفیها خوانندگی و نوازندگی و رقص را حرام نمیدانند و مفاهیمی به نام وجد و سماع دارند که برای برخی جوانان جاذبه دارد، گفت: «آنها تقید چندانی به فروع دین ندارند و برای مثال برخی از آنها میگویند نگاه به زنان حرام نیست و باید قلبت پاک باشد و از این قبیل مطالب.»
ایشان با بیان این که صوفیان هم از بعد سیاسی و هم از بعد دینی و اعتقادی یک خطر محسوب میشوند، بیان کرد: ما از اوایل جوانی با صوفیها درگیر بودیم و اولین کتابی که من نوشتم در رابطه با تصوف بود با عنوان «جلوه حق». کار علمی پیرامون تصوف کار بسیار خوبی است و باید با تبلیغ این فرقهها در کشور مقابله شود.
آیتالله نوری همدانی نیز در این دیدار تصریح کرد: «تمام خصوصیاتی که ما برای ائمه خود قائل هستیم که ائمه(ع) طی الارض دارند و در جمادات و نباتات و حیوانات تسلط دارند را اینها در چهرهسازیهایی که کردهاند، برای صوفیان بیان کردهاند و عظمتی که ما منحصر در اهل بیت میدانیم را برای بزرگان خود حراج کردند.»
آیتالله نوری همدانی افزود: «بنده لازم دانستم که به سراغ کلمات آنها بروم. در کتابی مانند «تذکره الاولیاء» که از کتب معتبر صوفی است، کلماتی از صوفیان نقل میکنند که از روایات ما است و آن را سرقت کردهاند و آن را به نام خود جا زدهاند.»
محمدتقی سبحانی یکی از منتقدان جدی جریان عرفان و تصوف و از مدافعان مکتب معارفی خراسان است که چندی است به مکتب تفکیک موسوم شده است. وی سال گذشته در ضمن یادداشتی به بیان خلاصه دیدگاههای خود پیرامون تصوف پرداخت. در طلیعه این یادداشت آمده بود: «تصوف از قرن دوم به تدریج در محیط اسلامی پا گرفت و پرورده شد و در سدههای میانی به یکی از عوامل مهم اثرگذار در حوزه فرهنگی و اجتماعی بدل گشت و تا به امروز در شرق و غرب جهان اسلام با نامها و نشانهای مختلف به حیات خویش ادامه میدهد. این تصویر کلی هر چند روایت صادقی از هویت تاریخی تصوف است ولی هرگز گویای حقائق پیدا و پنهان صوفیه نیست و بدین سادگی نمیتوان از ابعادِ تودرتو و آدابِ و آیین پیچ در پیچ آن پرده برداشت.
اهمیت و دشواری شناخت تصوف و پارههای هویتی و معرفتی آن نیز از همین پراکندگی و پیچیدگیها برمیآید. صوفیان همواره خود را فرامذهبی و فراآیینی دانستهاند و هر گونه خاستگاه بیرونی و ریشه معرفتی و تاریخی را برای خویش انکار کردهاند. همین ویژگی به تصوف فرصت داده است تا به رنگ هر مذهب فکری و فقهی درآید و خود را در هر آیینی به همان آهنگ ساز کند. از این روست که صوفی در لباس اشعری، حنبلی، شیعی و معتزلی به یکسان ظاهر می شود و با گبر و مسلمانی کنار میآید و سنت و مدرنیته را به یکسان پذیرا میشود.»
تمایز میان عرفان و تصوف فرقهای
مسئله اینجاست که افراد مذکور میان عرفان و تصوف فرقهای و غیرفرقهای تمایزی قائل نیستند. مهدی مسائلی، از مدرسین حوزه علمیه، در یادداشتی که در واکنش به انتشار فتاوی مذکور منتشر ساخت، به این نکته اشاره کرد و تصریح کرد: «یکی از خطاهایی که در مقابله با تصوف صورت میگیرد خلط تصوفِ فرقهای و تصوفِ غیر فرقهای و یکسان انگاری آنهاست. تصوف فرقهای مسلمانان را از بدنه امت اسلامی جدا میکند، مکان عبادی و آداب دینی آنها را به مرور تغییر میدهد و خانقاه، تکیه یا زاویه را جایگزین مسجد میکند. تصوف فرقهای به اندازه اقطابش مسلمانان را به گروههای فراوان تقسیم میکند و تازه در هر زمان نیز به تعداد شیوخ مدعی رهبری هر فرقه، انشعابهای جدید در آنها ادامه دارد؛ ولی تصوف غیرفرقهای اینگونه نیست و همان مسیری را میرود که باقی امت اسلامی به دنبال آن میروند و قصد تقسیمبندی و تفرقه میان امت اسلامی را ندارد.»
حاصل سخن اینکه به نظر میرسد نزاع عرفانستیزان و مدافعان عرفان و تصوف نزاعی لفظی باشد. شاید خوانش بدون پیشفرض و منصفانه از عرفان و تصوف تاحدی بتواند از تداوم این نزاع تاریخی و ریشهدار که منشأ حوادث تلخ بسیاری بوده است بکاهد.
انتهای پیام
بزرگانی نظیر صدرای شیرازی از این زاویه کلان نگر سعی کردند فقه، فلسفه، عرفان، تفسیر، عقل و نقل را در کنار یکدیگر بنشانند.
وقتی صدراهای زمانه خاموش اند یا در کنج ازلت، ستیزه فقه و عرفان و نقل چندان عجیب نیست