به گزارش ایکنا؛ مهر نوشت: غلامرضا جمشیدیها عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در مورد جایگاه ابن خلدون در سنت فکری ما، در گفتگو با مهر گفت: من کتابی دارم به نام زمینههای پیدایش جامعه شناسی که در آنجا ذکر کرده ام که به جای اینکه در این مورد بحث کنیم که ابن خلدون جامعه شناس هست یا نیست، به این سوال پاسخ دهیم که سوالات اصلی جامعه شناسی چه چیزی است؟
وی ادامه داد: سوالات اصلی جامعه شناسان تحولات تاریخی جوامع بوده است و بررسی کرده اند این سنت چگونه متحول شده و به عصر جدید رسیده است. سوال دیگر نظم در عصر جدید است. همه جامعه شناسان علیرغم گوناگونی مکتبشان، به این دو سوال پاسخ داده اند. این سوال، مورد پرسش بقیه متفکران هم بوده است.
وی افزود: سوال ابن خلدون هم همین بوده است. من کتاب «شهر خدا» توماس آکویناس را دیدم که سوال او هم همین بوده است. او از آدم و حوا شروع میکند و بررسی میکند که جوامع گذشته چه تحولاتی داشته اند تا به امروز رسیده اند. افلاطون و ارسطو هم همین دو سوال را داشته اند. آنها میگفتند جوامع قدیم چگونه متحول شده و به یونان رسیده اند؛ لذا افلاطون از طوفان نوح شروع میکند. در دنیای جدید هم همین دو سوال مطرح است، اما جای این دو عوض میشود.
این استاد دانشگاه گفت: این سوال مطرح است که چه کسی گفته که ما برای مطالعه این دو موضوع احتیاج به علم داریم؟ ۵۰۰ سال قبل از اگوست کنت، ابن خلدون این را گفته است. او گفته که ما برای مطالعه این دو موضع یک علم ویژه میخواهیم که آن هم «علم الاجتماع» است. ابن خلدون این علم را تأسیس میکند و خود را بنیان گذار آن میداند.
وی ادامه داد: همه غربیهایی که ابن خلدون را خوانده اند، میگویند او جامعه شناس است.
همه غربیهایی که ابن خلدون را خوانده اند، میگویند او جامعه شناس است
جمشیدیها افزود: ابن خلدون در بحثهای خود به آیات قرآن و احادیث ارجاع میدهد، لذا چرا نباید منبع کاری ما باشد؟ ابن خلدون از تاریخ به علوم اجتماعی رسیده است. جامعه شناسی جدید هم از تاریخ شروع میکند. اگوست کنت، مارکس، وبر و… از تاریخ آغاز میکنند. تاریخ اروپا را بازسازی میکنند و برای همه نسخهای واحد میدهند.
این جامعه شناس گفت: دستگاه نظری ابن خلدون، امروز هم قابل استفاده است. ابن خلدون نظریه انسان شناسی مطرح میکند که هنوز هم قابل استفاده است.
وی افزود: میگویند ابن خلدون اشعری بوده است. بله او اشعری بوده، ولی اشعری نمانده است. اگر اشعری مانده بود نمیتوانست نظریه عصبیت را مطرح کند. حتی نظریه نسلها را اولین بار ابن خلدون مطرح کرده است.
دستگاه نظری ابن خلدون، امروز هم قابل استفاده است
وی اظهار داشت: مسئله ژن خوب که الان مطرح است، توسط ابن خلدون بحث شده بود. او میگوید کسانی که به قدرت میرسند چهار نسل هستند. نسل اول بنیان گذارند که ساده زیست هستند. نسل دوم بچههای آنهایند که اسم آنها را مباشر میگذارد. نسل سوم نوههای آنهایند که اسم آنها را مقلد میگذارد. نسل چهارم را نیز منهدم کننده نام مینهد. نسل چهارم کسانی هستند که انقلاب را نابود میکنند. الان بحث در این مورد است که قدرت، فسادآور است. ابن خلدون قبلاً اینها را گفته است. ابن خلدون سخنان و درسهای زیادی برای ما دارد.
جمشیدیها گفت: ایراد دیگری که به ابن خلدون میگیرند این است که در مورد امام حسین (ع) قضاوت منفی داشته است. بله این هم ایراد اوست. نباید او را به کلی رد کرد، بلکه غلطهای او را نیز باید در نظر گرفت. در مورد شریعتی هم همینطور قضاوت میشود. شریعتی در آن زمان که میتوانست راحت زندگی کند، تمام توان خود را برای طرح مسائل اهل بیت از جمله در مورد امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) و… گذاشت، اما او ایراداتی نیز دارد. نمیتوان قضاوت صفر و صدی در مورد او داشت.
وی افزود: من با استفاده از دستگاه فکری ابن خلدون نظریه دولت و تمدن را مطرح کردم. معتقدم دولتها در تمدن سازی و برنامه ریزی شهری و… از هر کس دیگری تأثیرگذارترند.
وی ادامه داد: من در مورد تحولات جوامع که فکر میکردم، به نظرم میرسید مدلهای غربی با جامعه ما هم خوانی ندارد. یک زمان بغداد، مصر، لندن و… در مقاطع مختلف مرکزیت علمی داشته است؛ لذا من تئوری دولت و تمدن را مطرح کردم.
زبان جامعه شناسی یک زبان مرده است و فقط به درد دانشگاه میخورد. ما با این حرفها نمیتوانیم با مردم حرف بزنیم
جمشیدیها گفت: در نظریه دولت و تمدن، بحث این است که تاریخ تحولات هر جامعه را بر اساس یک تئوری بازخوانی میکنیم. نظریات جامعه شناسی غربی، تنها دادههای جامعه غرب را دارد و جوامع ما را ندیده اند؛ بنابراین من دنبال یک تئوری بودم که به این سوال پاسخ دهم که چرا در مقاطع مختلف جاهای مختلف قدرت داشته اند. مثلاً زمانی یونان، زمانی ما، زمانی لندن و… قدرت داشته اند. این به یک تئوری نیاز داشت که نام آن را دولت و تمدن گذاشتم. یعنی دولت نقش اول را در این فرآیند دارد. بر اساس این نظریه، تحولات تاریخی و تمدنی و علمی دنیا را بر اساس دولتها بازخوانی میکنیم. البته مبنای این نظریه، نظریه انسان شناسی است که از قرآن گرفته شده است.
وی در پایان در مورد وضعیت جامعه شناسی ایران گفت: زبان جامعه شناسی یک زبان مرده است و فقط به درد دانشگاه میخورد. ما با این حرفها نمیتوانیم با مردم حرف بزنیم. دانشگاه ما از نظر سطح دانش جامعه شناسی، وضعیت خوبی دارد، اما نوآوری و بومی سازی در آن جایگاهی ندارد. با این وضع نمیتوان مشکل جامعه را حل کرد، چون پاسخی برای جامعه ندارد. بخشی از مشکلاتی که در جامعه داریم به خاطر همین علوم غربی است که خواستیم با تئوریهای غربی مسائل جامعه ایران را حل کنیم. دانشگاه ما با اجتماع ارتباطی ندارد.
انتهای پیام