نهی کم‌فروشی در قرآن کریم/ مفهوم «ایفاء» و «بخس»
کد خبر: 3851332
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۳۹۸ - ۰۰:۳۵
اقتصاد در قرآن/ 11

نهی کم‌فروشی در قرآن کریم/ مفهوم «ایفاء» و «بخس»

گروه اقتصاد ــ «ایفاء» یعنی پرداخت حق به طور تمام و کمال و «بخس» یعنی نقص و عیب. در قرآن کریم به جهت اهمیت مطلب و شدت اهتمام آن نسبت به این امر مسئله نهی از کم‌فروشی را تأکید و تکرار می‌‌کند.

به گزارش ایکنا، خداوند متعال در قرآن کریم و در آیات متعدد به مسائل اقتصادی پرداخته است و در واقع بخشی از آیات قرآن به مسائل اقتصادی اختصاص دارد. موضوع اقتصاد و معیشت مردم و آثار اجتماعی و سیاسی و توجه یا بی‌توجهی به آن از سوی حکومت‌ها و سبک زندگی اقتصادی مسئولان و همچنین رعایت نکات شرعی معاملات و مواردی از این قبیل از مسائل مهمی است که مورد تأکید قرآن کریم قرار گرفته است. همچنین اشاره به موضوعاتی همانند خمس، قرض‌الحسنه، زکات، ربا، رزق حلال، اهمیت کار و تلاش و تولید و سایر موضوعات اقتصادی نشان‌دهنده اهمیت مقوله اقتصاد نزد خداوند متعال است.

در این راستا بنا داریم در قالب سلسله ‌یادداشت‌ها و گزارش‌هایی به بررسی آیات اقتصادی قرآن و تفاسیر مربوط به آنها بپردازیم.

یکی از آیات قرآن کریم که با موضوعات اقتصادی مرتبط است، آیه 85 سوره مبارکه «الاعراف» است که در این آیه آمده است: «وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ و به سوى مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست در حقيقت‏ شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است پس پيمانه و ترازو را تمام نهيد و اموال مردم را كم مدهيد و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد اين رهنمودها اگر مؤمنيد براى شما بهتر است»

دلایل نهی کم‎فروشی در قرآن کریم

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه بیان می‌دارد: «ایفاء» یعنی پرداخت حق به طور تمام و کمال و «بخس» یعنی نقص و عیب. در این آیه به جهت اهمیت مطلب و شدت اهتمام آن حضرت نسبت به این امر مجدداً مسئله نهی از کم‌فروشی را تأکید و تکرار می‌نماید و این مطلب یعنی اینکه صرف اجتناب از کم‌فروشی در پیمانه و میزان کافی نیست، بلکه واجب است ترازودار و پیمانه‌دار حق آن را ادا نمایند، یعنی امانات و اشیاء مورد معامله را به طور کامل به مردم بدهند و هرگز در اموال دیگران عیب‌جویی نکنند و نسبت نقص به اموال مردم ندهند تا بتوانند آن را به بهایی کمتر معامله کنند.

و آنگاه آنها را از فساد در زمین نهی می‌کند که فساد شامل کشتن و زخمی کردن مردم، یا هر ظلم مالی یا عرضی و ناموسی است و شاید هم نهی جدید و تأکیدی دوباره برای نهی در کم‌فروشی و خیانت در ترازو و میزان باشد، چون این مطلب هم مصداقی از فساد در زمین است زیرا اجتماع مدنی حقیقتاً بر اساس مبادله و داد و ستد بنا شده، و به ناچار افراد جامعه در شئون زندگی خود تعاون دارند و با یکدیگر مبادله و معامله می‌کنند، بنابراین اگر در معامله نقص پیمانه و میزان راه یابد تدبیر انسان در معیشت زندگیش تباه و باطل می‌شود و نظام زندگی از دو جهت مختل می‌گردد، یکی از جهت کالایی که انسان می‌خرد و دیگر از جهت آنچه به عنوان بها می‌پردازد.

یعنی اولاً احتیاجات انسان آن طور که باید برآورده نمی‌شود، و ثانیا پولی بیشتر از آنچه گرفته است می‌پردازد، و در نتیجه انسان دیگر نمی‌تواند به درستی نظر و حسن تدبیر خود اعتماد کند و در مسیر زندگی سرگردان و گیج می‌شود و این عین فساد است و شیوع این مسائل در معاملات باعث سلب امنیت عمومی می‌شود و اجتماعی که باید براساس تعاون باشد مبدل به جامعه‌ای مبتنی بر مکرو نیرنگ می‌گردد و جامعه فاسد می‌شود و حیات آن تباه خواهد شد.

رواج کم‌فروشی در میان اهل مدین

در تفسیر نمونه در مورد این آیه آمده است: در این آیات پنجمین قسمت از سرگذشت اقوام پیشین و درگیرى انبیاء بزرگ با آنان یعنى قوم شعیب مطرح شده است. شعیب که نسبش طبق تواریخ با چندین واسطه به حضرت ابراهیم(ع) مى‌رسد، مبعوث به سوى اهل مدین گردید، مدین از شهرهاى شام بود و مردمى تجارت پیشه و مرفه داشت، که در میان آنها بت‌پرستى و همچنین تقلب و کم‌فروشى در معامله کاملا رایج بود.

شرح درگیرى این پیامبر بزرگ با اهل مدین در سوره‌هاى متعددى از قرآن مخصوصاً سوره هود و شعرا آمده است، و ما به پیروى از قرآن مجید در ذیل آیات سوره هود به خواست خدا در این زمینه مشروحاً بحث خواهیم کرد، در اینجا تنها فشرده قسمتى از این ماجرا را طبق آیات فوق بیان مى کنیم .در نخستین آیه، خداوند مى‌فرماید: «و الى مدین اخاهم شعیبا» یعنی ما به سوى مردم مدین، برادر آنها شعیب را فرستادیم. جمعى از مفسران مانند مرحوم طبرسى در مجمع‌البیان و فخر رازى در تفسیر معروف خود نقل کرده اند که «مدین» در اصل نام یکى از فرزندان ابراهیم خلیل بود و چون فرزندان و نواده‌هاى او در سرزمینى در طریق شام سکونت اختیار کردند به نام مدین نامیده شد.

در اینکه چرا تعبیر به «اخاهم» یعنی برادرشان شده است، در ذیل آیه 65 همین سوره توضیح دادیم .سپس اضافه مى‌کند که « قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره» یعنی شعیب دعوت خود را همانند پیامبران دیگر از مسئله توحید شروع کرد و صدا زد اى قوم من ! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودى جز او براى شما نیست.

«قد جائتکم بینة من ربکم» یعنی و گفت این حکم علاوه بر اینکه فرمان عقل است به‌وسیله دلائل روشنى که از طرف خداوند براى شما آمده نیز اثبات شده است. در اینکه این بینه یا دلیل روشن چگونه چیزى بوده است. در آیات فوق سخنى از آن به میان نیامده ، ولى ظاهر این است که اشاره به معجزات شعیب است.

پس از دعوت به توحید، به مبارزه با مفاسد اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى آنها برخاسته است. نخست آنان را که آلوده کم‌فروشى و تقلب و تزویر در معامله بودند از این کار باز مى‌دارد و مى‌گوید: «فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس ‍ اشیائهم» یعنی اکنون که راه خدا براى شما آشکار شده حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزى کم نگذارید. روشن است که نفوذ هر گونه خیانت و تقلب در امر معاملات پایه‌هاى اطمینان و اعتماد عمومى را که بزرگترین پشتوانه اقتصادى ملت‌ها است متزلزل و ویران مى‌سازد و ضایعات غیرقابل جبرانى براى جامعه به بار مى‌آورد، به همین دلیل یکى از موضوعات مهمى که شعیب روى آن انگشت گذاشت همین موضوع بود.

سپس به یکى دیگر از کارهاى خلاف آنها اشاره کرده و مى‌گوید: «و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها» یعنی در روى زمین بعد از آنکه در پرتو ایمان و کوشش‌هاى انبیاء اصلاح شده است، فساد نکنید. مسلم است که از تولید فساد، اعم از فساد اخلاقى یا بى‌ایمانى یا ناامنى، هیچکس بهره‌اى نمى‌گیرد، لذا در آخر آیه اضافه مى‌کند «ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤ منین» یعنی این به سود شما است اگر ایمان داشته باشید. گویا اضافه کردن جمله «ان کنتم مؤ منین» اشاره به این است که این دستورات اجتماعى و اخلاقى هنگامى ریشه‌دار و ثمربخش خواهد بود که از نور ایمان روشن گردد، اما اگر بدون پشتوانه ایمان باشد و تنها روى یک سلسله مصالح مادى تکیه کند، دوام و بقایى نخواهد داشت.

کم‎فروشی از منظر قرآن مصادیق فساد است

حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی نیز در تفسیر نور در مورد این آیه بیان به نکات زیر اشاره کرده است:

اين پنجمين داستان پيامبران در اين سوره است. داستان شعيب(ع) در سوره‌هاى متعددى از جمله در سوره هود، شعراء نيز بيان شده است.

مَديَن يكى از شهرهاى شام بود كه در جغرافياى امروز، نزديك اردن و نامش معان است، منطقه‌اى سرسبز، داراى مردمى بت‌پرست و مرفّه كه در معامله و تجارت كم‌فروش بودند.

حضرت شعيب(ع) بر آنان مبعوث شد، امّا سرانجام آنها به خاطر لجاجت و نافرمانى از او هلاك شدند. سپس آن حضرت بر مردم «ايكه» مبعوث شد و به ارشاد آنان پرداخت، امّا آنها نيز دستورهاى الهى را نپذيرفتند وسرانجام هلاك شدند.

البتّه احتمال دارد «مَديَن» همان «ايْكه» باشد، چون ايكه به منطقه‌ پر درخت و بيشه‌زار و نخلستان مى‌گويند. يعنى شهر شعيب دو نام داشته است: مَديَن و ايكه

انسان بى‌ايمان همواره گرفتار انحراف و فساد است، امّا در هر زمانى به گونه‌اى. مثلًا در زمان حضرت لوط، لواط و فساد اخلاقى و در زمان حضرت شعيب، كم‌فروشى و فساد اقتصادى رواج داشته است.

همچنین در این تفسیر به یازده نکته زیر در مورد این آیه اشاره شده است:

رفتار حضرت شعيب نسبت به مردم، دلسوزانه و برادرانه بود و شايد نسبتى با اهل مدين داشته است. «أَخاهُمْ شُعَيْباً»

تبليغ و تربيت بايد همراه با عاطفه و محبّت باشد. «قالَ يا قَوْمِ»

توحيد و يكتاپرستى، محور دعوت انبياست. اعْبُدُوا اللَّهَ‌ ...

معجزه و دليل‌هاى انبيا، در مسير رشد و تربيت مردم و وابسته به ربوبيّت خداوند است. «بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»

پس از شرك و انحراف عقيدتى، انحراف‌هاى اقتصادى مهم‌ترين مسأله‌ى قوم حضرت شعيب بوده است. اعْبُدُوا اللَّهَ‌ ... فَأَوْفُوا الْكَيْلَ‌

كم‌فروشى، تقلّب در معامله، كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم و ايجاد خلل در اقتصاد، حرام و از مصاديق فساد است. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا»

پيامبران، بر مسائل اقتصادى جامعه نيز نظارت داشته و درصدد سلامت و بهبود زندگى مردم بودند. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» دين و برنامه‌هاى آن، از زندگى دنيا جدا نيست.

كم‌كارى هم مثل‌كم‌فروشى است، به جاى «أَمْوالَهُمْ» فرمود: «أَشْياءَهُمْ» تا شامل همه چيز بشود.

ايمان كامل و اقتصاد سالم، تأمين‌كننده سعادت دنيا و آخرت است. «ذلِكُمْ خَيْرٌ»

هشدار و دستورهاى انبيا، سراسر خير است و موجب سعادت انسان مى‌شود. «ذلِكُمْ خَيْرٌ»

ايمان، ضامن كسب وكار صحيح وعدالت اجتماعى است. لا تَبْخَسُوا النَّاسَ‌ ... إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‌

نتیجه‌گیری

از مجموع آیات و روایاتی که مورد بررسی قرار گرفت چنین برداشت می‌شود که کم‌فروشی که از مواردی است که به شدت در قرآن کریم نهی شده و بارها نیز در قرآن کریم تکرار شده و به مؤمنان نسبت به این مورد هشدارهای لازم داده شده است. همچنین قرآن کریم توجه مؤمنان را به داستان زندگی اقوامی جلب می‌کند که به دلیل عادات بدی همانند کم‌فروشی گرفتار عذاب‌های الهی شدند و نمونه بارز آن هم قود هود است.

 

انتهای پیام
captcha