اوج‌گیری بحران اعتماد و اعتبار در فضای عمومی/ راهکارهای کوتاه‌مدت و بلندمدت بازیابی اعتماد جامعه
کد خبر: 3871071
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۲
مطهرنیا در تشریح اتفاقات پس از سقوط هواپیمای مسافری مطرح کرد:

اوج‌گیری بحران اعتماد و اعتبار در فضای عمومی/ راهکارهای کوتاه‌مدت و بلندمدت بازیابی اعتماد جامعه

گروه سیاسی ــ‌ آینده‌پژوه مسائل سیاسی و اجتماعی در خصوص احساسی که در جامعه در مورد پنهان‌کاری و عدم شفافیت در اعلام واقعیت سقوط ناگوار هواپیمای مسافری انجام گرفته گفت: آنچه اکنون در فضای عمومی جامعه دیده می‌شود اوج‌ بحران اعتماد و اعتبار است و برای بازیابی و احیای این اعتماد باید استعفا یا برکناری عاملان این اشتباه فاحش انسانی به مثابه راه حل کوتاه‌مدت و اصلاحات ساختاری، بافتاری و عاملیتی به منزله راه حل بلندمدت در دستور کار قرار گیرد.

بیانیه روز شنبه، 21 دی، ستاد کل نیروهای مسلح و اذعان به وقوع خطای انسانی در سقوط ناگوار هواپیمای مسافری اوکراینی با گذشت سه روز از آن اتفاق، جامعه را دچار شوک و بهتی عظیم کرد و عده‌ای مسئولان را متهم به پنهان‌کاری و دروغگویی در این سه روز کردند و عده‌ای دیگر نیز  اعلام واقعیت موضوع پس از 72 ساعت را برای بررسی دقیق‌تر و کارشناسانه دانستند.

اما با این اوصاف این اتفاق حداقل بخشی از جامعه را دچار حس بی‌اعتمادی کرده که لازم است تمهیدات لازم برای احیای آن اندیشیده شود.

در این راستا مهدی مطهرنیا، تحلیلگر و آینده‌پژوه مسائل سیاسی ـ اجتماعی، در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار ایکنا به تشریح ابعاد مختلف این مسئله پرداخته که متن آن به شرح ذیل است. 

ایکنا ــ‌ چرا پس از بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح و بیان صادقانه موضوع، جامعه احساس پنهان‌کاری و عدم شفافیت کرد؟

آنچه اکنون در فضای عمومی جامعه دیده می‌شود اوج‌گیری بحران اعتماد و اعتبار است. بحران اعتماد محصول فرایندی است که در آن مردم به بعضی از سامانه‌ها، سازمان‌ها و نهادهای حاکم اعتماد نداشته و از آنها گریزان می‌شوند. زمانی که این بحران اعتماد اوج می‌گیرد و تکرار رگبار این بی‌اعتمادی در جامعه روند رو به افزایش به خود می‌گیرد، به کلان‌روندی به نام «بحران اعتبار» تبدیل می‌شود. بحران اعتبار به منزله یک روند ناشی از به هم‌چسبندگی رویدادهای متعدد اوج خود را در یک نقطه تاریخی تجربه می‌کند. به نظر می‌رسد ماجرای اخیر تجربه اوج‌گیری بحران اعتبار را در جامعه ملی ما به نمایش می‌گذارد، به گونه‌ای که دیگر از همه نهادها، سازمان‌ها و ارکان موجود سلب اعتماد می‌شود و اعتماد از متن به حاشیه رفته و دیگر بحث جامعه اعتماد نیست و بحث اصلی مسئله اعتبار است.

با توجه به نوع برخوردی که رسانه‌های جمعی ایران با موضوع سقوط هواپیمای مسافری داشتند باید گفت تا حدود زیادی حتی اعتبار بخش‌های رسانه‌ای به اصطلاح مستقل در داخل ایران از بین رفت و با تهدید جدی روبرو شد. چرا که اکنون جامعه بیش از هر چیز خواهان مشخص شدن چرایی پنهان‌کاری در اعلام این خبر از روز نخست است. زیرا از همان روز اول مشخص بود یک حمله موشکی از داخل ایران به یک هواپیمای مسافربری بین‌المللی در داخل کشور رخ داده و این اشتباه انسانی ناشی از یک اشتباه سیستماتیک در درون جامعه ملی است که اعتبار را خدشه‌دار می‌کند. این گزاره درست است که در جوامع گوناگون شاهد این رخدادها و اشتباهات انسانی بوده‌ایم؛ مانند سقوط هواپیمای روسی با شلیک موشک اوکراینی در سال 2001، سقوط هواپیمای مالزیایی با موشک روسی در سال 2014 و ... که مشخص شدن حقیقت آن ماه‌ها طول کشید، در حالی که در اتفاق اخیر در عرض سه روز دلیل این سقوط اعلام شد و لذا باید گفت همین معنا تا حدود زیادی ایجاد تردید می‌کند.

اگر قرار بود این نکته آن اندازه حاد باشد با سه روز تأخیر در یک فضای نامطمئن جنگی نمی‌توانستیم این‌گونه بیان‌کننده موضوع باشیم. از طرفی از همان آغاز فشارهای بین‌المللی در این موضوع شکل گرفت و آمریکا اعلام کرد دارای مدارک و اسنادی است که این اتفاق بر اثر اصابت موشک بوده و نخست‌وزیر کانادا و انگلیس این موضوع را اعلام کردند و وزارت خارجه کشورهای اوکراین، کانادا، انگلیس، آمریکا و سوئد این مطلب را بیان کردند و به ناگاه پس از سه روز بیانیه رسمی از سوی ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر اصابت موشک از داخل به هواپیمای مسافری مطرح می‌شود که امری بسیار مناسب بود و سرعت پاسخگویی به افکار عمومی را نشان می‌دهد.

اما پرسش این است آیا جعبه سیاه هواپیما بازگشایی شده بود تا براساس آن متوجه شوند موشک شلیک شده یا سازمان هواپیمایی بین‌المللی در ایران حضور پیدا کرده بود یا خود ایران توانسته بود اطلاعات جعبه سیاه را رمزگشایی کند؟ پس قبل از آنکه این اقدامات انجام شود مشخص بوده که این هواپیما چگونه ساقط شده است. از این جهت بیان این نکته برای مردم مهم است که چرا با وجود آنکه این آگاهی و اطلاع وجود داشت تمام رسانه‌های جمعی در ایران آن را انکار کردند و هر آن کس که در فضای شبکه‌های اجتماعی سناریوهای متفاوت دیگری را مطرح می‌کرد با تهدیدهای مختلفی مواجه شد که حتی در سطح مشاور رئیس‌جمهور و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری و در قالب توئیت تهدیدآمیز انجام پذیرفت یا قبل از هرگونه بررسی کارشناسی سخنگوی دولت نقص فنی را عامل سقوط می‌داند و اصابت موشک را کاملاً رد می‌کند.

این گزاره‌ها وقتی کنار هم گذاشته می‌شود اعتبار یک سیستم به طور کامل و مسجل با مهری از یک واقعه بزرگ از بین می‌رود و این اعتبار به هیچ‌وجه به راحتی قابل بازیابی نیست. در حالی که کسانی که در جایگاه دیگری و دشمنان قرار داشتند با بیان این نکات در ساعات اولیه و پیگیری موضوع چنان پیش رفتند که توانستند این شرمندگی را ایجاد کنند که نخست‌وزیر یک کشور در آمریکایی شمالی بیش از مسئولان کشور به فکر جان‌باختگان ایرانی و یا حداقل پیگیری از دست رفتن جان چندین نفر از شهروندان خود بوده‌ است و حال بسیاری از مردم ایران در این زمینه پرسشگر هستند که جان مردم ایران فارغ از گرایش‌های سیاسی، مذهبی و فکری چقدر برای مسئولان ارزش دارد.   

ایکنا ــ‌ ذهنیتی در جامعه شکل گرفته که اعلام واقعیت در این موضوع به دلیل فشار بیرونی بوده و دلیل و گواه آنها هم بی‌توجهی به فوت‌شدگان واقعه کرمان است. چقدر این احساس و ذهنیت می‌تواند عزت و هویت ملی را خدشه‌دار کند؟

به طور طبیعی بعد از اینکه بحران اعتبار رخ نمایان می‌کند بحران رهایی از اکنون‌زدگی در جامعه ملی شکل می‌گیرد و مردم عزت و عظمت خود را در خطر می‌بینند به نوعی که نه می‌توانند به گذشته عزت‌مند خود برگردند و نه می‌خواهند دیگر به حوادثی بازگردند که موجبات نقصان عزت ملی آنها را فراهم می‌کند و لذا مجبورند تنها به آینده‌ای فکر کنند که باید آنها را از اکنون جدا کند. بر این مبنا ضد آنچه اکنون وجود دارد وارد عمل می‌شوند و این تعارضات میان جامعه را افزایش و شکاف‌های اجتماعی به ویژه شکاف میان ملت و حکومت را گسترش می‌دهد.

ایکنا ــ‌ چه راهکارهای کوتاه‌مدت و بلندمدتی برای بازیابی و احیای اعتماد عمومی به حاکمیت پس از این اتفاق وجود دارد؟

استعفا یا برکناری عاملان این اشتباه فاحش انسانی باید در وهله اول به مثابه راه‌حل کوتاه مدت اصلی مورد توجه قرار گیرد. چنین خطا و اشتباهی در هر کشور پیشرفته‌ای انجام گرفته بود تمام کسانی که دست‌اندرکار این مسیر در رده‌های گوناگون سازمانی بودند از مردم عذرخواهی و استعفای خود را به ملت تقدیم می‌کردند تا آنچه مقصر بودن را معنا می‌کند برای مردم شکل و محتوا پیدا کند.

نمی‌توان یکبار گفت که قدرتی داریم که یک فرد به سرعت می‌تواند به تنهایی با دشمن برخورد کند و بار دیگر بیان شود که همان فرد خطا کرده و بدون هماهنگی و اطلاع‌رسانی به مقامات ارشد اقدام کرده است. در واقع نمی‌توان همه مشکلات را به خطای یک فرد منتهی کرد. از منظر کارشناسی با عدم خروج هواپیما از مسیر و کانال حرکتی خود، امکان شناسایی یک هواپیما از یک موشک کروز وجود داشت و نمی‌توان فقط یک نفر را خاطی دانست. چرا که آن یک نفری که این اندازه تخصص و توانایی تشخیص هواپیما و موشک را در یک لحظه از دست می‌دهد نباید پشت یک سلاح مرگبار قرار بگیرد. و لذا تمام کسانی که در بروز این اتفاق مسئولیت تخصصی، فنی و حتی مسئولیت اخلاقی دارند باید از مردم عذرخواهی کرده و طلب حلالیت کنند و اگر خود را شایسته ادامه کار نمی‌دانند یا مردم این شایستگی را برای آنها قائل نیستند استعفا دهند.

اما به منزله راهکار بلندمدت باید گفت کشور دچار مسائل حاد ساختاری، بافتاری و عاملیتی است. نه تنها ساختارها با مسئله روبروست بلکه بافتار، یعنی نوع ارتباط اجزا با یکدیگر براساس یک اندیشه فراگیر و تخصصی با مسئله و چالش‌های جدی روبه‌روست. اکنون از یک سو یک حکومت با قدرت، نهادها، سازمان‌های متفاوت عمل‌کننده و اغواکننده قانونی وجود دارد که باید به آنها در چارچوب قانون نگاه کرد و احترام گذاشت و از طرف دیگر یک دولت به عنوان قوه مجریه بسیاری از کارها را برعهده دارد.

در این واقعه ناگوار بین نیروهای مسلح، سازمان هواپیمایی کشوری و سازمان‌های دولتی مربوطه نوعی انفکاک و عدم ارتباط ساختاری مشاهده شد و خود مسئولان نظامی بیان دارند که سازمان هواپیمایی و دولت از این اتفاق هیچ اطلاعی نداشتند. مگر می‌شود در جامعه‌ای که یک نظام سیاسی دارد اجزای سیستم، آن هم در سطح کلان، از اقدامات یکدیگر اطلاع نداشته باشند. لذا در سطح ساختار باید قدرت‌های موازی و موازی‌کاری‌های موجود در فرماندهی و هدایت از بین رود. اگر زمانی نخست‌وزیری در ریاست جمهوری ادغام شد اکنون زمان آن است که دولت در حکومت ادغام و بدین ترتیب همگان به اندازه مسئولیت‌های ملی مسئولیت‌پذیر باشند.

از منظر بافتاری هم باید اندیشه و روح واحدی در این ساختارها دمیده شود و آن هم یک روح ملی است که می‌تواند زمینه‌ساز حرکات وحدت‌آفرین باشد. نمی‌شود زمانی که به مردم نیاز داریم از ایران و ایرانیت سخن بگوییم و زمانی که به مردم نیازی نیست ایرانیت و عشق آنها به نمادهای ملی خود را نفی کنیم، یا زمانی که نیازمند گرایش‌های مثبت دینی مردم برای ایجاد وحدت اجتماعی و حرکت جمعی هستیم به نام ملیت نمادهای دینی را در جهتی دیگر نادیده بگیریم. این بافتار متعارضی که در این ساختار ناهمگون ایجاد شده بر ضریب خلق و تولید چالش‌ها افزوده است.

از همه مهمتر اینکه عاملیت‌هایی(کارگزاران) وجود دارند که نمی‌توانند حلقه‌های اتصال خردورزانه و تخصص‌مدارانه باشند. زمانی شهید چمران نکته بسیار مهمی را بیان کرد و گفت قبول دارم تعهد بر تخصص رجحان دارد، اما باید قبول کرد که اگر کسی متعهد است تا متخصص نیست پستی را نمی‌پذیرد. لذا کسانی که مقامات و سمت‌ها را بدون تخصص و داشتن استعداد و توانمندی لازم را می‌پذیرند و در عمل هم ناکارآمدی خود را نشان می‌دهند نمی‌توان به تعهد، تدین، باورمندی و ارزش‌مداری آنها اعتماد کرد. اکنون هر کسی دلسوزانه سخن می‌گوید از سوی کسانی که پایگاه قدرت دارند در مظان اتهامات گوناگون قرار می‌گیرد. این چند روز نشان داد افرادی که بیشتر می‌فهمند تحت فشار افرادی قرار می‌گیرند که لابی بزرگی از گروه‌هایی را تشکیل داده‌اند و اجازه سخن گفتن به دلسوزان جامعه را نمی‌دهند.  دوره سختی برای ایران است که اگر به خوبی مدیریت نشود در آینده‌ای نه چندان دور می‌تواند مسائل عمده‌ای را بیش از امروز پیش روی ساختارهای موجود قرار دهد.

گفت‌وگو از مهدی مخبری

انتهای پیام
captcha