به گزارش ایکنا، ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر ادبی، در هجدهمین قسمت «ملکوت آرامش» میگوید:
سرچشمه فیض، روح ربانی تو
دریای فتوت دل طوفانی تو
با دست نبی رقابتی داشت مگر
آن تیغ که بوسه زد به پیشانی تو (مرحوم سیدحسن حسینی)
ایام ضربت خوردن و شهادت مولای نور نوردان، امیر جوانمردان، مولیالموحدین امیرالمؤمنین، علی(ع) را خدمت یکایک عزیزان تسلیت عرض میکنم.
در این مناسبت، اما نه صرفاً به این مناسبت، در ادامه مطالبی که از متون کهن منظوم و منثور فارسی تقدیم میکردیم، یک حکایت بسیار معروف مثنوی «از علی آموز اخلاص عمل» را میخوانم، اما یک قول میدهم و آن اینکه اگر این حکایت را در مثنوی به چشم تأمل بخوانید و به گوش توجه بشنوید، به فضل خدا بسی نکتههای جذاب و ناشنیده به دست بیاید.
اولاً این نکته را بگویم که معمولاً در کلاسهای مثنوی که برگزار میشود، گاهی میبینم کتابهایی که در این باره برای نوجوانان منتشر میشود، بیشتر به قصه میپردازد، اما مولانا داستانگو نیست و اعتبارش را از تفکرش به دست آورده و آن در نقل داستانها نیست و اصلاً نترسیم و بگوییم همه قصههای مثنوی بدون استثنا پیش از مثنوی در متون دیگر مانند تذکرةالاولیا، رساله قشیریه و یا کشفالمحجوب آمده و مولانا گاهی تغییراتی در این قصهها داده است. داستانهایی که از زبان حیوانات بیان میشود اغلب در مرزباننامه یا سندبادنامه و ... هست و برخی ماجراها درباره شخصیتهای تاریخی و نقل قولهای معروفی در متون تاریخی هست، اما مهم استنباطهای مولانا و بهره گرفتن از داستانها برای تمثیل است. برای اینکه امر معقول را، که مدعای اوست، با توجه به امر محسوس و با استفاده از آن بیان کند.
اما خیلی از اوقات خیال میکنیم برخی از آنها حواشی است و ورق میزنیم و از آنها رد میشویم و در برخی از کلاسهای مثنوی داستان را نقل میکنند و در نهایت چند بیت هم در نتیجهگیری نهایی داستان میخوانند، اما به این همه مباحث تودرتویی که در مثنوی پیش میآید، گریزهایی که مولانا به این طرف و آن طرف میزند و قصههای متنوع(نه لزوماً حکایت) که در لابهلای موضوعات بیان میکند بیعنایتیم.
این داستان را میخوانم، اما خواهش میکنم بخشهایی را که مولانا تأکید کرده، با توجه و تأمل بشنوید. اگر قصه را با تمام ابعادش بخوانم، شاید تا پایان ماه رمضان در همین داستان متوقف بمانیم، اما تا جایی که امکان دارد، خواهم خواند.
خدو انداختن خصم در روی امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی
آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و بازجست
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعلهای آمد پدید
آن چه دیدی برتر از کون و مکان
که به از جان بود و بخشیدیم جان
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی
در مروت ابر موسیی بتیه
کآمد از وی خوان و نان بیشبیه
اشارت مولانا به چیست؟ چرا مولا را «ابر موسی به تیه» مینامد؟ اجازه دهید این گرهگشایی را به نوبت بعد موکول کنیم.
انتهای پیام