فیلم | حکایتی در باب گناه ناامیدی از رحمت حق
کد خبر: 3899745
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۳
ملکوت آرامش / ۲۹

فیلم | حکایتی در باب گناه ناامیدی از رحمت حق

ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر برجسته ادبیات، در بیست و نهمین ویژه‌برنامه رمضانی «ملکوت آرامش» حکایتی را درباره گناه مأیوس شدن از رحمت حق تعالی بیان کرد.

شنبه***** فیلم | حکایتی در باب گناه ناامیدی از رحمت حقبه گزارش ایکنا، ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر ادبی، در بیست و نهمین قسمت «ملکوت آرامش» می‌گوید: 
 
در این دقایق و یک دو نفس باقی که با ماه مبارک رمضان وداع می‌کنیم، از درگاه حضرت حق می‌طلبیم که این ماه رمضان را آخرین ماه رمضان عمر ما قرار ندهد و اگر حکمتش بر این قرار گرفت که ما ماه مبارک رمضان سال بعد را درک نکنیم، ما را آمرزیده و پاک از این ماه خارج کند، آمرزیده و پاک در این جهان بدارد و آمرزیده به عالم برزخ وارد کند، آمرزیده و پاک در روز رستاخیز حاضر کند و به جایگاهمان که دارالقرار باشد، رهنمون کند.
 
با این ماه عزیز و مهربان خداحافظی می‌کنیم، ماهی که سر تنهایی ما را به دامن گرفت، همه ما به گونه‌ای تنهاییم و این ماه به نوعی با ما رفاقت کرد، خوشا به حال آن‌هایی که از دقایق و لحظات این ماه و لیالی آن استفاده کردند. اما یک عده هم امکان روزه‌داری نداشتند و از این موضوع حسرت می‌خوردند. قطعاً آن‌ها نیز از برکات این ماه بهره‌مندند. شنیدید آن داستان معروف را که یکی از نومسلمان‌ها همراه کاروانی که از یمن راهی بود و از مدینه عبور می‌کرد، به عنوان خدمه کار می‌کرد. از صاحب کاروان اجازه می‌گیرد که من بروم و پشت پیامبر(ص) نماز بخوانم. وقتی می‌آید، می‌بیند جماعت پراکنده شده‌اند و یکی دو نفر باقی مانده بودند که از آن‌ها سؤال می‌کند.
 
گفت: «نماز کردند؟» 
گفت: «آری.»
گفت: «آه!»
یکی گفت: «نماز و روزه همه عمرم از آن تو، این یک آه به من ده!»
 
انشاءالله خداوند به همان حسرتی که در دل اینهاست، نگاه ‌کند. آن‌هایی هم که بیمناک هستند به رحمت عظیم خداوند امیدوار شوند.
 
‌ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
 
نقل کردند که در زمان مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع)، مردی از بسیاری گناه آنچنان خائف بود که به مهلکه نومیدی از رحمت حضرت حق درغلطیده بود. مولی به او فرمودند:‌ ای مرد مأیوسی تو از رحمت خدا، بسی بدتر است از گناهی که کرده‌ای.
 
درباره رحمت فراگیر حضرت حق، صاحب رساله قشیریه نقل کرده است: ابوالعباس سوریج اندر آن بیماری که به مرگش انجامید، به خواب دید که گویی قیامت برخاسته و حق سبحانه و تعالی گوید: علما کجایند؟ پس حاضر گردند. پس گوید: عمل چون به جای آوردید بدان علم که بدانستید.
 
ابوالعباس گوید من به خواب گفتم: تقصیر کردیم و بد کردیم. دیگر بار آواز سؤال شنیدم. پنداشتم که حق تعالی راضی نشده است بدان پاسخ و جوابی دیگر می‌خواهد.
 
من گفتم: اندر صحیفه من شرک نیست و تو وعده کرده‌ای که هر چه دون شرک است بیامرزم. فرمود که همه بیامرزیدم؛ و ابوالعباس پس از این خواب به سه روز فرمان یافت و روی در آن جهان نهاد.
 
عزیزا کار آسان است با حق
که گر درد است، درمان است با حق
چو آسان است، با حق جاودانی 
روا نبود که تو دشوار دانی
انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha