جایگاه «توحید» در تبیین حقوق و تکالیف بشر
کد خبر: 3904636
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۵
بیانی از آیت‌الله مصباح یزدی؛

جایگاه «توحید» در تبیین حقوق و تکالیف بشر

به اعتقاد آیت‌الله مصباح یزدی، برای تعیین حقوق و تکالیف انسان، پیش از هر چیزی باید ارتباط وجودی او را با خدای متعال درنظر گرفت؛ خدایی که وجودش وابسته و متکی به غیر نیست و اساساً کل جهان هستی وابسته و نیازمند به آفریدگار یگانه و بی‌نیاز است.

به گزارش ایکنا؛ آیت‌الله مصباح یزدی در بخشی از کتاب «نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام» به بازشماری حقوق و تکالیف بشر پرداخته است. اصل اول و دوم در رابطه با حقوق و تکالیف بشر به موضوع توحید و الهیات ارتباط دارد. بخشی از متن این کتاب در این باره از نظر می‌گذرد؛

«حقوق و تکالیف بشر در اسلام بر اصول موضوعه‌‌ای‌ مبتنی است که از یک‌سو با جهان‌بینی (هست‌ها و نیست‌ها) و از سوی دیگر با ایدئولوژی و مجموع‌ نظام ارزشی (باید و نبایدهای اخلاقی) برخاسته از جهان‌بینی ارتباط دارند. این اصول که در واقع، نشانه ارتباط نظام حقوقی با بینش نظری و گرایش‌های عملی آن است عبارت‌اند از:

اصل توحید

برای تعیین حقوق و تکالیف انسان، پیش از هر چیزی باید ارتباط وجودی او را با خدای متعال در نظر گرفت؛ خدایی که وجودش وابسته و متکی به غیر نیست و اساساً کل جهان هستی وابسته و نیازمند به آفریدگار یگانه و بی‌نیاز است. انسان نیز مانند هر موجود دیگری در وجود و شئون وجودی خود متکی و قائم به خدای یگانه است؛ چراکه کل ما سوی الله به لحاظ تکوینی عبد محض اوست و محال است که از این عبودیت تکوینی خارج شود، زیرا خروج از این عبودیت به معنای نیستی و عدم است: انسان یا هست و هستی وابسته و نیازمند دارد، یا نیست. شق سومی که انسان وجود مستقل داشته باشد، امکان ندارد. این نگرش و بینش انسان را از این پندار باطل می‌رهاند که در زندگی خود مستقل و بی‌نیاز است و الزامی ندارد که از کسی اطاعت کند. از دیدگاه فلسفی، آزادی مطلق هرگز پذیرفتنی نیست. توحید و مسائلی که بر آن متفرع می‌شود، اساس و مبنای تعیین حقوق و تکالیف انسان است.

اصل حکمت بالغه الهی

حکمت الهی همانند اصل توحید در جمیع مباحث و مسائل ارزشی (اخلاق و حقوق) کارساز است. تبیین و توجیه خردپسندانه اجزا و عناصر نظام حقوقی و اخلاقی اسلام جز با توجه تام به حکمت خدای متعال امکان‌پذیر نیست. نخستین و بنیادی‌ترین حقوق و تکالیف بشر، فقط با استناد به اقتضای هدف آفرینش و حکمت بالغه الهی قابل تبیین است: خدای متعال حکیم است. حکیم به کسی گفته می‌شود که کارش بر اساس حکمت و برای رسیدن به هدف ارزنده‌ای انجام می‌گیرد. از تناسب هدف با کار حکیمانه بایدها و نبایدها (حقوق و تکالیف) ناشی می‌شود. البته خدای متعال نسبت به عالم و آدم ربوبیت مطلقه دارد و این تدبیر عام و همگانی بر اساس حکمت صورت می‌پذیرد. اگر حکمت الهی و هدف آفرینش مورد غفلت یا تغافل واقع شود، هیچ حق و تکلیفی قابل اثبات نیست.

از این اصل که خدای متعال حکیم است و عالم را برای هدف شایسته‌ای آفریده است، می‌توان نتیجه گرفت که عالم خلقت باید به سوی کمال و بهره‌های وجودی بیشتر حرکت کند. بر مبنای حکمت الهی انسان‌ها وظیفه دارند که در مسیر کمال‌جویی حرکت کنند تا کمال بیشتری در جهان هستی تحقق یابد. از این حقیقت دو نتیجه می‌توان گرفت: نخست آنکه در هنگام تعارض، موجود ناقص باید فدای موجود کامل شود. مثلاً در دَوَران امر میان حیات یک انسان و بقای یک حیوان، باید حیوان فدای انسان گردد. اشکال اساسی نظام‌های حقوقی غیردینی این است که نمی‌توانند حق تصرف انسان در اشیا و موجودات دیگر را توجیه کنند و آن را امری مسلّم پنداشته‌اند.‌ بر اساس حکمت الهی تبیین عقلانیِ حق تصرف انسان آسان است. اگر، به فرض، حیات یک انسان جز با کشته شدن یک گوسفند ممکن نیست، باید گوسفند را کشت تا او زنده بماند، زیرا حکمت الهی مقتضی آن است که کمال بیشتری در جهان هستی تحقق یابد و این هدف جز با فدا شدن موجود ناقص تأمین نمی‌شود.

کمالی فدای کمال دیگر

دوم آنکه به هنگام دَوَران امر میان دو کمال یک موجود، باید کمالی که از لحاظ کیفی کم‌اهمیت‌تر است، فدای کمال برتر شود. مثلاً اگر یکی از کمالات معنوی و روحی انسان با یکی از کمالات مادی و جسمانی او در تعارض باشد، باید کمال مادی که از لحاظ کیفی کم‌ارزش‌تر است، فدای کمال معنوی که ارزشمند است، گردد. این دو اصل مربوط به خداشناسی است. اصل توحید، مخلوقیت، وابستگی، نیازمندی و عبودیت همه موجودات را نسبت به خداوند اثبات می‌کند. اصل حکمت بیانگر حکیمانه و هدفمند بودن نظام آفرینش و تحقق کمال بیشتر در جهان هستی است.‌

انتهای پیام
captcha