به گزارش ایکنا، نشست «قرآن و مطالعات عهدینی؛ نقش قرآن به عنوان مبین و مهیمن عهدین» از سلسله نشستهای میانرشتهای قرآن و علوم انسانی، عصر امروز، شنبه ۱۰، آبانماه، به صورت مجازی برگزار شد.
در این نشست محمد قندهاری به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: پرسشی که وجود دارد، این است که در مطالعات تطبیقی در جستجوی ریشههای عهدینی برای مطالب قرآنی هستند. به این ترتیب که هر آیهای بیان میشود، اولین پرسش پژوهشگران مطالعات تطبیقی این است که این آیه قرآن اقتباس از کجاست؟ عموم مطالعات تطبیقی به این صورت شکل گرفته است. البته هر چه گذشته این رویکرد کمتر شده، اما اثری از خود بر جای گذاشته است. آن اثر این است که در کشورهای اسلامی مطالعات تطبیقی قرآن و عهدین یک تهدید دیده شده تا یک فرصت و به همین دلیل، مسلمانان به مطالعات تطبیقی تمایلی ندارند، چراکه وقتی کسی مطالعات تطبیقی انجام میدهد، شبههای از جنس اقتباس شکل میگیرد. ادعای بنده این است این نوع مطالعات تطبیقی نسبت به الاهیات کلامی قبل و بعدش ساکت است؛ یعنی نسبت به اینکه اگر یک آیهای معادلی در عهدین داشت، نشاندهنده اقتباس است، ساکت است. بر این اساس، این امر نه تنها تهدید نیست، بلکه فرصتی برای اثبات حقانیت اسلام است.
وی افزود: مشکل از اینجا آغاز میشود که نحوه نگاه سنتی اسلامی به قرآن مبتنی بر سه پیشفرض است که در همه ادیان معادل خودش را دارد. نکته اول درباره قرآن این است که همه آیات قرآن صادق هستند و ریشه وحیانی دارند. پیشفرض دوم این است که آیات مختلف با هم سازگار هستند و گام سوم اینکه آیات قرآن فراتر از تاریخ هستند و تاریخ مصرف ندارند. این پیشفرضهایی است که در مطالعات قرآنی استفاده میشود و بیان میشود. پیشفرضهای مطالعات تاریخی انتقادی کتابهای مقدس به صورت عمومی هم این است که اگر در یک کتاب مقدس، یک چیزی آمده است، باید به صورت تاریخی قابل فهم و بیان باشد؛ یعنی یک متن مقدس نمیتواند درباره چیزی بحث کند که در آن زمان قابل فهم نبوده باشد. مثلاً مطالعات تاریخی انتقادی، پیشگویی را پیشگویی در نظر نمیگیرد، چون میگوید یک متن نمیتواند درباره فراتر از تاریخ حرف بزند. علت این نگاه این است که ریشه الهی برای کتب مقدس در نظر نمیگیرند. در هر صورت اینها پیشفرضهایی است که هیچ وقت اثبات نمیشود و همواره مفروض گرفته میشود.
وی ادامه داد: مشکل از آنجا شروع میشود که تصور خوانندگان کتب مقدس و منتقدان این است که پیشفرضهای اسلامی و انتقادی با هم وجه اشتراکی ندارند و نقیض هم هستند و شما نمیتوانید رویکرد اسلامی داشته باشید و در عین حال، رویکرد انتقادی هم داشته باشید. در نتیجه طرفین از ابتدا به هم بدبین هستند. علت بدبینی ریشه در پیشفرضهای قبلی دارد. حالا ببینیم پیشفرضها چگونه تلاش میکنند رابطه قرآن و عهدین را بفهمند. در مطالعه اسلامی، تفاوتهای قرآن و عهدین با عنوان تحریف در نظر گرفته میشود؛ یعنی هر جای قرآن با عهدین نمیخورد، آن را تحریف در نظر میگیرند، اما در جایی که شباهت میبینند، به عنوان ریشه الهی مشترک در نظر میگیرند. در مطالعات مسیحی و یهودی هم هرجا اشتراکی بین قرآن و عهدین مشاهده میشود، به عنوان اقتباس تلقی میشود. نکته اینجاست که نتایجی که دو طرف میگیرند، بیش از آنکه تحت تأثیر مطالعه باشد، تحت تأثیر پیشفرض است؛ یعنی مثلاً من از قبل تصمیم گرفتم عهدین تحریف شده است. مبشر مسیحی هم وقتی میخواهد قرآن را رد کند، اولین اختلافی را که میبیند، به عنوان اشتباه در نظر میگیرد و هرجا هم شبیه باشد، به عنوان اقتباس تلقی میکند. این روش ابطالناپذیر راه را برای گفتوگو بسته است. این روش ابطالناپذیر تحت تأثیر پیشفرضهایی است که اشاره کردم. من نمیخواهم بگویم پیشفرضها غلط است، بلکه میخواهم بگویم میشود با وجود پیشفرضها هم مطالعه تطبیقی داشت.
پژوهشگر مطالعات قرآنی یادآور شد: در مدل مسیحی یهودی هرجا دو عبارت شبیه به هم باشد، میگویند اقتباس است و در مدل اسلامی هم هرجا تفاوتی باشد، میگویند تحریف است. هر دو رویکرد هم ابطالناپذیر است. در عین حال این دو رویکرد به ما نمیگوید چگونه این شباهت یا اختلاف به وجود آمده است. مسئله بعد اینکه این رویکردها تحت تأثیر پیشفرضها است تا اینکه تحت تأثیر مطالعه باشد و اصلاً نیازمند مطالعه نیست، چون شما تصمیمت را از قبل گرفتهای. طرفین هم به همین دلیل نمیتوانند به گفتوگو برسند، چون از قبل بحث پایان یافته است. در اینطور مواقع چه باید کرد؟ یک نکته جالب این است که همه مسلمانان در سالیان اخیر به راههای بینابینی رسیدند که هم راه گفتوگو را باز میکند و هم چالشها در آن برطرف شده است. بنده پارادایم اسلامی را پارادایم «تبیین» نامگذاری کردم. هرچند مطالعات جدیدتری از سوی محققین مسلمان شکل میگیرد، اما نسبت به خود پاردایم و جنبه روششناختی مطالعه ریشههای عهدینی قراَن ساکت هستند. تلاش من این است کهبا نشان دادن چند نمونه نشان بدهیم چطور میتوانیم زمینههای عهدینی قرآن را مطالعه کنیم، در حالی که پیشفرضهای اسلامیمان سر جای خودش است و با طرف مقابل هم میتوانیم گفتوگو کنیم. این پاردایم جدید در سمت اسلام که تبیین است را بعد ذکر میکنیم و اول روشهای بینابینی آکادمیک غربیان را ذکر میکنیم.
محمد قندهاری در ادامه گفت: مثلا یکی از پژوهشگران میگوید باید قرآن را در گفتوگو با متون عهدینی ببینیم. ایشان میگوید به جای اینکه شباهتها را اقتباس در نظر بگیریم، گفتوگو در نظر بگیریم. یکی دیگر از پژوهشگران نشان داده مطالعه قرآن و عهدین به جای اینکه نقل قول تلقی شود بازگو کردن است. وی میگوید قرآن بیان عین عبارات عهدین نیست، بلکه دنبال باز کردن آنها است. به عبارت دیگر، قرآن در یک چارچوب تبیینی از نوع گفتمان خودش داستانها را بیان میکند. پژوهشگر دیگری میگوید عبارات قرآنی به صورت یک تبیین یا توضیح به نظر میرسند. منظورش این است که عبارات قرآنی اقتباس از عهدین نیستند، بلکه تبیین و توضیح هستند. پژوهشگر دیگری با اشاره به آیه «حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ» تصریح میکند قرآن نه تنها یک مثال مشابه عهدین را میآورد، بلکه قرآن تلاش میکند پیام عهدینی را تفسیر کند. منظورش این است که قرآن تلاش نکرده نقل قول کند بلکه تلاش کرده عبارت عهد جدید را تبیین کند.
وی یادآور شد: پژوهشگر دیگری تأکید میکند قرآن و سنتهای عهدینی اسلامی باید بسیار جدیتر گرفته شوند؛ در حد یک شاهد از تحریرهای از دست رفته عهدین. یعنی ما میدانیم عهدین تحریرهای گوناگون داشته و برخی از آنها به ما نرسیده است. ایشان میگوید شما باید خوشحال باشی که قرآن به عنوان یک شاهد زنده برخی مواد از دست رفته عهدینی را برای شما بازگو میکند. این پژوهشگران مسلمان نیستند و ما توقع نداریم سخن از اعجاز قرآن بگویند، اما به هر حال میتوانیم هر شش رویکرد را نشانه رویکردهای جدید و جذابتر در آکادمیهای غرب ببینیم که در این رویکردها صحبت از اقتباس و تحریف نیست. این رویکردها جای رویکردهای جدلی مسیحیان و یهودیان علیه مسلمان را میگیرد. میخواهم بگویم بسیاری از رویکردهای اخیر بیسابقه است که روششان برای ما آموزنده است.
وی در ادامه گفت: در سنت اسلامی چگونه میشود معادل این کار را داشت و مطالعه قرآن و عهدین را در سنت اسلامی انجام داد؟ در سنت اسلامی و در سنت آکادمیک، ما تحت تأثیر پیشفرضها به صورت ساده بحث از تحریف یا اقتباس میکنیم، اما میشود همان پیشفرضها را حفظ کنیم، اما در پاردایم جدید مطالعه کنیم. این یعنی چه؟ همانطور که در مدل غربی دیدید، باید رویکردهای جدیدی را در نظر بگیریم، اما یک نشانه هست که غربیان به آن توجه نکردند و آن نشانه خودآگاهی یا خودتصوری قرآن نسبت به رابطهاش با عهدین است. در آن شش رویکرد خبری از نظر قرآن درباره این ابعاد نبود و ما به عنوان ناظر بیرونی کشف میکردیم که رابطه قرآن و عهدین اقتباسی نیست، بلکه قرآن شاهد تحریرهای از دست رفته عهدین است. هیچ کدام از آنها نپرسیدند نظر خود قرآن چیست و آیا قرآن نسبت به این شش مسئله آگاهی داده است؟ خبر خوب این است که بله، نه تنها قرآن توجه داشته است، بلکه آگاهی داده است، اما نسبت به آن غفلت کردیم و به همین دلیل مطالعه تطبیقی را تهدید تلقی کردیم.
وی در ادامه به آیاتی از قرآن استناد کرد و گفت: آیات 15 و 19 سوره مائده میفرماید: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ؛ اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهايى از كتاب [آسمانى خود] را كه پوشيده مىداشتيد براى شما بيان مىكند» (15). «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ؛ اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مىكند»(19). خطاب با اهل کتاب است و مضمون آن روشن است؛ یعنی نتیجه ارسال رسل این بوده است که آیات کتب قبلی را برای اهل کتاب تبیین کنند. چهار آیه دیگر دوباره بر این مسئله تأکید کرده است. باز دوباره خطاب اهل کتاب هستند و صحبت این است که رسول آمده است تبیین کند. مفعول اینجا حذف شده، ولی به قرینه آیه 15، میفهمیم مفعول آن از جنس تعالیم عهدینی است. آیه 39 سوره نحل هم میفرماید: ما در هر امتی، رسولی فرستادیم «لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ.» آیه 64 هم همین مطلب را صریحتر گرفته است: «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ؛ و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كردهاند براى آنان توضيح دهى».
وی در ادامه گفت: همه این آیات یک مضمون را بیان میکنند و صحبت از این میکنند که هدف ارسال رسل تبیین آن چیزی است که اهل کتاب در آن اختلاف کردند. ممکن است اهل کتاب در امور مختلفی اختلاف داشته باشند، اما در بسیاری از آیات، صحبت از اختلاف در کتاب است. اگر ما همه آیات را کنار هم بخوانیم، متوجه میشویم این مسئله به سهگونه بیان شده است که یکی از اهداف انزال کتاب این بوده که «ما نزّل الیهم» را تبیین کند.
انتهای پیام