به گزارش خبرنگار ایکنا؛ چهاردهمین برنامه از سلسله گفتوگوهای گفتار، با حضور مهدی سعیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی به صورت پخش زنده از شبکه اجتماعی اینستاگرام سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی برگزار شد.
سعیدی در این برنامه درباره انتخاب تعبیر ادبیات جنگ به جای ادبیات دفاع مقدس گفت: در سال ۸۷ مقالهای درباره ادبیات داستانی جنگ در ایران نوشتم و به تعابیر دیگری از آن اشاره کردم. در واقع ادبیات جنگ به این دلیل انتخاب شده تا همه آثاری که در این زمینه نوشته شده، اعم از موافق یا مخالف را در برگیرد. زیرا اگر بخواهیم تعبیر دفاع مقدس را انتخاب کنیم، ناچاریم برخی آثار را از این دایره خارج کنیم. بنابراین ادبیات جنگ را انتخاب کردیم تا تفاوت دیدگاهها و رویکردها نسبت به مسئله جنگ را جریانشناسی کنیم.
وی افزود: در رابطه با جریانشناسی ادبی چهار ویژگی را دنبال کردم؛ یکی اینکه جریان ادبی باید زمینه سیاسی اجتماعی مشخصی داشته باشد، باید یک پشتیبان داشته باشد، دارای نویسنده و نظریهپرداز باشد. همچنین سیر مشخصی داشته باشد و سبک خاصی را دنبال کند. در این صورت است که این جریان ادبی ماندگار خواهد بود.
سعیدی درباره کاهش کمی و کیفی آثار درباره جنگ گفت: برآوردها نشان میدهد تاکنون در حوزه داستان کوتاه سه هزار اثر و در حوزه رمان ۳۰۰ اثر نوشته شده است. آثاری که در دهه ۶۰ نوشته شده از نظر فرم ادبی و ساختاری آثار ضعیفی هستند. زیرا همانطور که در دوره هشت ساله جنگ افرادی به عنوان رزمنده حضور در جبهههای جنگ را وظیفه خود دانستند، نویسندگانی هم بودند که وظیفه خود را قلم به دست گرفتن میدانستند. آنها عموماً نویسنده نبودند و بر حسب وظیفه این کار را کردند، البته در سالهای بعد همین نویسندگان ضعیف به نویسندگان حرفهای تبدیل شدند.
این پژوهشگر تصریح کرد: علاوه بر اینها، نویسندگان حرفهای هم بودند که به خلق اثر میپرداختند. به عنوان مثال اولین کار جدی و بهترین و ماناترین ادبیات جنگ، «زمین سوخته» احمد محمود است که در شش ماه نخست آغاز جنگ نوشته است و بسیار مورد استقبال قرار گرفت و طی دو ماه ۳۳ هزار نسخه از آن منتشر شد تا اینکه بعد از جنگ دوباره چاپ شد.
وی ادامه داد: ادبیات جنگ در ایران همزمان با وقوع جنگ متولد شد. هرچند بعضی پژوهشگران برای ادبیات جنگ سابقه تاریخی هم قائلند و از شاهنامه شروع میکنند، اما وقتی از لحاظ فرم و سبک ادبی بررسی میشود، این آثار در دایره ادبیات جنگ نمیگنجد.
سعیدی در ادامه نوع رویکردها در آثار ادبیات جنگ را مورد اشاره قرار داد و گفت: در نوع نگاه به جنگ و درونمایهها، شخصیتهای اصلی و... چهار رویکرد ارزشمحور، جامعهمحور، سیاستمحور و انسانمحور را میتوان درنظر گرفت. در رویکرد ارزشمحور، ستایش از پایداری، مقاومت و دفاع از میهن در کانون توجه نویسنده قرار دارد و هدف نویسنده تهییج و تقویت روحیه استقلالخواهی و انجام رسالت دفاع از ارزشهای انقلابی و اسلامی است. نویسنده در رویکرد جامعهمحور به بازتاب مصائب جنگ و جنبههای منفی آن بر زندگی مردم و جامعه اعم از مهاجرت، جابهجایی جمعیتی و پیامدهای اجتماعی جنگ میپردازد. اگر برای نویسنده مسائل سیاسی مانند چرایی آغاز جنگ، ادامه آن و مسائلی از این دست اولویت داشته باشد، رویکرد داستان سیاسی میشود. رویکرد دیگر، انسانمحور بودن داستانهاست. در این رویکرد توجه به ارزشهای والای انسانی مطرح بوده و به ذهن و روان انسانهایی که در جنگ حضور داشتهاند یا زیر موشکباران زندگی کردهاند، میپردازد. من در کتابم به هر یک از این رویکردها پرداخته و آثاری را در این زمینه بررسی و معرفی کردهام.
وی تصریح کرد: با وقوع انقلاب، نویسندگان بسیاری متأثر از رهبران انقلاب یا روشنفکران دینی مانند علی شریعتی و یا عالم ادبیات مانند جلال آلاحمد نوشتند و این احساس و تعهد ادبی در آنها وجود داشت که باید درباره انقلاب بنویسند. سازمانهایی شکل گرفت و نهادهایی به وجود آمد. سال ۵۹ نیز وقتی جنگ شروع شد این نویسندگان کارشان درباره انقلاب را با جنگ ادغام کردند و جنگ به قدری واقعه وسیعی بود که ادبیات انقلاب را هم در خود حل کرد. بنابراین تعهد ادبی در انقلاب سابقه دارد. یعنی بعد از انقلاب، تعهد ادبی به سمت ارزشهای دینی و انقلاب چرخش دارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی در ادامه گفت: وقتی از نویسنده متعهد سخن میگوییم، این نویسنده کسی است که ارزشهای دینی و معنوی را در آثارش پیگیری میکند؛ بنابراین اینها کار ادبیات جنگ را ادامه دادند و داستانهای بسیاری نوشته شد و رویکرد عمده آنها پشتیبانی معنوی و تهییج روحیه بوده و از میان این کارها آثاری ماندند. آثاری هم که فرم ادبی در آنها چندان مطرح نبود و بیشتر شعاری بود، ماندگار نشدند. البته این مسئله در آثار دیگر هم ادامه مییابد، اما وجه ادبی آنها تقویت میشود که در این راستا میتوان رضا امیرخانی و سیدمهدی شجاعی را نام برد.
وی با اشاره به آثاری نویسندگان با رویکرد اجتماعی گفت: مخملباف یکی از نویسندگان متعهد بود که نوشتن را با انقلاب و سیاست آغاز کرد. وی بعدها وارد ادبیات جنگ شد و در آن بیشتر پیامدهای اجتماعی جنگ را با رویکرد ارزشی دنبال میکرد. در واقع به عنوان یک نظریهپرداز انقلاب ارزشی مطرح بود و برای اهل هنر این دوره هم مورد توجه بود. البته وی از روشنفکران آن دوره مانند علی شریعتی، جلال آل احمد و سید قطب هم متأثر بود.
سعیدی ادامه داد: مخملباف دو وجه نویسندگی دارد و من از آن به عنوان مخملباف اول و دوم یاد کردم. وی در آثاری مانند استعاذه و توبه نسوح و ... در پی تبیین جهانبینی الهی در مقابل جهانبینی مادی است. بعدها کم کم از سال ۶۵ به بعد تحولی در کارهای مخملباف ایجاد میشود و نشانههای این تحول را میتوانیم در رمان باغ بلور ببینیم که ضمن اینکه در مورد بازماندگان جنگ سخن میگوید، گلایههایی را هم از رویدادهای سیاسی و اجتماعی دارد که چرا اینها رخ داده است. بعدها در آثار دیگر، فاصلهگیری از ارزشهای انقلاب را به شکل واضحتری میبینم و مخملباف دومی که اکنون پس از مهاجرت کار میکند، کاملاً متفاوت است. اگر در استعاذه دنبال یک تبیین جهانبینی الهی است، در «مورچگان» خداباوری را نمیبینید و کسی است که خداباور نیست.
این پژوهشگر افزود: من به عنوان کسی که در دانشگاه کار میکنم، دیدگاههای متفاوتی را در این حوزه میبینم. زیرا در این حوزه کارهای عبث و بیهودهای بسیاری شده و در مقابل آثار ارزشمندی هم منتشر شده است. بنابراین یک محقق ادبیات جنگ باید بتواند این تعادل را در پژوهش خود ایجاد کند و آثار متعددی را مورد بررسی قرار دهد.
وی در پایان گفت: در حوزه نهادهای پشتیبان، باید از مسجد جوادالائمه یاد میکردم که کانونی برای پشتیبانی از رویکرد ارزشمحور بوده است. مرحوم امیرحسین فردی، نویسندگانی را در آنجا تربیت میکند و امروز بسیاری از نویسندگان شاخص از جمله احمد غلامی را میتوان نام برد. این نویسندگان در دهه ۶۰ درباره جنگ با رویکرد ارزشی مینوشتند و اکنون رویکرد انسانمحور در آنها تقویت شده است.
انتهای پیام