عقل آن‌قدر شاهکار نیست که بشر را نجات دهد
کد خبر: 3958210
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۶
حجت‌الاسلام قائمی‌نیا:

عقل آن‌قدر شاهکار نیست که بشر را نجات دهد

حجت‌الاسلام قائمی‌نیا بیان کرد: نباید به عقل بیش از حد بها بدهیم؛ مقام عقل را باید تکریم کنیم، اما عقل را به صدارت ننشایم و فکر نکنیم عقل آن مقدار شاهکار است که بتواند بشر را نجات دهد. عقل خیلی اوقات در گِل می‌افتد و نمی‌تواند مسئله را حل کند و این در علوم، خودش را خیلی نشان می‌دهد و امیدواریم برداشت‌های نسبیت‌گرایانه هم از این بحث نکنند که با آن مخالف هستم.

به گزارش ایکنا؛ نشست «کارکردهای معرفتی عقل در علوم انسانی اسلامی (با تأکید بر آیات قرآن)» امروز یکشنبه، 16 اسفند به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را می‌خوانید؛

این بحث از جمله مباحث مهمی است که ببینیم کارکرد عقل در قرآن و علوم انسانی چیست که در علوم انسانی نیز بحث عقل گم شده است و به قدری بحث‌های متنوع و مختلف وجود دارد که کارکرد عقل در این زمینه‌ها روشن نیست. نکته دیگر اینکه ما کارکردهای بی‌شماری برای عقل می‌توانیم داشته باشیم و شاید خلاصه کردن در چند محور یک مقدار ساده‌سازی بیش از حد واقعیت باشد. البته که بنده مخالف این ساده‌سازی هم نیستم و باید صورت گیرد، اما واقعیت این است که عقل کارکردهای بی‌شماری دارد و در قرآن نیز با یک نگاه متفاوتی باید به قضیه نظر کرد.

نکته دیگر این است که تا حدی طرح بحث در این حد ابهام دارد و نمی‌دانیم در علوم انسانی اسلامی عقل چه وضعیتی پیدا می‌کند. دو پرسش بنیادی وجود دارد و باید به اینها پاسخ بدهیم؛ یک پرسش را عرفا مطرح کرده‌اند و پرسش دوم آن است که در فلسفه‌های جدید مطرح شده که هر دو نسبت به عقل جدی هستند. پرسشی که عرفا دارند این است که آیا عقل توان حل مسائل بنیادی بشر را دارد یا خیر؟

می‌گویند انسان باید از قوای دیگری کمک بگیرد و عقل می‌تواند مسائل ظاهری را حل کند و مسائل باطنی را باید قوای دیگری حل کنند. این محدودیت‌هایی برای عقل به وجود می‌آورد. عرفا می‌گویند عقل نمی‌تواند مسائل بنیادین را حل کند و در ذیل آیات نیز بحث‌هایی را دارند مثلا ذیل آیه «إِنَّ في ذلِكَ لَذِكرى لِمَن كانَ لَهُ قَلبٌ ...»، در فصوص و فتوحات آمده که قائل‌اند ذکر یا تذکر که یکی از کارهای بنیادی است، از عهده عقل برنمی‌آید و این عقل باید مفهوم‌شناسی شود. عقل دارای کارکرد ظاهری است و تذکر در مقام قلب است و اینجا مشخص است که برای عقل محدودیتی دارند و می‌گویند عقل از عقال است و عقال، افساری است که بر حیوانات می‌زنند و آنها را محدود می‌کنند و عقل فلسفی نیز انسان را محدود می‌کند.

اما در خود قرآن واژگان متفاوتی به کار رفته است. خود کلمه عقل در قرآن نیست و تعقل و ... را داریم و فواد و قلب نیز وجود دارد که نیاز به معناشناسی جدی دارد که قرآن چه تفاوتی برای اینها قائل شده است که بحث‌های معناشناسی می‌تواند راهگشایی کند و قطعا هر کدام از اینها در حوزه طبیعی علوم، کارکردهای متفاوتی دارند و این باید مطرح شود. شناسایی محدودیت‌های عقل در کنار کارکردهایی که دارد نیز مهم است. اینکه آیا عقل می‌تواند همه علوم را مدیریت کند یا خیر را باید مود تامل قرار داد.

نکته دیگر بحثی است که در فلسفه‌های جدید مطرح است. در حقیقت، عقل یکبار در مقام تعریف لحاظ می‌شود و یکبار در مقام تحقق. عقل در مقام تعریف، کمال مطلوب است و انسان را به حقیقت می‌رساند و ممکن است منبع و یا به تعبیر آیت‌الله جوادی، مفتاح باشد و اینها همه در مقام تعریف است و وقتی عقل را در نظر می‌گیریم، چنین کارکردهایی را دارد اما عقل در مقام تحقق، واقعا چنین بوده است و یا خیر و مسیر متفاوتی را طی می‌کند؟ و شاید این دسته‌بندی‌ها به صورت کامل نتواند حق قضیه را ادا کند. در دسته‌بندی، ایده‌آل‌سازی می‌کنیم و کمال مطلوب را در نظر می‌گیریم و می‌گوییم عقل مفتاح است، اما در مقام تحقق ممکن است یک گوشه از عقل مصباح و یکی ضلالت باشد و حیثیت‌های متفاوتی داشته باشد و ممکن است انسان را به سمت تاریکی ببرد و از عهده حل مسئله برنیاید. وقتی شما نقصانی در نظر می‌گیرید، اینها به مقام تحقق برمی‌گردد و عقل در این مقام، این نیست که ما می‌بینیم و در مقام تحقق است که به شکل کمال مطلوب تعریف شده است.

اینها حالت‌های ایده‌آلی است و اصولیین می‌گویند تخصیص حداکثری لازم می‌آید. در طول تاریخ نیز، عقلی که دیدیم این نبوده است و عقل در مقام تحقق، مشکلات فراوانی دارد و نمی‌تواند بر اساس چارچوب‌های مطلوبی که ما در نظر گرفته‌ایم سیر کند. عقل در مقام تحقق خیلی ذلیل است و در مقام تعریف است که بسیار قوی و شکوهمند است. در مقام تحقق، هزاران مشکل را با خودش به دوش می‌کشد و این بحث مستقلی است و حتی در فلسفه‌های قاره‌ای بحث کرده‌اند که عقل در مقام تحقق چه کارکردهایی دارد. یکی از کتاب‌هایی که به فارسی ترجمه شده عبارت از تبیین و مفهوم خرد است که شاید حدود هشت نوع عقل را جدا می‌کند. عقل در مقام تحقق هویت‌های مختلفی پیدا می‌کند و اینها بحث شده است.

یک زمان به کار آیت‌الله جوادی‌آملی خیلی رجوع می‌کردم که واقعا آیا اینطور است؟ تا به امروز نیز این کار نقد درستی نشده است، اما این یک نوع نگاه پیشینی به عقل است و ما نیاز به نگاه پسینی داریم و باید ببینیم قرآن چه نگاهی دارد؟ این قبیل تقسیمات مبتنی بر نگاه پیشینی است و عقل را در مقام تعریف و فارغ از مشکلاتی که در تاریخ و ... پیدا می‌کند، نگاه می‌کنند. هرکجا قرآن تعقل را مطرح می‌کند سیاق‌مند مطرح می‌کند و با توجه به تاریخ و محدودیت‌های خاصی مطرح شده است که ممکن است آن زمان، دسته‌بندی‌ها کلا متفاوت شود و بحث دیگری مطرح شود.

این چندگانگی‌هایی که در تفکر فلسفی وجود دارد، وقتی در یک فضای متفاوتی مطرح می‌شود، رنگ خود را می‌بازد و به شکل دیگری مطرح می‌شود. شما نمی‌توانید خط قاطعی میان این کارکردها بکشید، بنابراین باید در آن فضا به گونه دیگری بنگرید و علوم انسانی با عقل در مقام تعریف سروکار ندارد بلکه در مقام تحقق سروکار دارد. ممکن است عقل، انسان را به گمراهی بکشد و کشیده است که در مقام تحقق بوده است. باید برای این عقل در مقام تعریف خطا هم قائل شوید و شاید در تحقق، خطای آن بیشتر بوده باشد و اینکه چطور به حقیقت می‌رسد نیز مهم است. اینکه آیا حقیقت را پوست‌کنده می‌بیند؟ آیا حقیقت را بدون حجاب می‌بیند؟ همچنین باید دید این حجاب چیست و این پرسش‌ها کمک می‌کند که دسته‌بندی‌های دقیق‌تری صورت گیرد و پیدایش عقل در مقام تحقق همین است.

یکی از فلاسفه سیاسی غرب کتابی نوشته و به فارسی ترجمه شده که با نام سرشت تلخ بشر است و این ایده را از کانت گرفته است که می‌گوید بافت انسان فاسد، طوری است که هیچ وقت به حقیقت نمی‌رسد و سرشت انسان اینطور است و مفصل این را مطرح کرده که عقل چه مشکلاتی دارد که به حقیقت نمی‌رسد. اگر ما بر عقل آن هم از نگاه پیشینی متمرکز شویم، در اینصورت علوم انسانی اسلامی را تعریف می‌کنیم به اینکه مبتنی بر نگاه پیشینی است، اما علوم انسانی موجود، مبتنی بر نگاه پسینی است و عقل پسینی مهم است و اینها دو بافت متفاوت هستند و شاید هیچ وقت هم به دیالوگ نرسند، اگر می‌خواهید واقعا خدمتی به علوم انسانی معاصر کنید، باید با نگاه متفاوتی به قرآن نظر کنید و عقل پسینی و در مقام تحقق را باید دید که قرآن چطور می‌بیند و چه گرفتاری‌هایی برای این عقل قائل است و چه کارکردهایی برای عقل نشان می‌دهد.

حتی بازخوانی ماجرای آدم(ع) طبق روایات عقل، به یک معنا بازخوانی مواجهه عقل با ساحت الهی است و عقل گاهی در تصمیم‌گیری‌‌ها دچار مشکل می‌شود. آدم در آن لحظه که با میوه ممنوعه مواجه شد و فرصت زیادی هم نداشت، عقل نتوانست تصمیم بگیرد و اینجا مواجهه عقل انسان با ساحت الهی است و عقل بشر کم می‌آورد و تنها عقل 14 معصوم است که کم نمی‌آورند، اما دیگران در مواجهه با ساحت الهی، عقلشان کم می‌آورد و قرآن بازخوانی هویت تاریخی عقل بشر است. بنابراین نباید به عقل بیش از حد بها بدهیم. مقام عقل را باید تکریم کنیم، اما عقل را به صدارت ننشایم و فکر نکنیم عقل آن مقدار شاهکار است که بتواند بشر را نجات دهد و عقل خیلی اوقات در گِل می‌افتد و نمی‌تواند مسئله را حل کند و این در علوم، خودش را خیلی نشان می‌دهد و امیدواریم برداشت‌های نسبیت‌گرایانه هم از این بحث نکنند که با آن مخالف هستم.

انتهای پیام
captcha