مهم‌ترین ویژگی‌های روش اجتهادی آیت‌الله صانعی
کد خبر: 3965317
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۷
حجت‌الاسلام مرتضوی بیان کرد:

مهم‌ترین ویژگی‌های روش اجتهادی آیت‌الله صانعی

مرتضوی ضمن اشاره به برخی از مبانی کلی روش اجتهادی آیت‌الله صانعی تصریح کرد: به نظر بنده برجستگی ایشان شجاعت به خدمت گرفتن توان علمی و فقهی در ارزیابی آرای فقهی و بازنگری مبانی و ادله با حفظ موازین اجتهادی بود.

به گزارش ایکنا، نشست «نگاهی به مبانی و دیدگاههای فقهی آیت‌الله صانعی» با سخنرانی حجت‌الاسلام سید ضیاء مرتضوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی شب گذشته، 28 فروردین‌ماه، در صفحه اینستاگرام دین‌آنلاین برگزار شد. متن جلسه از نظر می‌گذرد؛

فقه و فقاهت به عنوان یک علم دارای روش است، دارای مبانی است، دارای منابع خاص خود است و از آنجا که فقه بیشترین پیوند را با زندگی مسلمانان دارد و مدعی است به نیازهای عملی آنها پاسخ می‌دهد؛ بنابراین آن فقهی که هرچه بهتر و بیشتر و کاراتر بتواند پاسخگوی این نیازها باشد را پویاتر و گویاتر نسبت به این بخش از شریعت و دین می‌شماریم.

اجتهاد به عنوان یک روش که متکی به چارچوب‌ها و منابع خاص خود است، برای پویایی خود نمی‌تواند چهارچوب کلی خود را رها کند و باید مستند به منابع پذیرفته شده و روش‌های مورد وفاق پاسخگوی نیازها باشد. به نظر بنده همان طور که جناب استاد تأکید داشتند، آن فقهی که هرچه بیشتر روشمند باشد و با منابع تعریف شده بر اساس شناخت درست موضوع پیش رود؛ یعنی فقیه بتواند پرسش را بشناسد و پس از آن با اتکا به همان روش عقلایی و اصولی که در حوزه مرسوم است و یک روش عقلایی و بر اساس ادله موجود پاسخ به پرسش‌های موجود بدهد، این فقه پویاست.

اینکه می‌گوییم چنین فقهی پویاست صرف نظر از اینکه نتیجه اجتهاد چه باشد، چون آنچه فقیه باید خودش را متعهد به آن بداند پایبندی به روش‌های پذیرفته شده موجود است و اینکه بر اساس منابع معتبر فتوا بدهد و منتهای تلاش علمی خودش را به کار ببرد که به فتاوایی که فکر می‌کند در چهارچوب موجود است دست پیدا کند. این لزوما به معنای این نیست که این فتوا مورد قبول همه باشد یا کارامدی بیشتری داشته باشد البته خود کارامدی می‌تواند ملاک سنجش فتاوا باشد ولی فقیه نمی‌تواند مورد به مورد کارامدی را به عنوان ملاک حاکم در نظر بگیرد.

در واقع فقیه تابع نتایجی که از اجتهاد خودش به دست می‌آورد نیست، بلکه او تابع ادله موجود و حفظ موازین و روش‌های اجتهادی است. اینکه چه نتیجه‌ای به بار بیاورد یک مسئله ثانوی است. فقه پویا یا نواندیشی در اجتهاد که مرحوم صانعی بارها به تبع حضرت اما به عنوان اجتهاد جواهری از آن تعبیر می‌کردند یعنی اجتهادی که روشمند است و از استحسان و برخی موازین که در فقه اسلامی پذیرفته شده نیست، به دور است.

فقه پویا و روشمند، فقهی که می‌خواهد مجموعه‌ای از چهارچوب‌های منسجم را به دست بدهد فقهی است که از قاعده شروع نمی‌شود بلکه از نگاه کلی به انسان و خدای متعال و دین و رابطه دین با انسان، نوع نگاه به جامعه شروع می‌شود و به ویژه به نوع نگاه فقیه به انسان برمی‌گردد و متکی بر مبانی اصولی و برخی قواعد کلی فقهی است.

برای گزارش یا تحلیل مبانی فقهی و نگاه کلی و روشمند اجتهادی هر فقیهی نمی‌توان مستقیما سراغ فتاوای آن فقیه رفت، باید نخست به نگاه‌های کلی و مبانی کلی آن فقیه نگریست. جناب استاد صانعی که به واقع یک فقیه نستوه و استادی بزرگ در حوزه علمیه بودند، برجستگی‌شان فقط در نوع نگاه ویژه امام خمینی به مراتب فقاهت ایشان نبود بلکه به نظر بنده برجستگی ایشان در شجاعت ایشان در به خدمت گرفتن توان علمی و فقهی خودشان در ارزیابی آرای فقهی موجود و بازنگری مبانی و ادله و تلاش در حفظ موازین اجتهادی بود.

گرچه حجاب معاصرت و برخی نامهربانی‌ها برخی افراد را در این سال‌ها از توجه به فقه ایشان محروم کرد ولی حرکت فقهی حوزه‌ها هر چه به سوی کارامد کردن فقه باشد راهی جز بها دادن به این دیدگاه‌ها باقی نمی‌گذارد. آنچه از نگاه اجتهادی بیش از فتاوای مورد به مورد آیت‌الله صانعی مورد توجه است ارزیابی دیدگاه‌های کلی مبانی و روش اجتهادی ایشان است. پس این بحث دو محور دارد: یکی شناخت نوع نگرش ایشان به فقاهت و دیگر مبانی فقهی ایشان.

به نظر بنده هر فقیهی می‌تواند برخی فتاوای ایشان را نپذیرد یا اگر انسان در مقام تقلید است در اختلاف فتاوا به برخی فتاوای این فقیه عمل نکند ولی آنچه مهم است و راهگشا است این است که رویکردهای کلی ایشان چگونه است. من یک اشاره کنم آیت الله صانعی به عنوان یک طلبه درس‌خوان و شاگرد برجسته فقه و اصول امام دارای مبانی خاص اصولی خودشان بودند مثلا خبر واحد را در مسائل مهم معتبر نمی‌دانستند و معتقد بودند در مسائل مهم نمی‌توانیم به صرف خبر واحد عمل کنیم حتی معتقد بودند در قرآن تخصیص نداریم. اینها سر جای خودش قابل بررسی است ولی بنده با رعایت اختصار در دو بخش بحثم را ارائه می‌کنم.

آن چیزی که از منظری عام‌تر و در شناخت جامع‌تر یک فقیه کارایی دارد و در شناخت کارامدی دستاوردهای فقهی برای ما کارایی دارد مبانی فقهی یک فقیه است. در عین حال این شناخت‌ها و نگاه‌های کلی که در حوزه دین و شریعت و اجتهاد اسلامی مثل نورافکنی بر مبانی فقهی و روش اجتهادی شخص نورافشایی می‌کند مهم‌تر است. من ابتدا از این زاویه به روش اجتهادی ایشان نگاهی خواهم داشت. بنده که توفیق داشتم سه دهه از محضر ایشان استفاده کنم در این بخش چند نکته ذکر می‌کنم.

یک، تاکید بر جامعیت و پاسخگویی اسلام به نیازها. از نکاتی که ایشان تاکید داشتند این بود که نگاه حداقلی به شریعت نداشتند. بلکه تاکید داشتند بر اینکه اسلام به همه نیازهایی که می‌توان در حوزه دین تعریف کرد پاسخگو است. دوم، تاکید بر نقش اجتهاد در حیات اسلام. معتقد بودند اگر اسلام بخواهد زنده بماند باید اجتهاد روشمند حفظ شود. سوم، تاکید بر اصالت اجتهاد جواهری.

من همیشه توجهم به این بود که ایشان در حوزه اجتهاد جواهری چگونه به فتاوی جدید می‌رسند. چهارم، تاکید بر دوام بالندگی فقه و اجتهاد. ایشان فقه را یک دانش بالنده می‌دانستند و اجتهاد را روشی آزاد برای همه می‌دانستند. اجتهاد روش خاص خودش را دارد ولی اختصاص به یک فرد ندارد و همه کسانی که از نظر علمی برخوردار باشند بدون اینکه فشاری باشد یا ترس و واهمه‌ای داشته باشند باید توانند نتیجه اجتهاد خود را بیان کنند.

انتهای پیام
captcha