کدام ایمان اهمیت دارد؟
کد خبر: 3966216
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۴
حجت‌الاسلام تقوی پاسخ می‌دهد:

کدام ایمان اهمیت دارد؟

حجت‌الاسلام تقوی با تأکید بر اینکه ایمانی اهمیت دارد که قابل سنجش بیرونی باشد، بیان کرد: اگر این ایمان، در ذهنیت و در رابطه انسان و خدا باشد، قابل سنجش نیست و فقط ادعاست و مدعی هم می‌تواند به تعداد زیادی باشد و در حقیقت، منازعه بین مدعیان خواهد بود، اما ادعای ما این است که آن چیزی که در تجربه و اتفاق عینی قابل ملاحظه است، در مقوله دینداری بسیار مهم است.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام سید محمدناصر تقوی، پژوهشگر دینی، شب گذشته، 31 فروردین، در نشست «دین و چالش‌های اخلاقی جامعه امروز» که به همت انجمن اندیشه و قلم برگزار شد، به طرح بحث در زمینه «دینداری و محک تجربه» پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

دینداری و مقوله دین، تا جایی که به انسان مربوط می‌شود، همیشه در طول تاریخ مسئله مهمی بوده و حتی در جهان مدرن و در جهانی که به ظاهر با مطرح شدن نظریات سکولاریستی که دین را تا حد ممکن به محاق می‌برند، باز هم دین اهمیت خود را از دست نداده است. در دوره‌های مختلف، مخصوصاً پس از انقلاب صنعتی و جوامع الحادی که از دین فاصله گرفتند، بحث دینداری و دین‌شناسی، حتی در قالب بحث‌های نظری مدرن و یا اخلاق دینی مطرح می‌شد. هیچ‌وقت از اهمیت این مبحث کاسته نشده و در این شرایط هم همیشه دغدغه این بوده که جامعه معاصر و مدرن نسبت به دین چه رویکردی می‌تواند داشته باشد و دینداری در این جامعه چه خصوصیاتی دارد و دین‌ورزی با چه خصوصیاتی ممکن است و آیا ممکن هست یا خیر.

نظرات مختلفی از پذیرش کامل تا طرد کامل نیز وجود داشته که حتی گفته شده دین افیون توده‌ها است. در طول تاریخ، این نکته مطرح بوده که اساساً هدف از دین چیست و هدف‌مند بودن دین نیز به عنوان یک موضوع مورد توجه عالمان الهیات، جامعه‌شناسان و ... بوده است. همه اینها ثابت می‌کند این نگاه‌ها معطوف به این بوده که دین چه کارویژه‌ای در جوامع داشته و دارد. دین‌پژوهان نیز در مورد هدف‌مندی دین از زاویه متدینانه بحث‌های زیادی کرده‌اند. بحث‌هایی که تحت عنوان اهداف دین مطرح بوده و به صورت خاص، در اسلام؛ یعنی شیعه و سنی این بحث‌ها را داشته‌اند.

توجه و عنایت به مقوله هدف‌مندی هر پدیده‌ای که ببینیم هدف از آن پدیده چیست، بسار مهم است و در مورد دین هم بحث‌های غایتگرایی و نگاهی که متمرکز بر غایت‌ها است، مورد توجه بوده است که در برخی از حوزه‌ها بسیار تعیین‌کننده است و در سلوک عملی، تاثیر می‌گذارد؛ مانند مباحث فلسفه اخلاق که غایت‌گرایی و فضیلت‌گرایی، غایت متفاوتی دارند، اما توجه به غایات و پیامدها، همیشه مهم بوده است.

از نظر پیامدشناسی، به این بیان ساده و عمیق و دقیق عیسی(ع) اکتفا می‌کنیم که فرمود: هر درختی را از میوه آن می‌شناسند و درخت ایمان را نیز همینطور و میوه خوب را درخت خوب می‌دهد. در جوامع روایی ما نیز این نقل قول از عیسی(ع) وجود دارد و در انجیل موجود هم این جمله را داریم که ایمان و دینداری را با توجه به آثار و پیامدهای عملی که بر زندگی فردی و زندگی اجتماعی دارد مطرح می‌کند و توجه بر پیامدهاست که نگاه پیامدگرایانه در دینداری هم می‌تواند برای ما راهگشا باشد.

مدعای ما در این بحث و سخن این است که آن دینداری و ایمانی ایمان است و اهمیت دارد که قابل سنجش بیرونی در عینیت باشد. اگر این ایمان، در ذهنیت و در رابطه انسان و خدا باشد، قابل سنجش نیست و فقط ادعا است و مدعی هم می‌تواند به تعداد زیادی باشد و در حقیقت، منازعه بین مدعیان خواهد بود. ادعای ما این است که آن چیزی که در تجربه و اتفاق عینی قابل ملاحظه است، در مقوله دینداری بسیار مهم است؛ اینکه ببینیم کدام تجربه در این دینداری مهم است و ببینیم این میوه تلخ و یا شیرین چطور قابل مزه کردن و چشیدن است.

البته که ممکن است سؤال شود که ایمان باید یک درخت خوش‌میوه‌ای باشد اما خیلی اوقات چیزی که به نام ایمان است، ایمان نیست و ایمانی که میوه تلخ می‌آورد، توهم ایمان است؛ توهم ایمان است که انسان کار بدش را صحیح می‌داند. در قرآن داریم به گروهی از یهودیان که به پیامبر(ص) ایمان نیاورند اشاره شده و خدا می‌گوید: «بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ»؛ یعنی این ایمان شما، به چه چیز بدی امر می‌کند. یا بدین‌معنا که این ایمان شما چه میوه تلخی دارد؛ یعنی ادعای ایمان می‌کنید، اما ایمان شما فرمان بدی می‌دهد. این آیه هم که ارجاع به بزرگان و اجداد بنی‌اسرایئل است و کسانی بودند که در زمان موسی(ع) میثاق الهی را شکستند و گفتند: این دستورات را شنیدیم، اما عصیان می‌کنیم که خدا می‌گوید: قلب‌های اینها از محبت گوساله‌ای پُر شده بود و به این قلوب اجازه پذیرش حقیقت را نمی‌داد.

این مخصوص گروه یهودیان نیست و اینکه ایمان بد داشتن، در زمان رسول خدا(ص) نیز رخ می‌دهد و پس از آن هم در طول تاریخ به تکرار رخ می‌دهد و در دنیای مسیحیت هم شاهد آن هستیم که با نگاه کلیسای کاتولیک، انسان‌ها را به صلیب می‌کشاندند که همه از روی ایمان بود. شأن انسان را لگدمال می‌کردند و گروه‌های دیگری هم که آمدند و شعارشان اصلاحات دینی بود، پس از چند سال به سوزاندن کافرین به عقاید خود روی آوردند. این نمونه‌های فرمان بد دادن ایمانشان است و نمونه دیگر آن، داعش است که به نام ایمان بدشان، جنایت می‌کردند.

یکی از نمونه‌های ایمان بد، دیدن این موارد خلافی است که به اسم اصلاح جنبش‌های دینی رخ داد و گفتند ظلم‌هایی انجام شده و می‌خواهیم عدل را توسعه دهیم و اینها در صحنه عمل و عینیت روشن می‌شود. ظهور حکومت بنی عباس برای اصلاحات در برابر حکومت بنی امیه بود. حکومت اموی، جنایات زیادی به اسم اسلام و دین کرد و این گروه عباسیان با این شعارهای اصلاحِ شعائر آمدند اما وقتی در نهایت کار، اثر و پیامد کارهایشان را می‌بینیم که در صحنه عینیت و عمل به جا گذاشتند، مشخص می‌شود که ایمانشان به بدی فرمان داده است و به قول آن شاعر یک دهم کاری که بنی عباس کرد را بنی امیه نکرد.

بنابراین، هر جنبش اصلاحی که می‌خواهد اجرا شود، باید دید در صحنه عمل چه می‌شود. اگر یک نظام و حکومتی را می‌خواهیم مصلحانه تغییر دهیم، با ادعا نمی‌شود و در صحنه تجربه باید ببینیم به چه صورت است و به چه صورت دینداری راستی آزمایی می‌شود و ببینیم دینداری در حوزه عملی و تجربی، به چه صورت خود را نشان می‌دهد. البته این راستی‌آزمایی ظرافت‌هایی دارد و با عدم توجه به آن ظرافت‌ها انسان دچار خلط خواهد شد.

یکی از نمونه‌های مهم در دینداری، در مقوله ایمان است که شامل حوزه فردی و جمعی می‌شود؛ یعنی اینکه چطور می‌شود فهمید که یک انسانی دیندار واقعی است و چطور می‌شود فهمید این دینداری واقعی در جامعه‌ای جریان دارد. در روایات می‌فرمایند ایمان معرفت قلبی و تصدیق لسانی و عمل به ارکان است؛ یعنی ایمان در این مراحل تعریف شده است که تفاوت ایمان و اسلام هم همین مراتب مختلف آن است. اسلام در یک لحظه رخ می‌دهد و با شهادتین انسان مسلمان می‌شود، اما ایمان در طی زمان و با شرایط معرفتی باید در قلب انسان رخ دهد. البته ممکن است معرفت کسی زیاد باشد، اما آگاهانه عملی را انجام ندهد و یا اینکه این معرفت را نداشته و تظاهر می‌کند و یا اینکه این معرفت را دارد، اما به‌قدری جدی نیست که او را به عمل وا دارد و عملش را متأثر از معرفت خودش بکند.

خیلی اوقات ما از لحاظ معرفتی می‌دانیم دروغ زشت است، اما در حوزه عمل انجام نمی‌دهیم. به میزان عمق معرفتی، انسان می‌تواند توسعه دایره عملش را مشاهده کند، اما در مقوله دینداری و ایمان، چیزی که قابل ملاحظه است، همان را می‌شود مورد قضاوت قرار داد و آن را می‌توان مورد ملاحظه قرار داد. در کلیت این عمل صالح که در قرآن هم ایمان با عمل صالح می‌آید، یک نتیجه‌ای حاصل می‌شود. در این حوزه، عمل صالح به دو گونه هستند؛ یکی اعمال عام که رابطه بین بنده و خدا است و یکسری از اعمال هم هست که در نسبت با دیگران معنا می‌دهد. در بخشی که حوزه مشترک بین مردم است. قسمت‌هایی مانند نماز و روزه است که نمی‌شود اینها را سنجش کرد که انسان ببیند نماز این فرد چطور است، اما در یک قسمتی که مشارکتی است و بین خود او و دیگران است، در جامعه در نسبت انسان با افراد دیگر لحاظ می‌شود و این مورد قابل سنجش خواهد بود را می‎شود سنجش کرد.

انتهای پیام
captcha