به گزارش ایکنا؛ نشست معرفی و بررسی کتاب «امام خمینی و مسئله آزادی» نوشته شریف لکزایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، امروز 17 خردادماه با حضور نویسنده کتاب و همچنین مرتضی یوسفیراد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به عنوان ناقد برگزار شد. در ادامه متن سخنان یوسفیراد را که مشتمل بر نقدهای وی بر این کتاب است، میخوانید؛
در ابتدا به نقاط قوت اثر میپردازم. کتاب از جامعیت برخوردار است و روش واحدی دارد و این قوت متن است که از حیث روش، نویسنده روش فلسفی مبتنی بر رویکرد حکمت متعالیه را حاکم کرده و کتاب مسئلهمحور است. هرچند نقدی دارم اما مسئلهمحوری حُسن این کتاب محسوب میشود. سازماندهی مشخصی در کتاب وجود دارد و روشن است که از کجا آغاز و به کجا ختم میشود و در انتها درصدد برآمده که مباحث به سوی یک نظریه برود و این امر استفاده مطلوب از متن را نشان میدهد و با توجه به موضوعات متنوع متن، نویسنده درصدد برآمده تا به نظریهای برسد و این امکان را فراهم کرده است تا فتح بابی در این باره صورت گیرد.
حال به نقد اثر میپردازم. با توجه به عنوان کتاب، آیا برای امام آزادی مسئله بود که مراد، آزادی به معنای سیاسی - اجتماعی است؛ یعنی محل بحث بودن ناشی از سؤال بعدی است و آن اینکه اگر مسئله بوده، امام این آزادی را از مبانی فکری و فلسفی خود گرفته یا از محیط بیرون؟ در مبانی ایشان، اعم از عرفانی و فلسفی، آزادی مسئله نیست و امام از حیث مبانی در ادامه سنت فلسفی ما و در رهیافت حکمت متعالیه یا اشراقی یا مشائی است.
اگر مبانی امام را این طور در نظر بگیریم، در این صورت، آزادی در این سنت مسئله نبوده که دلایل آن نیز روشن است. اگر بگوییم از محیط بیرون آزادی را گرفته که ظاهراً هم باید همین طور باشد که امام نظیر دیگر متفکرین اسلامی این دوره مانند شهید مطهری و علامه جعفری که از آزادی بحث دارند، بحث کرده باشد، در این صورت طبیعتاً انتظار میرود که متناسب با بار معنایی آزادی در عصر جدید و دوره معاصر ایران معنا یافته، این معنا دریافت و به مبانی عرضه شود و امام متناسب با آن معنایی را ارائه دهند.
نکته دیگر این است که اگر برای امام راحل، آزادی مسئله بوده و این مسئله از محیط بیرون گرفته شده، نه از مبانی عرفانی، فلسفی و فقهی، بنابراین انتظار میرفت که متن به آزادی از منظر بیرونی توجه کند، نه از مبانی که با عنوان اختیار، آزادی و کرامت مطرح شده است. نویسنده به مبانی پرداخته و بایستی مبانی فلسفی نیز مطرح میشد، اما به انسانشناسی توجه و کتاب از مبانی آغاز شده است. اگر خاستگاه مسئله نزد امام، محیط بیرونی بوده، باید نویسنده نیز به معرفی محیط بیرون میپرداخت و در نتیجهگیری نشان داده میشد که امام آزادی را متأثر از فضای سیاسی - اجتماعی ایران به عنوان یک مسئله قرار داده و عرضه کرده است، اما ساختار متن این را تداعی نمیکند که امام راحل مسئله آزادی را از محیط بیرون گرفته باشد.
همچنین ظاهراً امام در مبانی خود چیزی به نام آزادی ندارد و آزادی در معنای سیاسی - اجتماعی نزد امام مسئله نبوده است. البته ممکن است این معنا را نویسنده نفی کنند، اما به نظر بنده چنین نیست که مبانی امام مولد مسئله آزادی در معنای سیاسی - اجتماعی آن باشد. نکته دیگر به روش و تعیین آزادی در اندیشه سیاسی امام مربوط است؛ یعنی همان سؤال قبلی است، اما این عنوان را دارد که مطرح کردن «آزادی» آیا به ملاحظه تحولات سیاسی و اجتماعی است یا به معنای معرفتی؟ آیا آزادی در پایگاه پارادایم مدرن فردی به نمایندگی از لاک مطرح میشود؟ یا در پارادایم مدرن اجتماعی به نمایندگی هابرماس و هگل مطرح میشود یا در پارادایمی غیر از این دو است؟
این دو پارادایم تأثیرگذار بودهاند، اما آیا امام فراتر از اینها بحث خود را دارد که این نیز بسیار مهم است و نیاز داریم مطلب را بدانیم. در این صورت باید دید امام در پارادایم کلاسیک بحث خود را مطرح میکند یا مدرن یا پسامدرن؟ همچنین امام در کدام پارادایم تعریف میشود و چهبسا در هیچ کدام نگنجد. پرسش دیگر اینکه آیا نزد امام منشأ آزادی حق است یا فضیلتگرایی یا هر امر دیگری؟ همچنین آیا آزادی نزد امام یک روش است یا ارزش؟ در برخی مواضع ارزش است اما اگر روش گرفته شود اقتضائات خاص خود را دارد.
پرسش این است که آیا خاستگاه آزادی در اندیشه امام توجه و مقابله با عدالت است؟ چه اینکه در دوره معاصر ایران این مسئله این طور مطرح شده و یکی از سؤالات بنده این است که آیا متفکرانی که با بحث آزادی مواجه هستند، در تقابل با عدالت آن را مطرح میکنند یا خیر؟ چه اینکه این پرسشها مواردی است که آزادی را در تقابل با عدالت قرار میدهند و باید یکی را انتخاب کنید. حال خاستگاه امام تقابل آزادی با عدالت است؟ هرچند رأی امام ممکن است در تقابل نباشد، اما آیا خاستگاه امام تقابل اینهاست؟ سؤال دیگر اینکه آیا اصالت فرد و جمع در نوع توجه امام به آزادی اثر داشته و این اثر چه میزان بوده است؟ بسیاری از مواضع امام نیز در تقابل و پاسخگویی به این بحث است و موثر بوده و امام بسیاری از مباحث خود را در این باره بیان کرده است.
سؤال دیگر اینکه چرا پس از انقلاب در جمهوری اسلامی، آزادی تبدیل به مسئله نشده است. البته شاید گفته شود که مسئله است. باید دید که چقدر با گروههای درونحکومتی و برونحکومتی در مورد آزادی بحث کردهایم و خیلی در این زمینه دست ما پُر نیست و به این دلیل آزادی مسئله نشده است.
در نظریه آزادی امام و در نظریهای که این کتاب آورده، باید تکلیف نسبت آزادی و عدالت را روشن کرد. بحث درباره این است که تعیین نسبت شود و گفتهشده که به دنبال تعیین مناسبات این دو هستیم و میخواهیم تأثیر این دو و نسبت آنها را تعیین کنیم، اما در مقدمه تقدم آزادی و عدالت را نفی میکنند و میخواهیم نسبتسنجی کنیم و در نسبتسنجی نیز از این دو ناگزیریم و کسانی که قائل به تقدم یکی بر دیگری هستند نیز نفی نمیکنند و قائل به رابطه تأثیر و تأثری هستند، اما بحث رتبی نیز مطرح است که آیا آزادی بر عدالت مقدم است یا برعکس و در مورد تأثیر و تأثر آن این مسئله روشن است و کسی منکر آن نیست.
انتهای پیام