پاسخی بر شبهات وارده بر وثاقت و مرویات شیخ صدوق
کد خبر: 3976599
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۹

پاسخی بر شبهات وارده بر وثاقت و مرویات شیخ صدوق

پژوهشگر علوم قرآن و حدیث به طرح بحث در زمینه شبهات وارده بر وثاقت و مرویات شیخ صدوق توسط برخی عالمان شیعی و سنی پرداخت و سپس در دو محور، ادله مستشکلان را طرح و مورد نقد و بررسی قرار داد.

ارسال/ مقاله «شیخ صدوق یا شیخ کذوب» نقد و بررسی شدبه گزارش ایکنا، مرتضی اوحدی، دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، شامگاه چهارشنبه، ۱۹ خرداد، در وبینار «بررسی و نقد شبهات وارده بر وثاقت و مرویات شیخ صدوق» که از سوی دانشگاه شاهد برگزار شد، اشکالات برخی عالمان شیعه و سنی در باب وثاقت و مرویات شیخ صدوق را طرح و در ادامه به نقد آنها پرداخت. متن سخنان وی در این وبینار به شرح زیر است؛

در هندسه معرفت اسلامی، روایات در کنار آیات، مهم‌ترین وظیفه انعکاس آموزه‌های شریعت خاتم رسل(ص) را ایفا می‌کنند. محدثان نیز در حفظ و انتقال این میراث جایگاه مهمی داشته‌اند و از جمله محدثان کوشا و پُرکار، شیخ صدوق است. سخن در عظمت شیخ صدوق بسیار است اما به همین نکته اکتفا می‌کنم که در طلب علم و اخذ روایت از مشایخ حریص بوده؛ لذا به نقاط دوردست مسافرت کرده و بیش از 250 استاد را درک کرده است. شهرت وی به اندازه‌ای است که عالمان سنی نیز به آن اشاره کرده‌اند و برای نمونه ذهبی در توصیف صدوق تعابیر «رأس الامامیة و صاحب التصانیف السائرة» را دارد. شیخ صدوق تلاش فراوانی در جمع‌آوری روایات در قالب مجموعه‌های مختلف حدیثی داشته، چنان‌که به اذعان سیره‌نویسان فریقین، تألیفات حدیثی او بالغ بر سیصد اثر بوده است، گرچه که امروزه آثار اندکی از وی به جا مانده است.

شبهات وارده بر وثاقت و مرویات شیخ صدوق

به‌رغم این مرتبت شخصیتی و جایگاه حدیثی، برخی در توثیق صدوق توقف کرده و نسبت به پاره‌ای از منقولات وی تشکیک کرده‌اند. به‌مثل محقق بحرانی در کتاب لؤلؤة البحرین آورده است که برخی مشایخ او به دلیل عدم تصریح به وثاقت شیخ صدوق در کتب رجال، او را ثقه نمی‌دانستند. همچنین شیخ حر عاملی نیز گزارش کرده که برخی از معاصران وی به دلیل عدم تصریح رجالیان متقدم به وثاقت صدوق در توثیق وی توقف کرده و بلکه وثاقتش را منکر شده‌اند. همچنین گروهی نیز صدوق را به تغییر، اختصار و اسقاط خودسرانه برخی واژگان و عبارات روایات متهم کرده‌اند. برای نمونه، علامه مجلسی نسبت به برخی مرویات وی اظهار سوء‌ظن کرده است. به تبع این مستشکلان، اخیراً مقاله‌ای در فضای مجازی با قلم شخصی سنی‌مسلک تحت عنوان «شیخ صدوق یا شیخ کذوب» انتشار یافته که نویسنده اقوال مشککان در وثاقت و منقولات صدوق را یکجا گرد آورده و در فرجام نوشتار خویش، صدوق را محدثی کذوب معرفی می‌کند و ما بر آن شدیم تا بر این اشکالات که بر وثاقت و مرویات شیخ صدوق وارد شده پاسخ دهیم.

در باب علل توقف بر وثاقت شیخ صدوق باید بگویم یکی از علل، عدم تصریح شیخ طوسی و نجاشی به وثاقت وی است؛ به دیگر سخن، این دو رجالی صدوق را با الفاظی به غیر از ثقه توصیف کرده‌اند. حتی علامه حلی نیز چنین تصریحی به وثاقت صدوق نداشته است. همچنین نویسنده مقاله «شیخ صدوق یا شیخ کذوب» برای مدلل کردن عدم اعتقاد نجاشی به وثاقت صدوق، به چند تن از محدثان معاصر با صدوق اشاره می‌کند که برخلاف صدوق با واژه ثقه توثیق شده‌اند. برای نمونه علی بن ابراهیم قمی با واژه ثقه و محمد بن یعقوب کلینی با عنوان اوثق معرفی شده‌اند، اما خبری از توثیق صدوق با الفاظ مفید توثیق که عبارت از «ثقه» یا «اوثق» باشد نیست.

در اینجا باید توجه داشت که شیخ طوسی در الفهرست و الرجال، صدوق را با این تعابیر «جلیل القدر، بصیر بالفقه و الأخبار و الرجال، ناقدا للأخبار، له مصنفات كثیرة» ستوده و نجاشی نیز صدوق را با الفاظ «شیخنا و فقیهنا و وجه الطائفة بخراسان و سمع منه شیوخ الطائفة و هو حدث السن» ستوده است.

پاسخ‌های نقضی و حلی به اشکالات پیش‌گفته

به اشکالات مطرح شده پیرامون وثاقت شیخ صدوق می‌توان دو پاسخ نقضی و حلی داد؛ در بخش پاسخ نقضی باید گفت: گاه شیوه عالمان رجال در معرفی محدثان معاصر یا نزدیک به عصر خود که جزو دانشیان طراز اول و مورد اعتماد قطعی جامعه علمی هستند، اکتفا به بیان ویژگی‌ها و فضائلی است که ممکن است براساس الفاظ مصطلح توثیق، افاده وثاقت آنان نشود، این رویه به وفور در کتب رجالی شیعه و کم‌وبیش در کتب رجالی اهل سنت دیده می‌شود؛ لذا عدم تصریح به وثاقت به صدوق محدود نمی‌شود.

برای نمونه می‌توان به ابراهیم بن هاشم اشاره کرد. وی پدر علی بن ابراهیم است که بسیاری از روایات کلینی به واسطه علی بن ابراهیم از ابراهیم بن هاشم نقل شده اما در هیچ یک از کتب رجالی متقدم مدح و ذم نشده است بلکه تنها مطلب مهمی که درباره او در کتب رجال اربعه آمده این است که وی شاگرد یونس بن عبد الرحمن بوده و اولین کسی است که حدیث را در شهر قم انتشار داده است. آیت‌الله خویی نیز به دلیل توثیقات عامه که عبارتند از قرار گرفتن در سند تفسیر پسرش علی بن ابراهیم و قرار گرفتن در سند کامل الزیارات ابن قولویه او را توثیق کرده است. همچنین ادعای اجماع سید بن طاوس در وثاقت وی و انتشار حدیث اهل کوفه در شهر قم برای نخستین‌بار، از دیگر قرائنی است که آیت‌الله خویی برای توثیق ابراهیم بن هاشم اقامه کرده است.

در بین علمای طراز اول شیعه نمونه‌های دیگری نیز وجود دارد اما به ابراهیم‌ ابن هاشم بسنده می‌کنم و نمونه‌‌ای هم از محدثان اهل سنت را مطرح می‌کنم که عبارت از محمد بن اسماعیل بخاری است. وی گردآورنده معتبرترین مجموعه حدیثی اهل سنت است اما در کتب رجال آنان با الفاظ مفید توثیق وصف نشده است؛ درباره او این تعابیر به کار رفته است: «كان یتفقه، سید الفقهاء، فقیه هذه الأمة، جبل الحفظ و إمام الدنیا فی فقه». بنابراین اینکه یک محدث یا راوی با لفظ «ثقه» یا «اوثق» توصیف نشود، دلیل بر این نیست که بتوان وثاقتش را تخطئه کرد.

پاسخ دوم به اشکال مطرح‌شده، پاسخ حلی است. توضیح اینکه؛ اگرچه نجاشی و شیخ طوسی و دیگر رجالیان متقدم به وثاقت شیخ صدوق در کتاب های رجالی خود تصریح نکرده‌اند مع‌الوصف قرائن و شواهد فراوانی وجود دارد که براساس آنها می‌توان به وثاقت صدوق از منظر رجالیان عالمان شیعه پی برد. برای نمونه نجاشی به هنگام معرفی پدر شیخ صدوق (علی بن الحسین بن موسى بن بابویه) داستان ولادت شیخ صدوق به دعای امام عصر(عج) را گزارش کرده و از حسین بن عبید الله نقل می‌کند که از صدوق شنیده که گفته است: من با دعای صاحب الامر متولد شدم و این مایه مباهات است و شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه خود تحت عنوان معجزات امام عصر(عج) در دوران غیبت، ماجرای تولد صدوق با دعای امام عصر(عج) را نیز آورده است. این واقعه افاده توثیق بلکه فراتر از توثیق را دارد و حتی اگر کسی اصل داستان را تخطئه کند باز هم نقل آن توسط نجاشی و شیخ طوسی حکایت از جایگاه رفیع صدوق نزد آنها را دارد. همچنین  آیت‌الله خویی نیز این داستان را معروف، مشهور، صحیح و کافی در نشان دادن جلالت شأن و عظمت مقام ایشان دانسته است.

دیگر اینکه، برابر با دیدگاه عالمان رجال، شیخ اجازه بودن، نشانه وثاقت شیخ نزد مستجیز (اجازه گیرنده) است و بسیاری از عالمان بزرگ شیعی از شیخ صدوق اجازه نقل روایت دارند و غالب اصول اربعمائه بلکه اکثر کتب حدیثی شیعه را از او نقل کرده‌اند. از جمله آنان شیخ مفید است. همچنین شهید اول سلسله اجازه حدیثی خود را از طریق شیخ مفید و سیدمرتضی به شیخ صدوق رسانده است. پاسخ سوم در این بخش هم اینکه رجالیان نزدیک به عصر صدوق به دلیل شهرتش او را بی‌نیاز از توثیق با الفاظ مصطلح می‌دانستند اما با فاصله گرفتن از عصر صدوق لازم بوده که به وثاقت وی تصریح شود؛ لذا از قرن ششم به بعد، دانشیان برجسته در علوم فقه، حدیث و رجال، فراوان از توثیق صدوق سخن گفته‌اند. به‌مثل ابن ادریس حلی در کتاب السرائر، صدوق را چنین توصیف می‌کند: «فإنّه‏ كان‏ ثقة جلیل‏ القدر، بصیرا بالأخبار، ناقدا للآثار، عالما بالرجال، هو أستاذ شیخنا المفید، محمّد بن محمّد بن النعمان». بر اساس این توضیحات، می‌توان چنین نتیجه گرفت که شبهات وارد شده بر وثاقت شیخ صدوق قابل اعتنا نیست و نمی‌توان با این شبهات وثاقت صدوق را تخطئه کرد.

شبهات بر مرویات شیخ صدوق و پاسخ به آنها

اکنون نوبت به محور دوم بحث می‌رسد که عبارت از اشکالات و شبهات وارده بر مرویات شیخ صدوق است. یکی از شبهاتی که درباره صدوق مطرح است مسئله تغییر، اختصار و اسقاط خودسرانه برخی واژگان و عبارات روایات است. این شبهه در لابه‌لای سخنان برخی از محدثان متأخر دیده می‌شود. آنان در مورد یک روایت اتهام تغییر و درباره سه روایت اتهام اختصار و اسقاط را متوجه صدوق کرده‌اند و همین اشکالات دستاویزی برای تاختن نویسنده مقاله «شیخ صدوق یا شیخ کذوب» به صدوق و متهم ساختن او به تحریف روایات شده است.

برای نمونه، علامه مجلسی در بحار الانوار از توحید صدوق روایتی را نقل کرده و در ادامه می‌گوید: این روایت از کافی گرفته شده است و در آن تغییرات عجیبی وجود دارد که باعث سوء ظن به صدوق می گردد، او برای موافقت با مذهب اهل عدل(معتزله) این کار را کرده است.

روایت نقل‌شده در کافی چنین است: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً وَ قَدْ سَأَلَهُ سَائِلٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ‏ أَيْنَ‏ لَحِقَ‏ الشَّقَاءُ أَهْلَ‏ الْمَعْصِيَةِ حَتَّى حَكَمَ اللَّهُ لَهُمْ فِي عِلْمِهِ بِالْعَذَابِ عَلَى عَمَلِهِمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّهَا السَّائِلُ حُكْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَقُومُ لَهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِهِ بِحَقِّهِ فَلَمَّا حَكَمَ بِذَلِكَ وَهَبَ لِأَهْلِ مَحَبَّتِهِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْرِفَتِهِ وَ وَضَعَ عَنْهُمْ ثِقْلَ الْعَمَلِ بِحَقِيقَةِ مَا هُمْ أَهْلُهُ وَ وَهَبَ لِأَهْلِ الْمَعْصِيَةِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْصِيَتِهِمْ لِسَبْقِ عِلْمِهِ فِيهِمْ وَ مَنَعَهُمْ إِطَاقَةَ الْقَبُولِ مِنْهُ فَوَافَقُوا  مَا سَبَقَ لَهُمْ فِي عِلْمِهِ وَ لَمْ يَقْدِرُوا أَنْ يَأْتُوا حَالًا تُنْجِيهِمْ مِنْ عَذَابِهِ لِأَنَّ عِلْمَهُ أَوْلَى بِحَقِيقَةِ التَّصْدِيقِ وَ هُوَ مَعْنَى شَاءَ مَا شَاءَ وَ هُوَ سِرُّهُ

روایت نقل‌شده توسط صدوق نیز چنین است: «حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ شُعَیبٍ الْعَقَرْقُوفِی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: كُنْتُ بَینَ یدَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً وَ قَدْ سَأَلَهُ سَائِلٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ‏ أَینَ‏ لَحِقَ‏ الشَّقَاءُ أَهْلَ‏ الْمَعْصِیةِ حَتَّى حَكَمَ لَهُمْ فِی عِلْمِهِ بِالْعَذَابِ عَلَى عَمَلِهِمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَیهَا السَّائِلُ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَّا یقُومَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِهِ بِحَقِّهِ فَلَمَّا عَلِمَ بِذَلِكَ وَهَبَ لِأَهْلِ مَحَبَّتِهِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْرِفَتِهِ وَ وَضَعَ عَنْهُمْ ثِقْلَ الْعَمَلِ بِحَقِیقَةِ مَا هُمْ أَهْلُهُ‏  وَ وَهَبَ لِأَهْلِ الْمَعْصِیةِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْصِیتِهِمْ‏  لِسَبْقِ عِلْمِهِ فِیهِمْ-وَ لَمْ یمْنَعْهُمْ إِطَاقَةَ الْقَبُولِ مِنْهُ لِأَنَّ عِلْمَهُ أَوْلَى بِحَقِیقَةِ التَّصْدِیقِ فَوَافَقُوا مَا سَبَقَ لَهُمْ فِی عِلْمِهِ وَ إِنْ قَدَرُوا أَنْ یأْتُوا خلالا [حَالًا] تُنْجِیهِمْ عَنْ مَعْصِیتِهِ‏  وَ هُوَ مَعْنَى شَاءَ مَا شَاءَ وَ هُوَ سِرٌّ».

در مقایسه این دو نقل می‌توان تغییراتی را ملاحظه کرد اما در پاسخ به اشکال علامه مجلسی باید گفت: آیت‌الله خویی معتقد است: شاهدی مبنی بر اینکه صدوق خبر را از کافی گرفته شده باشد وجود ندارد. صدوق آن را از دقاق(علی بن احمد بن موسى) از کلینی نقل کرده است و شاید افتادگی از روایت ناشی از غفلت یا امر دیگری باشد. از کجا معلوم که صدوق حدیث را تلخیص و آنچه را که موافق با دیدگاهش بوده حذف کرده است؟ علامه مجلسی نیز در مرآة‌العقول تا حدودی از سوء‌ظن خود نسبت به صدوق در خصوص روایت مزبور عقب‌نشینی کرده و احتمال داده که نسخه کافی نزد صدوق به همین صورت بوده است.

دیگر اینکه، با فرض اجتهاد صدوق، فارغ از صحت و سقم آن، به هیچ روی به جایگاه سترگ حدیثی او آسیب نمی‌رساند؛ زیرا چه بسیار روایاتی که از کافی و غیر آن با همان الفاظ نقل کرده است. به علاوه روش صدوق در مواجهه با این روایت منحصر به او نیست و چه‌بسا دیگران نیز چنین اجتهادی را داشته‌اند. برای نمونه در کافی به نقل از امام صادق(ع) تعداد آیات قرآن، هفده‌هزار آیه است، این در حالی است که در وافی همان روایت با همان سند از امام صادق(ع) هفت هزار آیه شمارش شده است. ظاهرا چون فیض کاشانی تعداد هفده‌هزار آیه را صحیح نمی‌دانسته روایت را با اجتهاد خود به این شکل نقل کرده است. بنابراین صرف تغییرات در یک یا چند روایت به وسیله محدث حتی اگر آگاهانه رخ داده باشد دلیلی بر قدح او نیست به ویژه محدثی چون صدوق که کوشش فراوانی در حفظ و انتقال صحیح و دقیق مآثر اهل بیت(ع) داشته است.

اشکالات محدث نوری بر صدوق و پاسخ‌ به آن

محدث نوری نیز از جمله عالمانی است که شبهاتی را در مورد مرویات شیخ صدوق وارد کرده است. وی معتقد است زیارت جامعه کبیره مشهور که صدوق در من لا یحضره الفقیه و عیون الاخبار آورده و عالمان شیعه نیز آن را در کتاب‌های مزار گزارش و در آثارشان نقل کرده‌اند در مقایسه با زیارت جامعه مروی از امام هادی(ع) در بلد الامین کفعمی مختصر است. زیرا موارد حذف شده موافق با اعتقاد او درباره ائمه(ع) نبوده است.

در پاسخ باید گفت: لازمه اشکال نوری این است که صدوق از کفعمی زیارت جامعه را نقل و اختصار کرده است اما چگونه می‌توان آن را پذیرفت، در حالی که کفعمی متوفای سال 905 قمری و صدوق متوفی 381 قمری است. حال چگونه ممکن است صدوق از کفعمی که بیش از پنج قرن قبل از او می‌زیسته حدیث نقل کند، مضاف بر آن کفعمی زیارت جامعه را به صورت مرسل از امام هادی(ع) نقل کرده است حال آنکه صدوق در من لا یحضره الفقیه و عیون أخبار الرضا با سند متصل از محمد بن إسماعیل برمكی از موسى بن عبد الله نخعی از امام هادی(ع) نقل کرده است. اگر قرار بر اشکال باشد باید به کفعمی ایراد وارد کرد که بدون سند و با زیادت آن را آورده است.

همچنین آنچه که در جوامع روایی و کتاب‌های مزار متقدمان و متأخران گزارش شده است، برابر با نقل صدوق است و تقریبا تمام مؤلفان آثار مزبور به نقل صدوق اعتماد کرده و در کتب خود انعکاس داده‌اند. پاسخ دیگر اینکه، در بین اضافات نقل کفعمی تعابیری وجود دارد که مشابه آن‌ها در جوامع روایی و کتب مزار متقدمان و به تعبیر دیگر در لسان روایات و زیارت‌نامه‌های مأثور دیده نمی‌شود؛ مانند: «كُهُوفَ الْوَرَى، بُدُورَ الدُّنْیا، مَشَاكِی نُورِ اللَّهِ، الصَّادِعِینَ بِأَمْرِ اللَّهِ، أَعْطَاكُمُ الْمَقَالِیدَ» و این خود موجب می‌شود اعتماد به نقل صدوق بیش از نقل کفعمی باشد.

در مقام جمع‌بندی باید گفت: تشکیک و توقف در وثاقت شیخ صدوق - به دلیل عدم تصریح طوسی و نجاشی به وثاقت صدوق- دو پاسخ نقضی و حلی دارد؛ پاسخ نقضی اینکه: این عدم تصریح به صدوق محدود نیست، در بسیاری از موارد رجالیان به هنگام معرفی محدثان مشهور، برجسته و مورد اعتماد -که معاصر یا نزدیک به عصر آنان می زیسته اند- الفاظ مصطلح توثیق را ذکر نکرده اند؛ ابراهیم بن هاشم، محمد بن‏ عثمان‏ بن‏ سعید عمری(دومین نائب خاص)، حسین بن روح نوبختی(سومین نائب خاص)، علی بن محمّد سمری(چهارمین نائب خاص)، سید رضی، سید مرتضی در رجال شیعه و بخاری در رجال اهل سنت نمونه هایی از این دست هستند.

پاسخ حلی اینکه: بر پایه قرائن و شواهد فراوانی صدوق را رجالیان و عالمان متقدم شیعه از جمله طوسی و نجاشی ثقه می‌دانستند: برای نمونه، مفید، نجاشی و طوسی در آثار گوناگون خود فراوان از صدوق حدیث نقل کرده اند که افاده وثاقت نزد آنان می کند، دیگر اینکه، نجاشی در الفهرست و طوسی در الغیبه، داستان ولادت صدوق با دعای امام عصر(عج) که افاده توثیق بلکه فراتر از آن دارد را بدون تردید در آن نقل کرده اند و سومین نمونه اینکه، شیخ اجازه بودن نشانه وثاقت شیخ نزد مستجیز(اجازه گیرنده) است، بسیاری از عالمان برجسته شیعه- از جمله شیخ مفید- از صدوق اجازه نقل روایت دارند. همچنین با فاصله گرفتن از عصر صدوق تصریح به واژه توثیق، احساس شده است و لذا از قرن ششم به بعد، عالمان فقه، حدیث و رجال، صدوق را مکرر توثیق کرده اند. ب5- از عصر کلینی به بعد، هیچ یک از مشایخ مشهور، به تصریح بر توثیق و وجود بینه برای عدالت نیاز ندارند به دلیل اینکه در هر عصری آنان به وثاقت، ضبط و ورع -که افزون بر عدالت است- مشهور هستند.

شبهه تغییر، اختصار و اسقاط خودسرانه و بی‌ضابطه صدوق نسبت به برخی واژگان و عبارات روایات باطل است؛ زیرا اولا، برخی از این قبیل روایات با طریقی متفاوت به صدوق رسیده است و وی نیز روایات را به همان صورت گزارش کرده است؛ چنان‌که این تفاوت در نقل ها در منقولات صاحبان دیگر جوامع روایی دیده می شود.

ثانیا، با فرض اجتهاد صدوق در تغییر و اسقاط الفاظ و عبارات برخی روایات، به نظر صدوق مضمون روایت به دقت از معصوم نقل نشده و یا در روایت تحریف یا تصحیف رخ داده و با اعتقاد قطعی شیعه منافات داشته است؛ لذا در صدد اصلاح مضمون صحیح روایت آن چنان که گمان می کرده برآمده است، این روش منحصر به صدوق نیست و محدثان بزرگی چون کلینی و فیض کاشانی چنین اجتهادی را داشته اند.

ثالثا، کاستی هایی که در روایات صدوق وجود دارد از باب تقطیع است که میان محدثان رایج است، در صورتی که بخش حذف شده به دلالت بخش باقی مانده آسیب نرساند اسقاط آن مانعی ندارد. رابعا، برخی از این روایات صدوق در مقایسه با روایات دیگر از سند و مضمون استوارتری برخوردار است.

یادآور می‌شود، مطالب ارائه شده در این نشست خلاصه‌ای از مقاله «بررسی و نقد شبهات وارده بر وثاقت و مرویات شیخ صدوق» است که در فصلنامه علمی – پژوهشی تحقیقات علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا(س) منتشر شده و به قلم رسول محمدجعفری، عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه شاهد و مرتضی اوحدی، دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث به رشته تحریر درآمده است.

انتهای پیام
captcha