به گزارش ایکنا؛ همایش ملی «جریانشناسی تدبر قرآن کریم و ظرفیتهای اجتماعی آن در ایران معاصر»، امروز، 23 تیرماه به همت انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در ادامه متن سخنان مرتضی سلماننژاد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را میخوانید که با موضوع «تدبر در قرآن و چالش فهم؛ در جستوجوی وضعیت میانه» ایراد شده است؛
تلاشم این است تا صورت مسئلهای که یک دهه و نیم است با آن درگیر هستم، ارائه دهم و سپس چند سوال مهم را طرح کنم. ما امروز در مورد مفهومی سخن میگوییم که فراتر از یک انگاره قرآنی ناظر به یک جریان عمومی و ناظر به فهم قرآن است؛ یعنی تدبر محملی شده تا عامه مردم خود را درگیر فهم قرآن کنند و این پدیدهای جدید و متعلق به حدود سه دهه اخیر میشود، بهنحوی که حتی پیش از انقلاب هم این رویه را نمیبینیم. در اینجا باید تلقی امروزین از جریان عمومی فهم قرآن که با برچسب تدبر و جریانهای تدبری یاد میشود را مطرح کنم. وقتی امروز از تدبر سخن میگوییم به میزان قابل توجهی میبینیم که فهمنده و فاعل شناسایی که خود را در معرض قرآن قرار داده، نقش آن بسیار پُررنگ است و خردگرایی را به صورت بیشینی در فرایند فهم میبینیم.
جریانهای تدبری نوعا میخواهند خود را از سنت تفسری رها کنند و از آن فاصله بگیرند و با این شعار که قرار است به سراغ متن اصیل بروند، رویکرد تدبری را اتخاذ میکنند و از این طریق مخاطبین زیادی هم جلب کردهاند. صورت مسئلهای که ذهن من را درگیر کرده این است که آیا فرایند فهم قرآن دارای چالش هست یا خیر. ما گروهی از متخصصین قرآنپژوه را در فضای آکادمیک و دانشگاهی داریم که تلاش میکند درک پیچیدهای از فهم قرآن به عرصه بیاورد؛ اینکه فرایند فهم به سادگی که ما فکر میکنیم نیست و سنت تفسیری ما هم، نوعا وقتی وارد فهم قرآن میشد، تلاش میکرد نشان دهد چقدر این پیچیدگی مهم است و این درک فرایندی است و به این سادگی که جریانهای تدبری نشان میدهند نیست که میتوانید در این زمینه به مقدمه تفاسیر مراجعه کنید. این سنت، امروزه توسط قرآنپژوهانی که در فضای آکادمیک مباحث را دنبال میکنند، مشهود است.
اما در مقابل، گروه جریانهای تدبری را داریم که تلاش میکند فهم قرآن را آسان نشان دهد و بگوید مانعی وجود ندارد و این شعار را دارد که عموم را درگیر فهم کند و از عامه مردم دعوت کند که به سراغ فهم قرآن بیایند. اما پرسش این است که آیا در فرایند فهم، چالش وجود دارد یا ندارد؟ فارغ از اینکه بخواهیم پاسخ دهیم، چیزی که ذهن من را درگیر کرده، این است که این تقابل برای یکی دو دهه اخیر است و اگر به قرآنهای چاپی و مصاحفی که در دهههای بیست تا پنجاه شمسی در ایران چاپ شدهاند، نگاه کنیم، با نکتههای جالبی روبهرو میشویم.
فضای گفتمانی حاکم بر آن دههها طوری بوده که متولیان فهم قرآن و افرادی که حتی تلاش میکردند عموم مردم را مرتبط با قرآن کنند، این را قبول کرده بودند که قرآن با ترجمه خالی نمیتواند راهگشا باشد و اگر مخاطب عمومی خود را در معرض فهم قرار دهد، باید در کنار ترجمه ابزار دیگری هم باشد که بتواند قرآن را بفهمد. شاخصی که برای نشان دادن این گفتمان انتخاب کردم، قرآنهای چاپی است. برای نمونه، در دهه بیست، قرآن چاپ بصیر الملکی را داریم که در کنار ترجمه، خلاصهالتفاسیری هم دارد که تلاش میکند ابهامات آیات را به نوعی برطرف کند و حتی کشفالآیاتی دارد که برای فهم بهتر مخاطب کمکرسان است. نخستین قرآنی که با ترجمه آیتی در ایران چاپ شد نیز با توضیحات مفصلی همراه بود که تلاش میکرد هم شأن نزول را ارائه کند و هم به مباحث تفسیری بپردازد. این مصحف تلاش میکرد برای مخاطب عمومی، در ضمن اینکه ترجمه را ارائه میکند، به این نکات تفسیری هم بپردازد.
در چاپ مصحف زینالعابدین رهنما نیز میبینیم که در دو جلد چاپ شده که دارای مقدمهای برای سورهها و همچنین ترجمه است. یا مصحفی که مربوط به ترجمه فیضالاسلام است، همراه با توضیحاتی است که به صورت تفسیری مطرح شده و از این موارد زیاد است. آخرین موردی که به عنوان نمونه به آن اشاره میکنم مصحفی است که با ترجمه الهی قمشهای در دهه چهل چاپ شد و بهبودی نیز تصحیحی روی آن انجام داد. کتابی که از سوی انتشارات علمی چاپ شد و همراه با خلاصهالتفاسیر و کشفالمطالب و کشفالآیات بود و حتی یک دوره تجوید هم داشت و این تلقی را ایجاد میکند که قرآن کریم صرفا با ترجمه فارسی نباید چاپ شود و در کنار ترجمه باید خلاصهای از تفاسیر و روایات شأن نزول و ... مطرح شود.
اما در دهه 60 فضای حاکم بر فهم قرآن را میتوانیم با اندیشههای امام خمینی رصد کنیم. از برخی فرمایشات امام میتوان فهمید که حتی نباید به سراغ تفسیر رفت و در تقابل با دعوتی است که امام به تامل و تعمق و تدبر در قرآن میکند. نکته جالب پارادوکسی بودن جملات امام است که برخی محققین توضیح دادهاند که ایشان شرایطی را برای فهم قرآن ذکر میکند که از جمله، پاک شدن از آلودگیها و آراستگی به فضیلتهای علمی و عملی است و میگوید باید حجابها را برطرف کرد و هر فردی در معرض حجابهایی است و اگر اینها را حل نکند نمیتواند فرایند فهم را انجام دهد و علاوه بر آن موضوع، مراتب فهم قرآن نیز مطرح است که میگفت هر کسی به مقدار فهم خود از حقایق بهره میبرد و میتوانید ببینید که فرایند فهم عمومی را با این نگاه شاید برنتابد و بحث سطوح فهم آیات نیز مطرح است که ایشان برخی آیات را از جنس محکمات و برخی را متشابهات میداند؛ متشابهاتی که از قبیل رمز هستند و نمیشود وارد فهم این آیات شد.
استاد مهدویراد در مقالهای پیرامون اندیشه امام این تعبیر را داشتند که پس از اینکه وارد فهم آیه میشود و لغت و ... را بررسی میکند، چیزی که میبینیم این است که امام وارد عرشیات آیه میشود و تلاش میکند اعماق آیات را با یک ذوق عرفانی واکاوی کند و این فضا با آنچه امروزه میبینیم که دعوت میشود فهم قرآن به صورت عمومی فهمیده شود، متفاوت است.
همچنین میتوانیم به دهه هفتاد بپردازیم. در ایرانی که در دهه بیست در کنار ترجمه به خلاصهالتفاسیر هم میپرداختند و هیچ زمانی مردم را به صورت مستقیم درگیر فهم نمیکردند و در دهه شصت در فضای اندیشهای امام نیز این نکته مطرح است، اما در دهه هفتاد با عمومیسازی دانش بر بستر شبکههای اجتماعی مواجه میشویم، چهاینکه تاثیری که تفسیر المیزان گذاشت و در دسترس عموم مردم قرار گرفت و تاکیدی که رهبری بر همگانیسازی فهم قرآن داشت نیز اهمیت دارد که گفته میشود قرآن هنوز در جامعه ما عمومی نشده و تلاش میکردند که فهم قرآن را عمومیسازی کنند و در دهه هشتاد و نود نیز دهههای ساختیافتگی این مفهوم است که تصویب منشور توسعه فرهنگ قرآنی را داریم و مدیریت راهبردی فعالیتهای قرآنی را میبینیم.
بنابراین، تقابل گروههای نخبگان و جریانهای تدبری را میبینیم. جریانهای تدبری طوری نگاه میکنند که تصور میکنند در یک جزیره دیگر هستند و هیچ کس جز آنها کاری نمیکند و نخبگان نیز دچار بحران هویت شدند و نوعا دانشآموختگان رشته قرآن و حدیث دچار یک بحران شدهاند و اساتید مسئولیت اجتماعی خود را از دست دادهاند و به دلیل رهاشدن مخاطب عمومی و عدم اجتماعیسازی دانش، در مسیری قرار گرفتهایم که قابل قبول نیست و مسئلهای که عرض کردم که در جستوجوی وضعیت میانه هستم، تلاشی است که باید از ناحیه نخبگان انجام شود که باید این جریانها را بههم نزدیک کند. امروز سخن از دانش تدبر داریم و اگر این دانش از ظرفیت نخبگانی استفاده نکند، شاید به جای خوبی نرسد و اگر نخبگان هم به مسائل اجتماعی توجه نکنند، باز هم به مشکلاتی برمیخوریم.
انتهای پیام