به گزارش ایکنا، چهارمین نشست از سلسلهنشستهای «آرامشبخشی عاشورا» که به همت کانون توحید برگزار میشود، شب گذشته 21 مردادماه، همزمان با شب چهارم ماه محرم با سخنرانی فرهاد شفتی؛ قرآنپژوه با موضوع «آرامش زیر تیغ، شادی در ماتم» برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی این نشست از نظر میگذرد.
ابتدا دو نکته عرض کنم. نکته اول اینکه داستان امام حسین(ع) از داستانهایی است که افراط و تفریط در تبیینش زیاد بوده است و اگر من بخواهم درباره دانه دانه لحظات صحبت کنم باید اول بحث کنم این جزء اخبار معتبر هست یا نه. نکته دوم اینکه مخاطبین ما ایرانیها هستند و ما اقوام مختلف داریم که اکثریت مسلمان هستند ولی ادیان دیگری هم هستند. البته که محبت به امام حسین(ع) دین و مذهب نمیشناسد ولی خواستم به گونهای صحبت کنم که با هر عقیدهای پذیرفتنی باشد. یک نکته دیگر اینکه همه انسانها درصدی از اضطراب را دارند و انسانی نیست که هیچ اضطرابی نداشته باشد و همه انسانها باید دنبال راهی برای آرامش باشند ولی اضطراب گاهی بیماری است. تاکید میکنم دوستانی که احساس میکنند اضطراب مفرط دارند نباید پای وعظ و خطابه امثال من بنشینند بلکه باید به روانشناسان مراجعه کنند.
بحث را در سه بخش ارائه میکنم. اول، یک نگاه کلی به قضیه اضطراب خواهیم داشت و سعی میکنیم از متخصصین این امر چیزی بیاموزیم. در بخش دوم نگاهی به قرآن میکنیم. در بخش سوم دنبال این هستم که این بینش از قرآن میتواند برای ما انگیزه چه کنشیهایی را ایجاد کند. در نهایت ما باید ببینیم چه چیزی در قرآن هست که امام حسین(ع) آن را در زندگی خودش به نمایش گذاشته است. بعد که به قرآن نگاه میکنیم سعی خواهم کرد از آیات، برداشتی شاملتر داشته باشیم که برای همگان معنایی داشته باشد.
وارد بخش اول میشویم. یکی از رویکردهایی که به قضیه روان انسان وجود دارد و من همیشه آن را دوست داشتم رویکرد رواندرمانی اگزیستانسیال است. اینها معتقدند در انسان چیزهایی وجود دارد که میتواند منجر به اضطراب شود. اینها معقتدند هر انسانی با چهار دغدغه روبرو است که میتواند او را به اضطراب بکشاند. یالوم در این رابطه میگوید یکی از این اضطرابها ترس از مرگ است. ترس از مرگ نقش عمدهای در تجربه اندرون ما بازی میکند. از نظر او در اندرون ما این دغدغه هست حتی اگر متوجهش نباشیم.
دغدغه دوم آزادی است. انسان نه تنها آزاد است، بلکه محکوم به آزادی است. ما در زندگی یاد میگیریم خودمان مسئول اعمال خودمان باشیم. یاد میگیریم وقتی کاری انجام میدهم این تصمیم بر آینده من تاثیر میگذارد و این میتواند ترسناک باشد. این امر میتواند به انسان اضطراب بدهد.
اضطراب سومی که برخواسته از دغدغه آزاد بودن است تنهایی است. امکان دارد شما تنهایی فیزیکی نداشته باشید ولی احساس تنهایی کنید.
چهارمی احساس بیمعنا بودن زندگی است. یالوم با اینکه خودش خداناباور است ولی میگوید انسان نیاز به معنا دارد و زندگی بدون معنا به اضطراب منجر میشود. پس چهار دغدغه را بحث کرده است و الآن در رواندرمانی اگزیستانسیال این چهار دغدغه مورد اتفاق است.
زمانی که صحبت از آرامش میشود یکی از بدیهیترین آیات «الا بذکر الله تطمئن القلوب» است. در اینجا منظور بردن اسم خدا نیست، بلکه اشاره به یاد خداوند است. پس ذکر خدا لزوما به زبان نیست. اگر قرار است ما به یاد خدا بیفتیم این خدا کیست و چگونه است؟ یک پاسخ این است که خدا اسامی دارد که ما میتوانیم آنها را مرور کنیم. این پاسخ صحیح است ولی کمککننده نیست چون ما میخواهیم یک بینشی پیدا کنیم. میخواهیم از قرآن یک روایتی پیدا کنیم که آن را در کنار آن چهار دغدغه بگذاریم و ببینیم این روایت میتواند بر آن چهار دغدغه تاثیر بگذارد.
ما یک حمد داریم و یک تسبیح داریم. اگر حمد و تسبیح را از هم جدا کنیم، به نظرتان درک کدام راحتتر است؟ حمد «تو چه هستی» است، تسبیح «تو چه نیستی» است. هر قدر شناخت ما از خدا بیشتر باشد حمد راحتتر است و هر چه شناخت ما از او کمتر باشد تسبیح راحتتر است.
خداوند در نماز به ما اجازه میدهد او را حمد کنیم ولی میگوید وقتی مرا حمد میکنید سه چیز را در نظر بگیرید: رب العالمین، الرحمان الرحیم و مالک یوم الدین. اینجاست که میخواهم این سه را از دید عمومیتر و شاملتر نگاه کنم و به گونهای این سه را مطرح کنم که برای یک خداناباور هم قابل پذیرفتن باشد. خداوند «رب العالمین» است یعنی تنها نیستیم و این جهان، نظم و معنا دارد. خداوند «رحمان و رحیم» است، پس اساس هستی بر مبنای محبت و مهربانی است، روغن چراغ هستی بر پایه مهربانی است. خداوند «مالک یوم الدین» است پس هر آنچه انجام میدهیم در این جهان موثر است و هیچ رفتاری قابل اغماض نیست. بنابراین نسبت به رفتارهایمان مسئول هستیم.
پس ما چهار دغدغه داشتیم، این طرف از سوره حمد روایتی جامع ارائه کردیم و گفتیم در دنیا تنها نیستیم، دنیا حساب و کتابی دارد و مهربانی پایه هر چیزی است و هر کاری انجام دهیم جایی تاثیر میگذارد. اینها چطور میتوانند به هم کمک کنند؟ مثلا این بینش چطور میتواند دغدغه مرگ را برای ما آسان کند. بینشی که این سه مقطع از سوره حمد یعنی «رب العالمین، الرحمان الرحیم و مالک یوم الدین» به ما میدهد، میتواند کمک کند که به شکل مثبتی با این دغدغهها درگیر شویم. اساسا هر نمازی که میخوانیم فرصتی است که این سه بینش را در خود تقویت کنیم.
تا الآن بحثم تئوری بود ولی بخش سوم درباره «چه باید کرد» است. برای هر کدام از این بینشها به یک آیه قرآن اشاره میکنم که ببینید این بینش چگونه میتواند به کنش برسد. درباره «رب العالمین» که گفتیم جهان حساب و کتابی دارد و ما در دنیا تنها نیستیم، در قرآن آمده است: «وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ». شما این را در اندرزهای پیروان ادیان دیگر و حتی روشهای معنوی غیر دینی هم میبینید. چیزی که من میخواهم عرض کنم این است که خیلی جدی بازی کنیم، اما بازی را جدی نگیریم. این را در ماجرای امام حسین(ع) میبینیم؛ یعنی برای کوفیان نامه مینویسند، گفتوگوهای متعددی انجام میدهند اما نگاهشان به جای دیگری است.
درباره «الرحمان الرحیم» که گفتیم ناظر به بحث مهربانی است در قرآن آمده است: «مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً»، این زنده نگه داشتن فقط معنایش این نیست کسی که دارد میمیرد را نجات دهیم؛ یک لبخند نیز میتواند زندگیبخش به دیگران باشد. درباره «مالک یوم الدین» در قرآن آمده است: «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»، تاکید بر این است که با حق باشید و خود و اطرافیانتان را نصیحت به صبر و حق کنید. من میخواهم بگویم اگر آن بینش تبدیل به این سه کنش شود، این کنشها میتواند به ما آرامش بدهد. کنش اول این است که دنیا بازی است. کنش دوم اینکه به دنبال خوبی و محبتکردن باشیم. کنش سوم اینکه با حق باشیم و برای این کار صبر داشته باشیم.
در بخش آخر بحث درباره امام حسین(ع) صحبت میکنم. امام حسین(ع) تربیت شده قرآن است. درباره اصل با حق بودن باید گفت اساسا امام حسین(ع) به دلیل حق قیام کرد. حضرت در بیانی میفرمایند: «أ لا تَرَوْنَ اِلَي الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَي الْباطِلِ لا يُتَناهي عَنْهُ». درباره بُعد صبر باید بگوییم کل ماجرای امام، تجلی صبر است و در ماجرای کربلا ایشان همواره به اطرافیان توصیه میکند صبر داشته باشید. درباره اصل خوبی و محبت کردن باید اشاره کنم وقتی سپاه حر میآید، امام به لشکر خود دستور به سیراب کردن آنان میدهد. یکی از افراد سپاه حر دیرتر میرسد. اما وقتی میبیند که او از فرط تشنگی قادر به بلندکردن مشک نیست، خودشان مشک را به دوش میگیرند و مشک را بر دهان وی میگذارند.
درباره اصل بازی بودن دنیا باید اشاره کنم؛ در روز ششم، امام نامهای یک خطی به محمدبن حنفیه مینویسند: «فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَامُ؛ گویی دنیا هیچ وقت نبوده، گویی آخرت همیشه بوده است». امام حسین(ع) تربیت یافته فرهنگ قرآنی است و بنابراین آن بینشها و کنشها را دارد و این گونه است که مثل امام حسین(ع) میتوان زیر تیغ نیز آرامش داشت و میتوان همراه غم، شاد بود.
انتهای پیام