به گزارش ایکنا؛ براساس معارف قرآنی، تقسیمبندی سال به دوازده ماه از آن روزی آغاز شده است که خداوند آسمان و زمین را خلق کرده است. از این منظر قدمت ماه محرم مانند سایر ماهها، به دیرینگی خلقت آسمان و زمین است اما این ماه در سال ۶۱ هجری قمری شاهد واقعهای بوده است که بیش از قدمت آن به نو بودن و تحولخواهیاش شهرت یافته است. محرم از سال ۶۱ هجری قمری دیگر صرفاً آغاز سال نو نبود؛ نمادی از پیامهای مهم در همه تاریخ شد. محرم، گذشته و آینده را پیوند داد و حقیقتی را روشن ساخت که تاریخ قبل از خود را تفسیر کرد و راه صحیح را تا روز قیامت معین ساخت و قاعده ماندگاری را بنیان نهاد. از این سال، ماه محرم با نام امام حسین(ع) و پیام ایشان گره خورد و نمادی از یاری خواستن از همه افراد برای تحقق پیامهای انسانی شد. امام حسین(ع) قهرمان روایتی شد که همه آزادیخواهان و حقطلبان در سراسر تاریخ به دنبال معنا بخشیدن به آن بودند. محرم و کربلا زمان و مکان تجلی و تحقق این پیام شدند و امام حسین(ع) میراثدار همه انبیا(ع) و همه حقیقت تاریخ شد و آن را به منصه ظهور رساند.
سیره امام و قیام عاشورا تندیس و تابلوی شعارهای بزرگ انسانی است که همه آزادگان و حق خواهان از زمان خلقت آسمان و زمین تا آخرالزمان آن را فریاد زدند و میزنند؛ لیکن همه ما نیازمند شنیدن و عمل کردن به آنها هستیم.
در همین راستا حجتالاسلام علیرضا قبادی، جامعهشناس دینی در گفتوگو با ایکنا به اهمیت و جایگاه حفظ پیامها و شعارهای عاشورایی در قالب عزاداری شیعی پرداخت.
وی با بیان اینکه جامعهای را نمیتوان یافت كه از مراسم و آیینهای دینی خالی باشد چراکه مراسم دینی از عناصر مشترک همه فرهنگهاست، گفت: همانگونه که در قرآن كریم نیز به عمومیت مراسم دینی در میان همه امتها اشاره شده در كشور ما نیز كه اسلام و مذهب شیعه رواج دارد، بخش وسیعی از كنشهای فرهنگی و اجتماعی ما را تشکیل داده و سامان میدهد. در میان مراسم دینی، عاشورا از عمومیترین و مردمیترین آئینهاست و کمتر مراسمی را میتوان در مقیاس مراسم عاشورا در فرهنگ ما پیدا کرد. اهمیت سنتهای فرهنگی از جمله مراسم عاشورا با دو معیار ارزیابی میشود؛ اولین معیار سطحی است که با فرهنگ ارتباط دارد و دومین معیار تعاملی که با مردم ایجاد میکند.
نویسنده کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» افزود: در بعد نخست، مراسم عاشورا با اساسیترین باورها و ارزشهای فرهنگی و دینی در ارتباط است و آنها را باز یادآوری و بازتولید میکند. باورهایی که جز از طریق این مراسم تولید و عرضه نمیشود. از این رو مراسم عاشورا عمومیترین محفل حفظ مواریث معنوی و فرهنگی در جامعه است. در بُعد دوم، مراسم عاشورا بزرگترین، مردمیترین و صمیمانهترین اجتماع مذهبی است. مراسم عاشورا، محل تجمع اقشار مختلف مردمی است که با اشتیاق در آن حضور مییابند و با آن الفت گرفتند.
قبادی در ادامه به ضرورت حفظ عزاداری شیعی تأکید کرد و گفت: مراسم عاشورا هم به لحاظ ارتباط با هسته اصلی فرهنگ و هم به لحاظ ارتباط با توده مردم جایگاه ممتازی در فرهنگ دارد. مخالفت با سنتها و آدابی که مردم با آنها خو گرفتند و دارای کارکردهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی فراوانی است، صرفاً محروم کردن مردم از فواید آن است. بهخصوص آنکه این نوع سنتها یا جایگزین ندارند و یا جایگزینهای پیشنهادی در مقایسه با این سنتهای قدیمی، امتحان خود را پس ندادند.
وی اضافه کرد: بدیهی است که این پاسخ توجیهگر انحرافات، تحریفات و آسیبهایی نیست که در این مراسم و در نحوه برگزاری آنها عمدتاً وجود دارد، خصوصاً اگر مراسم از شیوه انتقادی و اعتراضی نسبت به زشتیها و منکرات در جامعه بیتوجه باشد. همانگونه که عالمان راستین با تأسی از سرور و سالار شهیدان بهطور مداوم نسبت به چنین خطرها و آسیبها و انحرافات هشدار میدهند.
نویسنده کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» بیان کرد: همراهی با امام حسین(ع)، یکی از مهمترین فلسفههای تعظیم شعائر حسینی است، از ویژگیهای مراسم عاشورایی، تنوع و آمیختگی آن با سنتهای اجتماعی هر منطقه و حتی هر محله است و اصولاً به باور مردمشناسان هر جامعه دارای مراسمی است. البته از منظر جامعهشناسی هر آیینی ممکن است کارکرد مثبت و یا منفی داشته باشد.
قبادی احیای اسلام را مدیون قیام امام حسین(ع) میداند و در جواب به سؤال ایکنا که «این قیام واجد چه ویژگی بود که این جایگاه را در جهان اسلام دارد؟» اینگونه پاسخ داد: پس از ارتحال پیامبر(ص) در جهان اسلام جنبشها و قیامهای دیگری نیز رخ داده است؛ عالمان و پژوهشگرانی که در حوزه نهضت امام حسین(ع) پژوهش و تحقیق کردند از منظر مختلفی به این سؤال پاسخ دادند؛ برخی از پژوهشگران معتقدند ارزشمندی هر قیام را میتوان با سه ویژگی سنجید. اول نهادهایی که ایجاد میکند، دوم سنتهایی که به وجود میآورد و سومین ویژگی تحولاتی که در پی دارد؛ اما شهید مطهری از منظر خاصی به این سؤال پاسخ میدهد، او معتقد است چنانچه هر نهضتی موجب شکلگیری شخصیت و منش افراد شود، این نهضت قادر است تحولات بنیادین و اثرگذاری بیشتری نسبت به سایر عوامل داشته باشد.
وی افزود: به باور شهید مطهری، احساس شخصیت مسئله بسیار مهمی است؛ از این سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد. اگر اجتماعی این منش را از دست دهد و احساس نکند که خودش فلسفه مستقلی دارد که باید به آن متکی باشد هر چه داشته باشد از دست میدهد و اگر احساس منش و شخصیت کند، اگر همه چیز را از دست بدهد باز میتواند روی پای خود بایستد. او نمونههای عینی نیز ذکر میکند، از جمله وجود پیامبر(ص) را مثال میزند که با اینکه یتیم بود و با مخالفت نزدیکانش هم مواجه بود اما منش و شخصیتی که محصول ایمان او به خدا بود توانست، طرح نو دراندازد. در اعتقاد شهید مطهری حسین بن علی(ع) توانست این منش و شخصیت را که پیامبر(ص) در جامعه ایجاد کرده بود و با زمامداری امویان از دست رفته بود را احیا کند.
تأسی سایر قیامها از قیام سید شهیدان(ع)
نویسنده کتاب «عاطفهگرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» معتقد است که قیام و شهادت حسین بن علی(ع) منش و شخصیت مسلمانان را زنده کرد و میگوید: حماسه حسینی، هویت، منش و شخصیتی به مسلمانان بخشید که توانستهاند، جانشان را در راه استقلال و هویت خود فدا کنند. حیات باعزت را بر مرگ با ذلت ترجیح دهند. او از همان شب عاشورا و همراهیان کاروان از جمله زینب کبری مثال میزند و اشاره میکند با اینکه حضرت زینب(س) همه چیزشان را از دستداده بودند، اما استقلال و هویت اسلامی را به دست آوردند، همان هویت و شخصیتی که نیرو قدرتی به آنان بخشید که توانستند آن همه ناملایمات و سختیها را تحمل کنند و سرافرازانه پس از شهادت امام حسین(ع)، مأموریتشان را به پایان برسانند. مؤلف کتاب حماسه حسینی معتقد است، صبر و ایستادگی حضرت زینب(س) محصول قیام و شهادت حسینعلی(ع) بود و بعدها به جریانی در جامعه اسلامی تبدیل شد. سایر قیامها از جمله قیام توابین نیز متأثر از قیام سید شهیدان(ع) و یارانشان بود.
قبادی در پاسخ به اینکه «اصولاً چرا باید تعابیر زبانی اینقدر مهم باشند؟» گفت: درباره حرکت امام حسین(ع) در سال 60 و شهادت امام در سال 61 تعابیری مختلفی، چون انقلاب، قیام، جنبش، نهضت، واقعه و...به کار رفته است. شهید مطهری آن را حماسه حسینی نامیده است و برای پاسخ به پرسش شما نیاز به توضیح مختصری است. بسیاری از تحلیلگران گفتمان بر این باورند که زبان واسطه میان ما واقعیتهای اجتماعی است. واقعیتهای بیرونی صرفاً امر بیرونی نیستند، بلکه توسط زبان و روایتهای زبانی ساخته میشوند؛ به عبارت دیگر زبان در ساخت واقعیت دخالت دارد؛ این به معنای انکار جهان بیرونی نیست، بلکه اذعان به نقش زبان در فهم از جهان بیرون است.
این پژوهشگر جامعهشناسی افزود: از این رو واقعیت بیرونی واحد با تعابیر مختلف زبانی، فهم متفاوتی به ذهن متبادر میکند و هر روایت خوانشی از واقعیت است لذا شهید مطهری، حرکت امام حسین(ع) را خلق یک حماسه میداند. حماسه به معنای شدت، صلابت، شجاعت و حمیت است. همچنان که اشعار حماسی، احساس غیرت و شجاعت و مردانگی را در روح انسان زنده میکند، وقایع حماسی نیز چنین هستند، یعنی اثر حماسی در اجتماع دارند و روح غیرت و شجاعت و حمیت را در اجتماع زنده میکنند.
وی در ادامه افزود: استاد شهید مطهری معتقد است که واقعه سال 60 و 61 مکتبی حماسی است که در روح انسان، توحید، ایمان، خداشناسی، رضا، صبر، طمأنینه و عزتنفس، آزادگی و آزادیطلبی و ... ایجاد میکند. قهرمان این حماسه حسین بن علی(ع) است. حسین(ع) این حماسه را آفرید تا روح سلحشوری، غیرت، مقاومت و ایستادگی و دفاع از عقیده را در جامعه زنده کند؛ حماسه با کشته شدن حسین بن علی(ع) از بین نمیرود، بلکه شهادت او نماد غیرت و شجاعت است و مرگش، او را زندهتر میکند و یاد و نام حسین(ع) با حماسهآفرینی در همه زمان و مکان عجین است؛ از همین روست که ما حسین بن علی(ع) را اینگونه زیارت میکنیم و به این امر گواهی میدهیم که او از استوانههای دین است.
قبادی با اشاره به دیدگاه شهید مطهری که معتقد است که ما اغلب به جنبه دیگر این واقعه که عمل جنایتکاران این حادثه است معطوف شدهایم و حق حماسی این نهضت را آن چنانکه شایسته است ادا نمیکنیم، گفت: یکی از دلایل ناکامی این امر، تفاوت اهدافی است که میان علل قیام امام حسین(ع) و اهداف برپاکنندگان مراسم مذهبی وجود دارد. امام حسین(ع) هدف قیام خود را به روشنی اصلاح امت جدش؛ امر به معروف و نهی از منکر و اجرای سیره پیامبر(ص) و پدرشان بیان کرده است، اما سوگواران حسینی عمدتاً به دنبال اهدافی غیر از هدفهای مزبور هستند.
اهداف سوگواران
این جامعهشناسی مذهبی در ادامه اهداف سوگواران را برشمرد و اظهار کرد: اولین هدف عزاداران کفاره گناهان امت است یعنی سوگواران بر این باورند که امام حسین(ع) شهید شد تا کفاره گناهان امتش باشد. شهید مطهری، این هدف را برگرفته از اندیشه مسیحی و آن را ناسازگار با آموزههای اسلام و منطق امام حسین(ع) میداند. دومین هدف تسلی خاطر حضرت زهرا(س) است یعنی یکی از اهداف اقامه کنندگان عزا برای امام حسین(ع) تسلی دادن خاطر حضرت زهرا(س) است. شهید مطهری میگوید توهینی از این بالاتر نیست. سومین هدف برگزاری مراسم به هر نحو ولو با وسایل و محتوای نامشروع است و دراینباره مؤلف کتاب حماسه حسینی میگوید: در حالی که امام حسین (ع)، برای پیادهسازی و اجرای سنن و مقررات اسلام کشته شد، اما سوگواران، تعزیت اباعبدالله را بهانهای برای زیر پا گذاشتن سنتهای اسلامی قرار میدهند. چهارمین هدف این است که عمل امام حسین(ع) یک دستور اختصاصی برای ایشان بود. از منظر شهید مطهری یکی دیگر از تحریفهای مهم، حاصل این اندیشه است که سوگواران معتقدند، علت قیام امام حسین(ع)، ناشی از وظایفی بود که به عهده امام بود و به شیعیان او مربوط نمیشود. پنجمین و آخرین هدف تعزیت برای امام حسین(ع) از این جهت است که بیتقصیر شهید شد. شهید مطهری معتقد است این ذهنیت از ناآشنایی سوگواران به امام حسین(ع) ناشی میشود؛ امامی که با آگاهی و عشق به مرتبهای از مقام رسید که جزء با شهادت نمیتوان به آن دستیافت، را به این مقدار تنزل میدهند. به باور شهید مطهری، هنگامیکه اهداف قیام امام حسین (ع) تحریف شود، جنبه حماسی این نهضت عقیم و بیخاصیت میشود.
ایجاد مسیر جامعهپذیری اهداف قیام امام حسین(ع)
قبادی افزود: با توجه به مواردی که ذکر شد بیتردید وظیفه دلدادگان و عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) دو چندان خواهد شد و از یکسو با جد و جهد بیشتر، باید مساعی خود را در عمل به سفارش و تأکید ائمه معصومین علیهمالسلام بکار گیرند تا این نهضت زنده نگه داشته و این شعیره مهم در فرهنگ اسلامی تعظیم گردد و اهداف برشمرده در این حماسه خونین که ضامن سلامت جامعه است، احیا شود. احیای این حماسه به این است که بتوانیم روح حماسی و مقدس حسینبنعلی(ع) را در جامعه پرتوافکنی کنیم و مسیر جامعهپذیری این اهداف را در جامعه فراهم سازیم تا حریت، ایمان، توحید، عزت، آزادگی و حقطلبی و ...در جامعه جریان پیدا کند؛ زیرا در سایه عمل به اهداف مزبور است که بقای اسلام تضمین میشود. عاشقان و دلدادگان حسینبنعلی(ع) بهخوبی آگاهی دارند که امام حسین(ع) آنهمه مصائب را تحمل نکرد، مگر آنکه انحراف شکل گرفته میان امت پیامبر(ص) را اصلاح کند و سنن و سیره پیامبر(ص) را در جامعه پیاده کند. میزان ارادتمندی و دلدادگی ما نیز در تحقق اهداف برشمرده شده در نهضت به اثبات میرسد.
این کارشناس دینی در ادامه از ضرورت مقابله با جریانهای انحرافی نهضت حسینی سخن به میان آورد و گفت: اندیشه انحرافی که در سایه تقدس این نهضت و در درون این نهضت شکلگرفته است و اثرات قیام امام حسین(ع) را بیخاصیت و عقیم کرده است و موجبات وهن مراسم عاشورایی را فراهم ساخته است.
بدیهی است که راه مقابله با جریان انحرافی و به تعبیر شهید مطهری اهداف تحریفی شکلگرفته در درون نهضت، مبارزه فرهنگی و یا به تعبیر دیگر روشنگری است زیرا به غیر از عوامل خارجی که سوءنیت در تحریف اهداف قیام داشتند، اغلب سوگواران ناآگاهانه و همراه با ارادت به ساحت مقدس اباعبدالله(ع) چنین اهدافی را پیجویی میکنند.
نهضت حسینی احیاگر اسلام محمدی شد
قبادی راز و رمز ماندگاری شیعه و ارزشمندی آن را تمسک به ارزشهای والای نهضت و حماسه حسینی میداند و معتقد است نهضت حسینی احیاگر اسلام محمدی شد که 50 سال بعد از حیات پیامبر(ص) رنگ و بوی خود را از دست داده بود و چیزی جز پوستین باقی نمانده بود.
نویسنده کتاب «عاطفه گرایی و عقلگرایی در مراسم مذهبی» تأکید کرد: امام حسین(ع) زمانی از اصلاح و انحراف سخن گفت که کمتر کسی درکی از ویرانی و خرابی به وجود آمده در اسلام و پیامدهای آن داشت و در صورت باخبر بودن جرئت بیان آن را نداشت، اما احیاگر دینمحمدی بهوضوح همگان را مخاطب قرار داد که «ألاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ» آیا نمیبینید که بهحق عمل نمیشود و در این مسیر همه هستی خود را فدا کرد و جز کسب رضای الهی پاداشی طلب نکرد؛ بنابراین، حیات حقیقی و معنوی نهتنها شیعه، بلکه اسلام وابسته به نهضت و قیام امام حسین (ع) است. به تعبیر دیگر ماندگاری اسلام بهطور عام و شیعه بهطور خاص مدیون نهضت و حماسه حسینی است. از این رو هر مسلمانی که طالب اسلام محمدی است، خود را مدیون این نهضت میداند و در تعظیم شعائر حسینی همت تام و تمام دارد. برای او مهم تعظیم و احیای ارزشهای عاشورایی است. نحوه احیای این ارزشها، به زمان و مکان و تحولات جاری جامعه وابسته است.
کارکردهای سنتهای اجتماعی و فرهنگی جوامع
قبادی در ادامه به کارکردهای سنتهای اجتماعی و فرهنگی جوامع پرداخت و گفت: محققان اجتماعی و فرهنگی و آنانی که درباره سنتهای اجتماعی و فرهنگی مطالعه دارند بر این باورند که سنتهای اجتماعی و فرهنگی به لحاظ کارکردهایشان در همه جوامع به سه دسته قابل تقسیم هستند. اول سنتهایی که دیروزی هستند و کاربرد و استفاده چندانی برای امروز یا فردای جامعه ندارند. طبیعتاً اگر نگوییم چنین سنتهایی مطلقاً در جامعه بیفایدهاند، اما توجیه چندانی نیز نمیتوان در برپایی و برگزاری آنها دستوپا کرد. دوم سنتهای فرهنگی و اجتماعی هستند که دیروزیاند، اما قابلبازسازی و باز مهندسی هستند. با بازآفرینی و باز مهندسی این نوع سنتها، میتوان کارکردهای جدیدی برای آنها تعریف و ایجاد کرد. با توجه به اهمیت سنتها در ساختار جامعه، در جوامع مختلف سعی میشود با بازسازی و باز مهندسی این نوع سنتها از آنها حراست و حفاظت کرد.
وی ادامه داد: سوم سنتهای دیروزی هستند که برای فردا خلق شدند؛ ساعت تولید و شروع این سنتها دیروزی است اما تاریخ مصرف آنها فرداست. گذشت زمان ظرفیت و قابلیت بهرهگیری از آنها را نمایش میدهد؛ بهعبارت دیگر کاربردها و کارکردهای این نوع از سنتها فردا بهتر درک و شناخته میشود. با بیانی واضحتر نسلهای بعد بهتر میتوانند از آن بهره گیرند لذا بسیاری از سنتهای فرهنگی در جوامع مختلف از نوع سوم هستند.
گفتوگو از علیرضا اصغرزاده
انتهای پیام