به گزارش خبرنگار ایکنا؛ در دهه محرم شب و روز هفتم این ماه به سوگواری حضرت علی اصغر(ع) اختصاص دارد. به همین مناسبت مجتبی خرسندی شاعر آیینیسرای جوان شعری را به محضر آن حضرت تقدیم کرده است.
نشستم روبروی گاهوارهت
دیدم سرگرم بازی کردنی تو
میخندیدی و زیر لب میگفتم
تموم آرزوهای منی تو
یهلحظه دیدم از بین لبات که
دوتا دندون شیری درآوردی
لبات وقتی به خنده باز میشد
دل باباتو بدجوری میبردی
میدیدم که توام مثل داداشت
یه روز خوش قدوبالا میشی مادر
به سن و سال اکبر میرسی و
عصای پیری ما میشی مادر
تو این افکار شیرین غرق بودم
یهو دیدم که هرچی بوده رویاست
تموم رویاهام نقش بر آبن
فقط گهواره خالیت اینجاست
یادم اومد که با بابات رفتی
یادم اومد که از مادر گذشتی
خیال کردم میری سیراب میشی
ولی رفتی و دیگه برنگشتی
حالا تو روی نیزه هستی و من
دارم از دور میبوسم گلوتو
بمیرم حتی خاکت هم نکردن
به گورت هم نبردی آرزوتو
هوامو داری از بالای نیزه
تو روی مادرت حساس هستی
رو نیزه یکشبه مردی شدیها
که هم قد عمو عباس هستی
نگاه مادرت خیره به بالاست
روزش تاریکه مثل شب سیاهه
حالا بعد تو توی خیمه دیگه
چیزی که تو بساطش هست آهه
تموم خیمه غرق خنده میشد
صدای خنده تو تا میومد
همین که تو میخندیدی، دوباره
صدای خنده بابا میومد
تحمل کرده مادر هر غمی رو
که تنها از تو شادیتو ببینه
دلش میخواست تنها توی دنیا
که یک روزی دومادیتو ببینه
خیال کردم که خوابت برده مادر
بمیرم روی نیزه تاب خوردی
نشد پیدا میون خیمه واست
که از تیر سهشعبه آب خوردی
الهی حرمله آتیش بگیره
که داغو رو دلم آوار کرده
بمیرم که دیدم جای نوازش
سهشعبه بچهمو بیدار کرده
نمونده هیچ از تو یادگاری
به غارت برده شد گهواره تو
دل سنگ آب شد از این مصیبت
بیچاره مادر بیچاره تو
خدا آماده مهمونی توست
بهای دستوپای خونی توست
حسین جان مُهر مظلومیت تو
همین ششماه قربونی توست
انتهای پیام