به گزارش ایکنا، هفتمین نشست از سلسله نشستهای «آرامشبخشی عاشورا» که به همت کانون توحید برگزار میشود، شب گذشته 24 مردادماه، همزمان با شب هفتم ماه محرم با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مهدی مهریزی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با موضوع «عاشورا، عدالتخواهی و آرامش اجتماعی» برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی این پژوهشگر دین را میخوانید.
مباحثی که تنظیم کردم را سعی میکنم در پنج قسم بیان کنم. بحث اول این است که خود این عنوان میخواهد چه چیزی را القا کند؟ آن چیزی که در ذهن من است این است که وقتی عدالتخواهی مطرح میشود، تلقی مبارزه و قیام به ذهن انسان میآید. وقتی از آرامش اجتماعی سخن میگوییم سکون و آرامش به ذهن میآید. وقتی اینها با هم جمع میشود این سوال ایجاد میشود که آیا میتوان بین این دو نسبت مثبتی برقرار کرد. آیا میشود با نگاه به عاشورا، این دو کنار هم جمع شوند یا نه. آیا میتوان در جامعه عدالتخواه زندگی کرد و آرامش اجتماعی را نیز شاهد بود؟ محل بحث ما این است.
مطلب دوم این است که عدالتخواهی امری انسان و دینی است. عدالت را میشود در بعثت، عاشورا و ظهور دید. وقتی انسان منابع دینی را میبیند هر سه ارتباط وثیقی با بعثت دارد. هدف رسالت همه انبیا و از جمله پیامبر(ص) ما این است که عدالت برپا شود و انسانها عادل شوند. در عاشورا هم تعابیر فراوانی وجود دارد از جمله اینکه امام حسین(ع) فرمودند این کار را کردم تا ستمدیدگان از تحت ستم بیرون بیایند. راجع به ظهور هم که تعابیر فراوان است از جمله اینکه مهدی(عج) برای پر کردن زندگی بشر از قسط و عدل میآید. پس عدالتخواهی در فرهنگ شیعه با نقاط عطف گره خورده است، اساسا همه انسانها عدالتخواه هستند.
درباره آرامش اجتماعی هم یک توضیحی بدهم. جامعهای که دارای آرامش اجتماعی است، جامعهای است که در آن انسجام، رفاه نسبی، ارتباط متقابل میان مردم و حکومت، همدلی و همکاری، نظم و مقررات وجود دارد. در مقابل، اضطراب اجتماعی وجود دارد که منشأ آن ترس است. ترس از اینکه این حکومت برای ما کار نمیکند یا ترس از این که رفاه اولیه ما حاصل نمیشود. نشانههایش هم بیاعتمادی به حکومت و نارضایتی از وضع موجود است؛ اینها نشانههای اضطراب اجتماعی است.
در ادبیات دینی ما بحث آرامش و اطمینان جدی است. جالب است نماز که نماد مسلمانی ماست با واژه رحمان و رحیم آغاز و با واژه سلام ختم میشود. این تبلور صلح و آرامش است. نشان میدهد عدالتخواهی و آرامش از اصول مهم در آموزههای دینی است. سلام نماز از سلام بر پیامبر(ص) شروع میشود، بعد به جامعه مومنان میرسد، بعد به صالحان میرسد، بعد به همه میرسد. در تعابیر قرآن دعوت به صلح و آرامش فراوان است. بنابراین عدالتخواهی و آرامش اجتماعی اصلی در آموزههای دینی است و هر دو جزء اصول انسانی هستند، البته نسبتهایشان با هم متفاوت است؛ عدالت هیچ وقت ترک نمیشود ولی ممکن است گاهی آرامش ترک شود.
بحث چهارم نسبت بین این دو است. آیا میتوانیم بگوییم امام حسین(ع) دنبال این بودند که ضمن عدالتخواهی، آرامش اجتماعی حفظ شود. امام حسین(ع) در وصیتنامه خود به محمدبن حنفیه نوشت: من از مدینه خارج شدم، نه برای طغیان و ایجاد شکاف؛ بلکه برای اصلاح امت جدم خارج شدم. ببینید امام حسین(ع) میگوید «من خارج شدم». خارج شدن به معنای قیام نیست به معنای این است که دارم از مدینه میروم. چرا خارج میشوند؟ میگویند نمیخواهم طغیان کنم و شکاف ایجاد کنم، بلکه برای اصلاح امور خارج میشوم. مشابه این تعبیر را امام علی(ع) نیز در خطبه صد و سی و یک نهجالبلاغه دارد. آنجاست که امام علی(ع) در مقابل معاویه میفرماید: من برای طغیان و شقاق قیام نکردم، بلکه برای اصلاح امور قیام کردم؛ پس بنای اولیه آشوب به پا کردن نبوده است.
امام علی در نامه چهارده نهجالبلاغه، در مواجهه با لشکر معاویه در نبرد صفین، چند دستورالعمل انسانی را برای مواجهه با دشمن ذکر میکند. یکی از این موارد آن است که شما آغازگر جنگ نباشید؛ چون شما بر حق هستید، این خود حجت است و اینکه آغازگر جنگ نیستید این خود حجت و دلیلی دیگر از بر حق بودن ماست. در حادثه عاشورا نیز همین موضوع را داریم. برخی یاران پیشنهاد کردند ما اول جنگ را شروع کنیم ولی حضرت گفتند من شروعکننده جنگ نیستم.
گاهی یک دوراهی ناخواسته به وجود میآید. اگر با دو راهی ذلت و شهادت مواجه شدیم طبیعتا باید نقطه مقابلِ ذلت را انتخاب کرد. با این حال به طور کلی در عالم، راههای دیگری غیر از ذلت و شهادت و جنگ نیز وجود دارد. به گمان اینجانب اصل اول این است که ابتدا آن راههای انسانی دنبال شود که اصلاح صورت گیرد و آرامش اجتماعی حفظ شود و ترس و نگرانی بر مردم تحمیل نشود و مردم مقابل یکدیگر قرار نگیرند، همدلی و همیاری بین مردم و امت از بین نرود. پس در اینکه عدالتخواهی جزء پایههای اولیه زندگی است تردیدی نیست ولی آیا همیشه مدل طبیعی اصلاح و گفتوگو و تربیت و تعلیم امکان دارد یا نه؟ ممکن است یک جاهایی نشود ولی اصل اولی این است.
در زیارت عاشورا میخوانیم: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». این خیلی معنی دارد. در این فراز از خداوند میخواهیم زندگی و پایان حیاتمان همچون اهل بیت(ع) باشد؛ یعنی میتواند زندگی و مرگ ما انواع دیگری داشته باشد. شهید صدر در یکی از کتابهایشان میگوید ادوار زندگی ائمه متفاوت بود ولی هدف یکی بود. زندگی اهل بیت(ع) با توجه به شرایط، با هم تفاوتهایی داشت، نحوه شهادتشان نیز باهم فرق داشت اما هدف آنها یکی بود. بنابراین به طور کلی از خداوند میخواهیم زندگی و ممات ما به گونه کل این مجموعه باشد. یعنی در شرایط مختلف، زندگی و ممات ما باز هم مثل اهل بیت(ع) باشد. پس عاشورا یکی از این موقعیتهاست، نه همه آن.
پس اصل اول در این شرایط، عدالتخواهی همراه با آرامش اجتماعی است. ائمه ما بر هم زننده آرامش نیستند اما زمانی که راهها بسته میشود، در دو راهی باقیمانده تن به ذلت نمیدهند.
نتیجه اینکه حادثه عاشورا در امتداد معارف دینی است. عاشورا ابزاری است در برابر قدرتمندان و نه در دستان آنان. عاشورا وحدتبخش است، نه اختلافافکن. عاشورا آرامشبخش است، نه تنشزا و تنشآفرین. عاشورا اسباب اخلاق و سازندگی اخلاق است. اگر غیر این اتفاق افتد، این انحراف است.
انتهای پیام