به گزارش ایکنا، دومین نشست با موضوع «نکوهشنامه عالمان وابسته و گمراهان عالمنما»، شب گذشته، 31 مرداد، با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سیدضیاء مرتضوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
بحث در مورد نامهای از امام سجاد(ع) خطاب به محمد بن مسلم زهری است که چون محتوای اصلی آن نکوهش و تقبیح نوع رابطه این شخص با بنیامیه بود، عنوان بحث را «نکوهشنامه عالمان وابسته و گمراهان عالمنما» قرار دادم. در جلسه نخست به جایگاه زهری و ارتباط وی با امام سجاد(ع) اشاره کردم. زهری از علمای اهل سنت است و همانطور که در برخی منابع آمده، یکی از کارگزاران بنیامیه بوده اما این امر مانع از ارتباط نزدیک او با امام سجاد(ع) نشده بود. امام(ع) در جایگاه هدایت و ارشاد بندگان خدا ناامید از هدایت و راه یافتن این عالم وابسته به دستگاه بنیامیه نبود و در طی این نامه مبسوط تلاش کرده که موقعیت خطیر او را یادآوری کند و وضع دنیا و آخرتش را بازگو کند.
این نامه را به هشت بخش تقسیم کردم که پیشتر در باب سه بخش آن توضیحاتی ارائه شد و در این جلسه نیز به تبیین ادامه نامه میپردازم؛ در بخش چهارم نامه، حضرت(ع) فرمودند: هوای نفس خودت را داشته باش و به وضع خودت بنگر که دیگری به تو توجه نخواهد داشت. به محاسبه نفس خودت بپرداز و نگاه کن و ببین که چطور از خدایی که در خردسالی و بزرگی تو را رشد داد، سپاسگزاری میکنی. من چقدر در مورد توی زهری نگران هستم و میترسم که از مصادیق این آیه شریفه باشی که «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى». زیاد مهلت نداری و اجل به سر خواهد آمد. تو با خدایی معامله میکنی که ناآگاه نیست و کسی که حساب و کتاب رفتار تو را دارد خدای غافلی نیست. آماده شو، چون سفر دور و دراز قیامت به تو نزدیک شده و گناه خودت را مداوا کن که بیماری سختی به سراغ تو آمده است.
سپس حضرت(ع) فرمودند: گمان نکن که میخواهم تو را سرزنش کنم، بلکه من میخواهم توفیق پیدا کنی که خداوند راه درست را به تو نشان دهد که مقتضای خرد و اندیشه است که از ذهن و کار تو رفته است و آن بخش از دینت که از دستت رفته را نیز به تو بازگرداند. این فراز چهارم حاوی توبیخ و نکوهش است تا زهری بیدار شود. یک جوان راحت بیدار میشود اما وقتی بدیها در انسان ریشه دواند، رها شدن نیز راحت نخواهد بود.
در بخش پنجم، حضرت(ع) به خاستگاه نیاز ظالمان به زهری توجه میدهند و میگویند: علت این است که بنیامیه میبینند تو ابزاری هستی که میتوانی اهداف آنها را محقق کنی. همسنهای خودت را فراموش کردی که رفتند و میدان برای تو خالی شده است؟ مانند یک بز شاخ شکسته یا مانند یک شاخ شکسته تنها ماندی و دیگران رفتهاند و از نبود و فقدان دیگران است که بنیامیه به سراغ تو آمدند. آیا آنها که از دنیا رفتند، در این بدبختی که قرار گرفتی، قرار گرفتند؟ خیر، آنها رها شدند، اما تو گرفتار هستی. آیا تو کار خیر و راه درستی را بلد هستی که آنها نمیدانستند و آیا تو تافته جدابافتهای هستی؟ آیا تو چیزی را میدانستی که آنها نمیدانستند؟ خیر، تو به آن جایگاهی در بین عموم مردم دست یافتی که بار گرانی برای این جامعه هستی. مردم گرفتار رای و فتوای تو هستند و به دستور تو عمل میکنند اما تو اصلا در چنین موقعیتی نیستی که بخواهی چیزی را حلال یا حرام کنی، بلکه یک واسطه هستی، اما چه شده که مردم و بنیامیه به تو نیاز دارند؟ چون افراد شایسته از میان رفتهاند.
امام(ع) فرمودند: حب ریاست بر تو و بنیامیه غلبه پیدا کرده و دنیاطلبی که از تو و از آنها برخاسته، خاستگاه نیاز به تو و بالا آوردن تو است. نگاه کن و ببین میخواهند مشکلات جامعه را با تو رفع کنند یا خیر، دنیاطلبی آنها و جهالتشان اقتضا کرده است که به سراغ تو بیایند و از این منظر است که به تو احساس نیاز میکنند.
در بند ششم آمده است: نمیبینی که به واسطه تو مردم به چه گرفتاریهایی دچار شدهاند؟ شما مردم را گرفتار حرفهایی کردهای که شیرین است، اما مشکلی را حل نمیکند. مردم به خاطر فطرتی که دارند به این حرفها علاقه پیدا کردند و میگویند ای کاش ما نیز به این درجه از علم زهری برسیم. جایگاه و قیافه عالمانه تو بود که یک عدهای را به دور تو جمع کرد و موجب شد آنها از زندگی خود نیز بازبمانند و علت اینکه دور تو گردآمدند این بود که به جایگاهی که تو داری برسند. اما در یک دریایی افتادند که عمقش معلوم نیست. یعنی عمقی ناپیدا که راه نجات از آن دشوار است و افراد را در خودش غرق میکند. سپس امام(ع) میگویند: از خداناامید نباش.
در بخش هفتم نامه، راه رهایی زهری بیان شده و امام(ع) فرمودهاند: از همه آن موقعیت، علائق، جایگاه، نعمات و خدماتی که به تو میدهند، اعراض کن تا به صالحین ملحق شوی و خودت را آماده کن که از این به بعد به جای تعریف، تو را مورد نکوهش قرار دهند تا به صلحا ملحق شوی. سپس فرمودند: اگر دنیا چنین بلایی بهسر تو میآورد و اینگونه تو را جذب میکند با اینکه سالخورده هم هستی و پا به سن گذشتی، پس از یک جوان چه توقعی میرود که آگاهی لازم ندارد و آرای ناپختهای دارد. امام(ع) شِکوِه میکنند و میگویند: پس به چه کسی باید اعتماد کنیم؟ تو با این سِنت این رفتار را داری و وقتی به تو نشود اعتماد کرد و نتوانید جلوی استبداد و دیکتاتوری را بگیرید، پس تکلیف چیست و چه کسی را باید سرزنش کنم؟ آیا با این وضعیت جوانان را مورد عتاب قرار دهم؟ اینها میگویند کسی که در راس است وابسته شده اما از من جوان چه توقعی دارید؟ نزد خدا از این گرفتاری شکایت میبریم.
در بخش پایانی نیز امام(ع) تأکید میکنند که زهری نسبت به وضع خودش حسابرسی شدیدی داشته باشد و میگویند: ببین آن خدایی را که در کوچکی و بزرگی تو را رشد داد، چطور شکر میکنی و چطور کسی را که به تو وجهه داد بزرگ میداری. آیا مسئولیتهای خود را رعایت میکنی؟ چقدر به خدایی که دستور داد نزدیکش باشی نزدیک هستی؟ چرا از این خواب غفلت بیدار نمیشوی؟ امام(ع) جملهای هشداردهنده دارند و میگویند چقدر میترسم که تو از کسانی باشی که خداوند در مورد آنها در قرآن فرمود: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا». بنابراین اگر در جامعه پایبندیهای شرعی ضعیف شد ابتدا علما باید به خودشان توجه کنند و ببینند به مسئولیتهای خود عمل کردهاند و علما ابتدا باید از حقوقالناس دفاع کنند.
اما وقتی که عالمان وابسته و عالمنما با دستگاههای جور و ستم همراهی میکنند پیامدهای بسیاری خواهد داشت؛ یکی از نمونهها این است که وقتی کسی برخی رفتارها را از علما دید، نماز و ... را ترک میکند و ممکن است به سمت برخی از محرمات نیز برود. کسانی که با رفتار خودشان قبح برخی گناهان را میریزند، مسئولیت دارند؛ چون موجب میشود دیگران نیز به این سمت کشیده شوند. یکی از زیانهای عالمان وابسته، محروم ساختن عالمان شایسته از جایگاه حقیقی خود و کنار زدن صاحبان اصلی هدایت است. امام صادق(ع) آرزویش این بود که منصور دوانیقی به او اجازه دهد که از مدینه بیرون برود و کار تعلیم و تربیت را داشته باشد. اگر امام(ع) در مدینه فرصتی داشت که چنین آرزویی نمیکرد و اگر منبری هم در اختیار او میگذاشتند که بتواند حرفش را بزند که چنین آرزویی را مطرح نمیکرد و وقتی عالمنماها سر کار آمدند در خانه امام صادق(ع) نیز بسته میشود.
در نقل دیگری آمده است: پس از اینکه یزید رسوا شد، اهل بیت(ع) آزادی عمل اجمالی یافتند از جمله اینکه یک روز امام سجاد(ع) به بازار دمشق رفت تا ببیند چه خبر است. یکی از علاقهمندان اهل بیت(ع) به امام(ع) برخورد کرد و خدمت امام(ع) رسید و از ایشان حالشان را پرسید. امام(ع) فرمود: ما در حالی روزگار را سپری میکنیم که مانند بنیاسرائیل در میان آلفرعون هستیم. مردان ما را میکشند، زنها را زنده میدارند. سپس امام(ع) فرمودند: عربها بر غیرعربها افتخار میکنند که محمد(ص) عرب است، در میان عربها نیز قریش که بنیامیه و ... جزو قریش بودند، بر سایر عربها افتخار میکنند که محمد(ص) از قریش است اما ما که اهل بیت پیامبر هستیم، حقمان ضایع شده و ما را آواره کردهاند.
انتهای پیام