معنویت مورد تأکید امام حسین(ع) با اجتماع گره‌ خورده است
کد خبر: 3992976
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۰
علیرضا قائمی‌نیا:

معنویت مورد تأکید امام حسین(ع) با اجتماع گره‌ خورده است

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: معنویت حسین(ع) به نماز ظهر عاشورا محدود نمی‌شود، بلکه جنگ امام(ع) نیز با معنویت همراه است و معنویت‌شان خدامحور محسوب می‌شود و می‌گویند که باید خدا را در تاریخ، جامعه و حکومت ببینید که این معنویت جنبه اجتماعی دارد. 

به گزارش ایکنا، نشست «معنویت‌های جدید و عاشورا» سه‌شنبه، دوم شهریور، با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

قیام امام حسین(ع) معنوی و نیز الهام‌بخش شیعیان جهان است و ادیان دیگر نیز به این جنبه توجه می‌کنند و تلاش کرده‌اند که بگویند گوهر حرکت امام حسین(ع) معنوی است و ابعادش باید متناسب با این گوهر باشد و در طول تاریخ برخی شعرا جنبه‌های معنوی آن را به خوبی بیان کرده‌اند.

معنای معنویت

معنویت با کلمه معنا ارتباط دارد و گفته‌اند که انسان به دنبال معناست یا انسان موجودی با معنویت است و خیلی از کسانی که وجود انسان را تحلیل می‌کنند، تلاش کرده‌اند که معنویت را جزو یکی از ابعاد انسان قرار دهند. از دوره یونان باستان تا امروز فلاسفه تعاریف مختلفی را از انسان ارائه داده‌اند. در علوم اجتماعی، اقتصاد، جامعه‌شناسی و ... تعریف خاصی از انسان ارائه شده و حتی روانشناسان با توجه به گرایش‌های مختلف روانشناسی، تلاش می‌کنند که انسان را از زاویه خاصی تعریف کنند اما به تدریج متوجه شدند که معنویت یکی از ابعاد وجودی انسان است و وجه تمایز انسان از سایر موجودات داشتن معنویت است و انسان می‌تواند بامعنویت باشد و موجودات دیگر این‌گونه توصیف نمی‌شوند. معنویت یعنی انسان یک معنای خاصی در وجود و زندگی خودش می‌یابد که وقتی با اشیای مادی سروکار دارد اشباع نمی‌شود و نیازهای ضروری انسان تنها نیازهای زیستی و مادی نیستند، بلکه نیازهای معنوی هم هستند.

جریان‌هایی که می‌خواهند به انسان معنویت بدهند، عنصر اصلی معنا را به انسان می‌دهند و وقتی انسان این معنا را در زندگی‌اش پیدا کرد، مشکلات زندگی برایش قابل فهم می‌شود. بدون معنویت زندگی برای انسان دشوار است، زیرا انسان آگاهی خاصی از آینده، مرگ و مشکلاتش دارد و پرسش‌های بنیادی دارد؛ از قبیل از کجا آمده‌ام‌ و به کجا خواهم رفت و اگر پاسخ داده نشوند، انسان آرامش خود را در زندگی از دست می‌دهد.  تعدادی از نابسامانی‌های روزمره انسان در زندگی‌اش به فقدان معنویت برمی‌گردد.

دو نگاه دانشمندان به معنویت

دانشمندان به معنویت دو نگاه داشته‌اند؛ یک دسته معنویت را یکی از اوصاف انسان نظیر اوصاف دیگرش می‌دانستند. انسان اوصاف زیادی دارد؛ مثلاً اوصاف اجتماعی و روحی خاصی دارد، اما به تدریج دانشمندان به این نکته پرداختند که معنویت مانند ابعاد دیگر انسان نیست و نمی‌توانید معنویت را در ردیف سایر اوصاف انسان قرار دهید. وجود انسان، معنوی است و تمام ابعاد دیگر با معنویت شکوفا می‌شود. نکته دیگر در باب معنویت‌های نوظهور است که در دوره مدرن پیدا شدند. مدرنیته به عقل انسان بیش از حد بها داد، تا جایی که خیلی از فلاسفه اساس مدرنیته را خودبنیادی عقل بشر معرفی کردند، یعنی عقل بشر در این دوره به استقلال کامل می‌رسد، اما در دوره سنتی عقل به استقلال کامل نرسیده بود و اگر انسان قوه عقل داشت، از قوه شهود نیز برخوردار بود و شهود جزو منابع معرفتی انسان محسوب می‌شد، اما در دوره مدرن بشر این ادعا را مطرح  کرد که با استقلال کامل عقل بشر و خودبنیادی آن، مجالی برای شهود و وحی باقی نمی‌ماند و عقل خودش فعال می‌شود و اگر عقل چیزی را پذیرفت، قبول می‌کند و هیچ قوه معرفتی دیگری را بالاسر خود نمی‌بیند و خودش محدودیت‌های خودش را تعیین می‌کند و دین و شهود نمی‌توانند عقل را محدود کنند.

مهم‌ترین خصوصیت دوره مدرن غیاب خداست و خدا از سلسله‌مراتب اجتماعی و ... خارج می‌شود و نقشی در حوزه‌های مختلف بشر پیدا نمی‌کند. با ظهور دوره مدرن و غیاب خداوند از ساحت‌های وجودی انسان، به تدریج انسانی که معنویت را جست‌وجو می‌کرد دچار مرگ می‌شود. دوره مدرن با استقلال کامل دادن به عقل و غیاب خدا، بعد اساسی انسان را نابود کرده است. معنویت‌ سنتی و معنویت‌ ادیان مبتنی بر حضور خدا یا یک واقعیت برتر بود. ادیان ابراهیمی مبتنی بر حضور خدا هستند و معنویت در رابطه انسان با خدا حاصل می‌شود و انسان موجودی است که می‌تواند با آسمان ارتباط داشته باشد.

معنویت‌های سنتی در ارتباط با آسمان و حقایق برتر و در یک کلمه خدا تعریف می‌شدند ولی معنویت‌های جدید نمی‌‌توانند به حضور خدا تکیه کنند. همچنین در دوره مدرن، غیاب خدا اعلام شده و بشر دچار تناقض درونی شده است و نیز نمی‌تواند حس معنوی خود را ارضا کند. در ادیان ابراهیمی این امر متعالی خود خداست و انسان می‌خواهد با خدا ارتباط ویژه‌‌ای را برقرار کند تا به زندگی‌اش معنا دهد. در دوره مدرن انسان با غیاب خداوند مواجه می‌شود و حس معنوی انسان ارضا نمی‌شود و این مشکلی را ایجاد کرده است و راه حلی که دوره مدرن برای از بین بردن این تعارض درونی ارائه داد این بود که نسخه‌های تقلبی معنویت را عرضه کرد تا جبران مافات کند.

یکی از فلاسفه غرب می‌گوید که انسان در دوره مدرن با سه وضعیت مواجه می‌شود؛ می‌خواهد به خدا برگردد که دیگر خدا در کار نیست؛ می‌خواهد خودکشی کند که به نظر برخی راه حل معقولی نبوده است و انسان باید معنویت را در زندگی خودش پیدا کند و با برجسته کردن برخی از ابعاد زندگی، معنویت تازه‌ای پیدا کند که بیشتر این راه را توصیه می‌کنند و معنویت‌های تقلبی نیز از اینجا پیدا شدند. ویژگی دوم معنویت‌های جدید این است که فردگرایانه هستند؛ یعنی با حالات فردی انسان سروکار دارند و به ابعاد اجتماعی کاری ندارند. بنابراین انسان را به انزوا می‌کشانند.

عاشورا ماجرایی معنوی است و تمام ابعاد دین اسلام مانند ابعاد اخلاقی، فقهی، سیاسی و معنوی را در آن می‌بینید که این ابعاد را سه بخش کرده‌اند که عبارت از ابعاد معنوی، عقلی و فقهی هستند. حرکت حسین(ع) از دعا خواندن و طواف خانه خدا آغاز شد که یک تجربه معنوی است و به عاشورا ختم شد. در ظاهر امام(ع) می‌گویند امر به معروف و نهی از منکر می‌کنم اما این منافاتی ندارد که خود این امر به معروف و نهی از منکر و ... ، ابعاد مختلف معنویت باشند. معنویت حسین(ع) به نماز ظهر عاشورا محدود نمی‌شود، بلکه جنگ امام(ع) نیز با معنویت همراه است و معنویتش خدامحور محسوب می‌شود. امام(ع) در حرکت خود از مکه به کربلا مرتب بر حضور خدا تأکید می‌کنند و می‌‌گویند که باید خدا را در تاریخ، جامعه و حکومت ببینید و نباید وظایف بشر را نادیده بگیرید که این معنویت جنبه اجتماعی دارد. 

انتهای پیام
captcha