لزوم شور و مشورت در امور مربوط به مردم
کد خبر: 3996910
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۷
سیدابوالفضل موسویان در سالگرد رحلت آیت‎‌الله صانعی مطرح کرد:

لزوم شور و مشورت در امور مربوط به مردم

استاد دانشگاه مفید با اشاره به آیاتی که امر به شورا و مشورت کرده است، گفت: در جایی که پیامبر(ص) دستورات الهی مثل نماز، زکات، روزه و امثال اینها را بیان می‌کنند، ما باید تابع دستورات آن حضرت باشیم اما در اموری که مربوط به عموم مردم است و درباره مباحث کلان جامعه، تصمیم‌گیری می‌شود، این مسائل باید با شور و مشورت با مردم و نظر آنان صورت بگیرد.

ارسال// مشورت با مردم در امور اجتماعی وظیفه حاکمان استبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدابوالفضل موسویان، استاد دانشگاه مفید، شامگاه 20 شهریور ماه در نشست علمی «آیات مشورت و نقش مردم در تعیین سرنوشت با نگاه به دیدگاه آیت‌الله صانعی» که به مناسبت نخستین سالگرد ارتحال ایشان از سوی پژوهشکده اندیشه دینی معاصر در قم برگزار شد، گفت: ما در سال گذشته، در مثل چنین ایامی، فقیه نواندیشی را از دست دادیم؛ فقیهی که به مسائل روز، آشنایی کامل داشتند و آگاه به زمان خودشان بودند؛ «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ». ایشان فقیهی بودند که مسائل را خوب درک می‌کردند و می‌دانستند. انتظاری که ما از فقها داریم، همین است.

وی با بیان اینکه یکی از مباحثی که در قرآن، مطرح شده و دو آیه به طور روشن و صریح به آن اشاره کرده، مسأله «مشورت و شورا» است، افزود: یکی آیه «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ» در سوره آل‌عمران و دیگری در سوره شوری است که خداوند در توصیف مؤمنین می‌فرماید: «وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ»؛ یعنی یکی از صفات مؤمنین، این است که کارها را بر اساس مشورت در میان خودشان، انجام می‌دهند. بنابر این، مسأله شورا مسأله مهمی است.

موسویان بیان کرد: ما در قرآن، آیات بسیاری داریم که در آنها دستور داده شده از پیامبر، تبعیت کنیم؛ خداوند در آیات زیادی می‌فرماید: «اَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ»؛ پس اطاعت از پیامبر(ص)، دستور خداوند است. یا در آیات دیگری که می‌فرماید: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (آنچه را پیغمبر به شما امر می‌کند، انجام بدهید و از آنچه شما را از آن، نهی کرده، دوری نمایید)؛ یعنی از طرفی، دستور اطاعت از فرامین و دستورات پیامبر، داده شده و از طرفی، مشاهده می‌کنیم که خداوند در این آیه شریفه به پیامبر(ص) دستور داده است: «وً شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر»، و این دستور را با مقدماتی، صادر فرموده است. برای رسیدن به این نکته، لازم است به این مطلب، توجه داشته باشیم که ما یک دستور بر وجوب اطاعت از امر و دستور پیامبر(ص) داریم؛ و خداوند یک وظیفه را هم بر عهده پیامبر(ص) قرار داده و آن، این است که آن حضرت با مردم، مشورت کنند. 

وی افزود: در این آیه شریفه که پس از جنگ «احد» نازل شده و همان طور که مفسرین بزرگوار در ذیل این آیه گفته‌اند، متأسفانه با اینکه با مقدمات و مشورتی که پیامبر(ص) در جریان جنگ احد داشتند، در این جنگ با خسارات فراوانی، مواجه شدند و دلیل خسارات واردآمده، این بود که به درستی، به دستور پیامبر(ص)، عمل و توجه نشد و مسلمانان به آنچه ایشان در مورد نگهداری تنگه فرمودند، عمل نکردند؛ بعد از این قضایا که پیامبر هم به طور طبیعی از این اتفاق، بسیار ناراحت بودند، خداوند در این آیه با اشاره به سابقه گرایش و توجه مردم به آن حضرت، دلیل توجه آنان را بیان کرده و فرمود: «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم»؛ به خاطر رحمت الهی که خداوند به تو داشت، تو با مردم، با لینت، آرامش و نرمی برخورد کردی. این رحمت الهی بود که خداوند شامل حال تو کرده بود؛ «وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ»؛ اما اگر تو انسانی خشن یا قسیّ القلب می‌بودی، «لَانفَضّوا مِن حَولِكَ»؛ مردم از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. 

استاد دانشگاه مفید گفت: پس از اینکه خداوند این حالت را برای پیامبر(ص)، یادآوری می‌کند، می‌فرماید: «فَاعفُ عَنهُم»؛ پس تو از مردم بگذر. این آیه در مورد عفو و بخشش در مسائلی است که پیامبر دستوراتی در آن به مردم دادند، اما آنها اجرا نکردند. یعنی خداوند به پیامبر، دستور می‌دهد در دستوراتی از آن حضرت که مردم با بی اعتنایی و بی توجهی، با آن روبرو شده بودند، از آنها گذشت کن. سپس در ادامه می‌فرماید: «و استَغفِر لَهُم»؛ یعنی برای آنها استغفار (یعنی طلب عفو و بخشش) کن تا خدا هم از آنان در گذرد. بنابر این، علاوه بر اینکه خود پیامبر(ص) از مردم می‌گذرد، برای گناهان کبیره‌ای که در عدم رعایت دستور پیامبر(ص) و پشت کردن به جنگ، مرتکب شده بودند نیز برایشان استغفار می‌کند.

امر به شورا

وی اظهار کرد: خداوند پس از این مقدمات می‌فرماید: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛ در کارها با آنان مشورت کن. در اینجا چند نکته، مطرح است: نخستین نکته این است که آیا مشورت، یک امر واجب است و پیامبر(ص) باید انجام بدهد یا عملی است که انجام گرفتنش بهتر(مستحب) است ولی واجب نیست؟ از آنجا که ظاهر امر، دلالت بر وجوب دارد، بسیاری از مفسرین، تصریح کرده‌اند به اینکه پیغمبر(ص) باید با مردم، مشورت بکند. مگر مشورت پیامبر(ص) با مردم، چه فوایدی دارد که آن حضرت باید با آنان مشورت کند؟ مگر پیامبر از مسائل، اطلاع ندارند؟ چون مشورت انسان، به این دلیل است که مطلبی را نمی‌داند اما می‌خواهد از آن، آگاه و مطلع باشد؛ لذا از نظرات دیگران استفاده می‌کند و در پی معلوماتی که از طریق دیگران به دست می‌آورد، آگاهی می‌یابد. اما پیامبر نیازی به این ندارند و حتی در تعبیری، نقل شده که می‌فرمایند: خدا و پیامبر نیازی به این ندارند که با استفاده از نظر دیگران، مسائل مجهول برایشان روشن بشود، بلکه آنها به وضعیت آگاهند. بنابر این، دلیل دستور به مشورت چیست؟ در اینجا نظرات مختلفی گفته شده است. از جمله اینکه؛ به افراد، شخصیت داده بشود. یعنی وقتی با آنان مشورت می‌شود، احساس می‌کنند که مورد توجه قرار گرفته‌اند و بنابر این، از این جهت، شخصیتی به جامعه داده می‌شود.

موسویان در ادامه توضیح داد: اگر این معنا درست باشد، لزوماً چنین نیست که حتماً به نظر آنها عمل بشود؛ یعنی پیامبر(ص) می‌توانند از دیگران نظر بخواهند، اما به آنچه که خودشان تشخیص می‌دهند، عمل بکنند. نظر دیگر این است که اساساً خداوند با دستوری که به پیامبر(ص) داده، در پی تجدید حیات فکری و روحی برای مردم است؛ یعنی همه مردم در مسائل اجتماعی و مورد توجهشان دخالت داشته باشند و با احساس مسئولیت، وارد این صحنه بشوند. یعنی این گونه نباشد که مسئولیت کار را فقط به دوش حاکم بیندازند و با خود بیندیشند که حاکم یا پیامبر برای ما این گونه تصمیم گرفتند و ما وظیفه‌ای نداریم. بلکه باید این مسؤولیت به دوش خود مردم بیفتد و آنان هم در جریان مسائل قرار بگیرند و علاوه بر احساس مسئولیت، با آشنایی با مباحثی که باید مورد توجه باشد بدانند که در مسائل مختلف باید بیاندیشند، بدین معنا که جامعه باید درباره سرنوشت خود، احساس مسئولیت بکند و برای خویش تکلیف و وظیفه بداند که در این امور، دخالت و اندیشه کند.

او تصریح کرد: طبعاً وقتی از ما خواسته بشود که در مسأله‌‍ای نظر بدهیم؛ باید در آن بیندیشیم و کوشش می‌کنیم بدون مطالعه و فکر، سخنی نگوییم. پیامبر(ص) نیز از طرف خداوند، مأمور می‌شوند از مردم، نظرخواهی کنند تا جامعه احساس کند که خودش تصمیم می‌گیرد؛ در نتیجه، درباره مسائل مختلف اجتماعی، وظیفه دارد که بیندیشد؛ متوجه آن مسائل باشد، نه اینکه فقط به سراغ مباحث فردی و زندگی شخصی خود برود، بلکه در قبال سرنوشت جامعه خویش نیز فکری داشته باشد. 

استاد دانشگاه مفید بیان کرد: نظر دیگری که در اینجا مطرح شده، این است که اساساً وقتی گفته می‌شود مشورت بشود، منظور این است که جلوی استبداد به رأی، گرفته بشود؛ یعنی جامعه با رأی و نظر یک نفر، اداره نشود، بلکه با نظر مجموعه کسانی که در آن ساکنند، و توسط آنها باید اداره گردد. تعبیر «مشورت برای مقابله با استبداد به رأی» از کلام امیرالمؤمنین، علی(ع) استفاده می‌شود که این دو را در مقابل هم، قرار دادند و فرمودند: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ»؛ هرکس استبداد به رأی داشته باشد، هلاک می‌شود؛ «وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا»؛ اما کسی که با دیگران مشورت می‌کند، در واقع، عقل آنان را شریک عقل و فهم خویش قرار می‌دهد. 

وی افزود: در اینجا تعبیری را در کلام مرحوم آیت الله صانعی، نقل می‌کنم که می‌فرمایند: «مردم در اسلام نسبت به حقوق خود، همه كاره‌اند. در اسلام هرگز عقل فردى بر عقل جمعى، غلبه‌اى ندارد و مقدم نیست. در اسلام، اين حرف كه «من می‌گویم» و «من دستور می‌دهم» نیست و ارزش ندارد. هدف اسلام، انسان سازی از درون است و اين انسان سازی با فشار و جنگ، معنا نمی‌دهد. اسلام می‌گوید باید بیایید جلوی ظلم را بگیرید». آیت‌الله صانعی در تعبیر دیگری می‌فرمایند: «به جامعه‌ای اسلامی می گویند که مردم شخصاً در امور مربوط به خودشان تصمیم بگیرند و خود بر سرنوشت خویش حاکم باشند. جامعه‌ای اسلامی است که اندیشمندان، خردورزان و عقل‌مداران بسیاری را در خود، تربیت کرده باشد و انسانها برای تعالی علم و دانش، فعالیت کنند و ایمان و تعهد واقعی به ارزش‌های دینی انسانی در آن، متبلور باشد. در چنین جامعه‌ای، متملّقان، چاپلوسان و خردستیزان، جایشان را به اندیشمندان، حکیمان، متفکران و منتقدان می‌دهند. در این صورت، دیگر استبداد و تک‌روی، مفهوم ندارد». این نظر آیت‌الله صانعی است که از ابتدای انقلاب نیز همراه انقلاب و حضرت امام، و در پست‌هایی مشغول فعالیت بودند. 

مشورت؛ سنتی تا قیامت

وی اضافه کرد: برخی می‌گویند علت اینکه خداوند به پیامبر(ص)، دستور مشورت داد، این است که چون آن حضرت برای دیگران اسوه هستند، دیگران نیز به حضرت اقتدا کنند و روش آنها نیز همین روش باشد؛ یعنی این گونه نباشد که در زمان پیامبر(ص)، به نظر آن حضرت عمل بشود، ولی به آیندگان دستور داده شود که آنان چنین باشند. حتی به آیندگان هم کار ندارد، بلکه حتی کسانی که در زمان پیامبر(ص) از طرف آن حضرت به جاهای دیگری رفتند و فرماندار بخش‌هایی شدند (مانند نمایندگان حضرت در یمن و مکه در زمان حضور پیامبر در مدینه) نباید چنین باشد که بخواهد به بهانه نمایندگی از پیامبر(ص)، به نظر خودشان عمل بکنند، بلکه باید بدانند همان طور که پیغمبر به نظر دیگران عمل و توجه می‌کنند، خودشان هم باید به نظر دیگران توجه بنمایند و این، درسی برای همه، حتی برای آیندگان است.

استاد دانشگاه مفید اظهار کرد: مرحوم نائینی هم بر همین اساس، در «تنبیه الامه» می‌گویند علت اینکه خداوند به طور عموم فرمود: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و «امر» را با «ال» ذکر کرد، این است که می‌خواست بفرماید در تمام امورِ مربوط به جامعه و اداره امور آن باید نظر مردم، خواسته بشود. البته این امر در هر دوره‌ای، سازوکارهای خود را می‌طلبد. مثلاً امروزه و در زمان ما چنین است که برای گرفتن نظر مردم، مردم نمایندگانی را انتخاب می‌کنند و این نمایندگان از طرف مردم، مورد مشورت حکومت قرار می‌گیرند و نظر آنها را بیان می‌کنند.

وی افزود: مرحوم آیت‌الله صانعی در تعبیری می‌فرمایند: «نظر عقل جمعی با عقل فردی اصلاً قابل مقایسه نیست و این توده مردم‌اند كه نظرشان محترم و رأی آنها ملاک تصميم‌گيري است. هر حكومتي كه بتواند اعتماد ملت را حفظ كند و محوريت امور را بر اساس احترام به خواست و رأي مردم قرار دهد، از هر تهديدي ايمن است. در نظام جمهوري اسلامي، اصل بر رأي و نظر توده مردم است و اِعمال سلايق فردي و تفسيرهاي نادرست از قانون اساسي، سبب بدبيني مردم به اسلام و قانون اساسي خواهد شد»؛ یعنی نباید اینجا سلیقه‌های خاص را مدّ نظر قرار داد، بلکه باید میدان برای اظهارنظر همه سلائق، وجود داشته باشد و مردم بتوانند با سازوکاری که گفتیم، نظرات خودشان را منتقل کنند. 

وی بیان کرد: نظر نهائی را از مرحوم شهید صدر، نقل می‌کنم که تعبیر زیبایی دارند و اساساً می‌فرمایند علت اینکه خداوند بر پیغمبرش واجب کرد، با اینکه رهبر معصوم است، با جامعه مشورت کند، این است که می‌خواست مسئولیت آنان در انجام خلافت الهی را به آنها بفهماند.  یک نکته ظریف در کلام مرحوم شهید صدر وجود دارد و آن، این است که می‌خواهند بگویند اساساً با توجه به اینکه خداوند، خلافت در زمین را به انسان داد و در آیه «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» به آن، اشاره کرده و همان گونه که در جای دیگر می‌فرماید: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، می‌خواهد که مردم قسط را برپا کنند و انبیا و فرستادگانی الهی که برای هدایت مردم آمده‌اند، مطالب را از جانب خدا برای مردم، بیان کردند اما کسی که باید قسط و عدل را در جامعه، پیاده بکند، مردم هستند؛ لذا فرمود: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» و نمی‌فرماید که «لیقوم الرسول» یا «لیقوم الرسل»؛ یعنی پیامبران برای اقامه قسط نمی‌آیند، بلکه آنان مردم را هدایت، و دستورات الهی را برایشان بیان می‌کنند، اما اقامه قسط و عدل به عهده خود مردم است.

موسویان افزود: ذیل این آیه، دیدگاه‌های مختلفی مطرح است در اینکه آیا همان طور که از گفتار برخی از مفسرین بر می‌آید یا در شأن نزول این آیه، بیان شده، مشورت صرفا در امور مربوط به جهاد است یا عام و شامل بقیه موارد هم می‌شود؟  ما می‌گوییم همان طور که آیه شریفه می‌فرماید: «و َ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و این امر را به مسأله جهاد، محدود نکرده یا در جای دیگر می‌فرماید: «وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ»؛ یعنی امر و کارهای مردم با مشورت با مردم است، بنابر این، تمام امور را خواسته است.

وی در پایان تاکید کرد: نتیجه اینکه جمع بین این آیات، این گونه میسر است که: در جایی که پیامبر(ص) دستورات الهی مثل نماز، زکات، روزه و امثال اینها را بیان می‌کنند، ما باید تابع دستورات آن حضرت باشیم اما در اموری که مربوط به عموم مردم است و درباره مباحث کلان جامعه، تصمیم‌گیری می‌شود، این مسائل باید با شور و مشورت با مردم و نظر آنان صورت بگیرد و چنین نیست که بگوییم این آیات با هم در تضاد هستند.

انتهای پیام
captcha