خلفای اموی در نبود قیام عاشورا ادعای الوهیت می‌کردند
کد خبر: 4002546
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۰
فرهاد قدوسی:

خلفای اموی در نبود قیام عاشورا ادعای الوهیت می‌کردند

استاد دانشگاه وین میشیگان با اشاره به تفاوت مشی سفیانی‌ها و مروانیان در برابر اسلام، گفت: هم شاخه سفیانی و هم مروانی بنی‌امیه قصد داشتند اسلام و نام پیامبر(ص) را نابود و حذف کنند و اگر قیام عاشورا نبود کارشان به ادعای الوهیت می‌رسید.

ارسال/ / تفاوت مشی بنی‌امیه و مروانیان در منزوی کردن اسلامبه گزارش ایکنا، فرهاد قدوسی، استاد دانشگاه میشیگان آمریکا، شامگاه دوشنبه، 12 مهرماه در دومین شب نشست علمی «خلافت و دیانت در عصر اموی»، که از سوی خانه قرآن و عترت سیده نفیسه(س) قم و به مناسبت دهه پایانی ماه صفر برگزار شد، گفت: بنی‌امیه به تعبیر آیات قرآن کریم درصدد خاموش کردن نور نبوت بودند ولی خداوند توطئه‌های آنها را به خصوص با نقش‌آفرینی و شهادت امام حسین(ع) ناکام گذاشت. امام حسین(ع) وقتی از مدینه به مکه رفتند نامه‌ای به بزرگان بصره ارسال کردند که طبری تمامی نامه را آورده ولی برخی منابع دیگر بخش پایانی را آورده‌اند که بنده اشاره‌ای به آن خواهم داشت.

وی افزود: امام(ع) در این بخش نامه فرمودند اینکه فرستاده خود را به سوی شما می‌فرستم و شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) دعوت می‌کنم، به راستی که سنت از میان رفته است و بدعت‌ها زنده شده است؛ اگر سخن مرا بشنوید و از فرمان من تبعیت کنید شما را به راه راست هدایت می‌کنم؛ اگر امام حسین(ع) قیام نمی‌کرد چه می‌شد و تفاوت یزید و زمان او با دیگر خلفای اموی چه بود؟ البته گاهی برخی حرکت‌ها جلوی انحراف را کاملا می‌گیرد و برخی آن را متوقف و کند می‌کند، مانند واکسن کرونا که ما را از مطلق بیماری نجات نمی‌دهد ولی افراد نوع حاد آن را نمی‌گیرند. گرچه بعد از قیام امام(ع) هم بنی‌امیه هفتاد سال دیگر در خلافت بودند ولی زمینه برای حاکمیت خاندان پیامیر(ص) فراهم شد که البته عباسیان آن را مصادره کردند.

قدوسی بیان کرد: معاویه به دنبال حکومت جهانی و ایجاد دین دروغینی بود که عمرش کفاف نداد؛ اینها در دوران امام حسن(ع) نمی‌توانستند مستقیما علیه پیامبر(ص) فعالیت کنند ولی هر قدر پیش می‌رویم و به خصوص در دوره یزید اساسا قرار بود نامی از اسلام باقی نماند. در مصنف عبدالرزاق مطلب جالبی آمده است که اسیدبن حضیر انصاری که جزء یاران پیامبر(ص) بود به یکی از حکم‌های معاویه اعتراض کرد و آن را مخالف سنت پیامبر و خلفای سه‌گانه دانست، معاویه گفته بود اگر جنسی از کسی سرقت شود و آن فرد جنس خود را در  دست فرد دیگری ببیند حق با فردی است که جنسش سرقت شده است بدون آن که ابعاد آن بررسی شود زیرا ممکن است این فرد جنس را از کس دیگری خریده است. مروان هم در جریان این ماجرا به معاویه نامه نوشت که حکمی که کرده‌ای اشتباه است، معاویه جواب داد که تو و اسید نمی‌توانید به من بگویید چه بکن و چه نکن ولی من بر شما ولایت دارم؛ (جالب اینکه معاویه از واژه«ولیت» استفاده کرده است یعنی واژه ولی بار حکومتی و ولایت و سلطه دارد نه طبق عقیده اهل تسنن نشانه محبت باشد). مروان و اسید تسلیم او شدند و این حکم برخلاف دستور پیامبر(ص) اجرا شد.

استاد دانشگاه وین میشیگان اضافه کرد: معاویه حتی به صراحت بیان کرد که من تا نام محمد را از مأذنه‌ها حذف نکنم، آرام نمی‌نشینم؛ این بحث در کتب معتبر اهل تسنن آمده است؛ وی تلاش داشت تا در دین خدشه ایجاد کند از جمله دستور داده بود مردان غیر عرب حق ندارند، زن عرب بگیرند که ریشه در برتری‌طلبی اعراب دارد و از دوره خلیفه دوم آغاز شد و حتی از یکی از موالیان که فرد عالمی هم بود به همین خاطر در بصره تنبیه شد. یا معاویه در تنها سفر حجش، وقتی به مدینه رفت، بسم‌الله را بلند نخواند و جزء حمد نیاورد. افرادی مانند مالک بن انس هم توجیه‌گر کارهای او بودند. بدتر اینکه احادیث زیادی در این دوره جعل شد. معاویه می‌دانست اصل قرآن قابل خدشه نیست، ولی شأن نزول و تفسیر آیات را تغییر داد و زهر خود را به اسلام ریخت.

قدوسی با بیان اینکه حاکمیت یزید موروثی‌ شدن خلافت، آن هم به نام اسلام بود، اضافه کرد: وقتی سر بریده امام(ع) را جلوی یزید گذاشتند اشعاری خواند که برخی بیتهایش از یک شاعر مشرک و بقیه از خود او بود و نشان می‌‎دهد او کافر است. او گفته اگر بزرگان قبیله من که در بدر کشته شدند امروز زنده بودند از شدت خوشحالی از من تجلیل می‌کردند که حسین را کشته‌ام. یزید شهید کردن امام(ع) را به گردن گرفت ولی بعدا که دید ورق برگشت آن را به گردن ابن زیاد انداخت. کسی بر منصب حکومت نشسته که با صراحت می‌گوید کل اسلام یک بازی است و بنی هاشم با حکومت بازی کردند وگرنه نه وحیی آمده و نه خبری از بهشت و جهنم است. بعد تاکید دارد که من اگر نتوانم از فرزندان احمد(ص) انتقام بگیرم از دودمان خودم نیستم. البته یکی از صحابی حاضر در جلسه به یزید اعتراض کرد که چرا چوب بر لب فرزند فاطمه(س) می‌زنی؟ من با چشمانم دیدم که پیامبر(ص) لبهای حسن و حسین(ع) را می‌بوسید و می‌فرمود: شما سید جوانان بهشت هستید و خدا دوزخ را برای دشمنان شما آماده کرده است. یزید هم این فرد را از مجلس بیرون کرد.

مقابله آشکار معاویه و یزید با اسلام

استاد دانشگاه وین میشیگان با بیان اینکه یزید آشکارا علیه دین اسلام موضع گرفت، تصریح کرد: بعد از قیام عاشورا هیچ حاکم اسلامی در هیچ سرزمین اسلامی حتی صدام حسین جرئت نکرد آشکارا علیه پیامبر(ص) و اسلام موضع بگیرد؛ یعنی حداقل نتیجه قیام عاشورا همین مسئله بود و اگر قیام نمی‌شد، اثری از اسلام باقی نبود.

قدوسی با اشاره به حدیثی که در برخی منابع آمده است، اضافه کرد: در کافی جلد هشتم آمده است که یزید در سفر حج به مدینه رفت و در آنجا به فردی از قریش گفت اگر اقرار نکنی که بنده من هستی من تو را خواهم کشت، آن فرد گفت: یزید، تو از نسب، از من شریف‌تر نیستی و پدرت در جاهلیت از من گرامی‌تر نبود و بعد گفت کشتن من از کشتن حسین بن علی(ع) بالاتر نیست و یزید او را کشت، سپس یزید امام سجاد(ع) را نزد خود فراخواند و همین سخن را گفت و امام سجاد(ع) فرمود چنان چه می‌خواهی اقرار می‌کنم، می‌خواهی مرا بفروش یا برده خود نگهدار و یزید گفت: این برای تو بهتر بود که خونت ریخته نشده است؛ قطعاً این روایت غلط است، زیرا یزید هیچ وقت عزم حجاز و رفتن به حج نکرد و علاقه هم نداشت و از دمشق خارج نشد. علامه مجلسی هم آن را غلط می‌داند و دکتر شریعتی هم به آن نقد داشت و جعلی می‌دانست.

وی با بیان اینکه این حدیث با روایت دیگری مخلوط شده است، افزود: مسلم بن عقبه که فردی خونریز و سفاک بود از سوی یزید مدینه را اشغال کرد؛ برخی از سران این شهر را گردن زد و تحقیر کرد ولی با امام سجاد(ع) به دستور یزید مهربان بود ولی با سران قریش و خیلی از بزرگان مدینه بدرفتاری شدیدی کرد. فردی به نام یزید بن وهب را نزد او آوردند و از او سوگند بیعت با یزید خواستند و آن فرد می‌گوید من حاضرم طبق سنت خلیفه دوم با تو بیعت کنم، ولی مسلم بن عقبه نپذیرفت و گفت تو باید به عنوان بنده یزید با او بیعت کنی (بنابر این به احتمال زیاد راوی این مطلب را به نام امام سجاد(ع) مخلوط کرده است)؛ یعنی مبنای بیعت از سنت و سیره تبدیل به رابطه بندگی و مولا شده بود و این ذهنیت ناشی از سلطه بیست‌ساله معاویه بود. بنابر این اگر قیام امام(ع) رخ نداده بود چنین رابطه‌ای در سرزمین‌های اسلامی حاکم می‌شد و خلفا ادعای الوهیت می‌کردند.

نفاق مروانیان

قدوسی اظهار کرد: بعد از یزید، مروانیان در شام حاکم شدند و بنی‌کلب هم از مروانیان حمایت کردند و مروان و عبدالملک مروان در دوره هشت ساله حاکم شدند. در مکه هم عبدالله بن زبیر قدرت را در دست داشت و بعد از مدتی بر زبیریان پیروز شدند و مختار هم توسط زبیری‌ها از بین رفت. مروانیان زیرکانه رفتار کردند چون می‌دانستند با اصل اسلام نمی‌توانند مقابله کنند لذا کارشان را با سیاست منافقانه دنبال کردند، بر عربیت و اسلامیت به صورت توامان تاکید کردند، سیستم اداری را به نفع اعراب تغییر دادند زیرا در دوره معاویه، مسیحیان و ایرانی‌ها در سمت‌های اداری دست بالا داشتند، ضرب سکه‌های جدید و ساختمان‌سازی هم از جمله کارهای آنها بود؛ کاری که حاکمان سعودی به خصوص بعد از اینکه خود را خادم حرمین شریفین نامیدند کرده‌اند تا اسلامیت خود را به رخ بکشند.

وی با اشاره به ضرب سکه و کتیبه‌ها و نوشته‌های دوره سفیانیان، افزود: با تحقیق صورت گرفته توسط برخی محققان با صراحت بیان شده که از نکات جالب در این دوره این است که نام پیامبر(ص) بر سکه‌های ضرب شده و کتیبه‌های نوشته شده وجود ندارد، در حالی که پاپیروس‌هایی وجود دارد که به عمر، هجرت و برخی معاملات انجام شده اشاره شده  است. اینها سکه‌های بیزانسی و ساسانی را استفاده می‌کردند و کلمه الله را روی آن ضرب کردند که هم با الله مسلمانان و هم الله مشرکین سازگار بود. ولی بعد از قیام امام حسین(ع) و دو سال بعد از مرگ یزید، اولین سکه‌های ضرب شده توسط زبیریان به نام پیامبر(ص) مزین بود و مروانیان هم به دنبال سیاست منافقانه خود این کار را کردند و مظهری از اسلامیت را در کنار نام خودشان می‌آوردند.

انتهای پیام
captcha