گذرگاه تفسیر دین به نفع انسان؛ دیدگاه متفاوت حسن حنفی به سکولاریسم
کد خبر: 4012285
تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۲
حجت‌الاسلام میرزایی بیان کرد:

گذرگاه تفسیر دین به نفع انسان؛ دیدگاه متفاوت حسن حنفی به سکولاریسم

عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی ضمن اشاره به تفسیر متفاوت حسن حنفی از سکولاریسم و اومانیسم، تصریح کرد: از نظر حنفی، سکولاریسم یعنی آن گونه تفسیری از دین ارائه بشود که آن تفسیر به نفع انسان تمام شود.

حجت الاسلام میرزایی

به گزارش ایکنا، نشست «واکاوی مفهوم اسلام سکولار در اندیشه‌های حسن حنفی» صبح امروز با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی العالمیه به همت دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی برگزار شد. در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید؛

بحث ما کاملاً کاربردی و مرتبط با دغدغه‌های تمدنی جهان اسلام است. بحث ما یک بحث انتزاعی و نظری محض نیست و مقوله‌ای مرتبط با چالش‌های اجتماعی و سیاسی جهان اسلام است. خود حسن حنفی هم بر همین اساس ورود جدی نسبت به بازخوانی میراث اسلامی داشت. در نتیجه مبحث ما بخشی از جغرافیای کلان تمدنی تلقی می‌شود و همچنین در عنوانی جزئی‌تر بحثی مرتبط با مناسبات سنت و تجدد است. در حقیقت سکولاریسم نوعی از این مناسبات است یا تفسیری از مناسبات سنت و تجدد است.

از نظر حنفی، دغدغه افول تمدنی، عامل اصلی این است که او نگاهی سکولار به اسلام بکند. مفهومی که او از سکولاریسم دارد، موضوع اصلی است که به آن خواهیم پرداخت، اما اجمالاً نظریه حسن حنفی ادعای سکولاریستی بودن اسلام به عنوان دین و قرآن به عنوان یک کتاب وحیانی آسمانی است.

سه نقطه چالش با غرب از دید حنفی

مطلب دیگری که باید به آن دقت کنیم، این است که یکی از مهمترین دغدغه‌های حسن حنفی این است که ما در سه نقطه در مواجهه با غرب دچار آسیب هستیم. در نقطه اول موضع‌گیری نفی غرب و بی‌توجهی به یک حقیقت انسانی است که امروز در نقطه‌ای آغاز شده و به کل جهان کشیده شده است. تحولاتی که در غرب به وجود می‌آید، برآمده از انسانیت انسان است و امتداد آن هم به جهان کشیده می‌شود. این هژمونی تاریخی و انسانی است. بخشی از این واقعیت فلسفی و تحولاتی جهانی که در غرب اتفاق می‌افتد، ذاتی انسان‌ها است و اصلاً خود ما هستیم و آن دیگری نیست که این اتفاق در او رخ می‌دهد. این انسانیت انسان و تاریخ بشری است که شاهد این تحول است، اما بخش «آن دیگری» هم دارد.

کسی که نگاه تاریخی می‌کند، باید همه تاریخ را در یک دستگاه و یک فرآیند نگاه کند و نمی‌شود کسی از درون یک دین، جاهل به ادیان دیگر باشد. باید دنبال فهم غرب و اصلاح اندیشه‌های غرب باشیم. این ملاحظه اول حسن حنفی است. ملاحظه دوم حنفی این است که او معتقد است کسانی که با غرب تعامل می‌کنند در دو نقطه اشتباه کردند. نقطه اول فهم غرب است و نقطه دوم تطبیق‌دهی یا سرایت‌بخشی غرب در شرق است. حنفی هر دو را نقد می‌کند و معتقد است ما سکولاریسم غربی را نفهمیدیم. همچنین معتقد است همین مفهوم را در جهان اسلام سرایت دادیم. پس او نفی غرب و نفی سکولاریسم را نقد می‌کند و معتقد است باید غرب را بفهمیم، ولی تاکنون فهم درستی از غرب نداشتیم.

باید به این نکته توجه داشت که اگر فهم حنفی از سکولاریسم مانند فهم مصطلح بود، حنفی به تفسیر سکولار از اسلام نمی‌رسید. باید بپرسیم حنفی چه تفسیری از سکولاریسم دارد که بر اساس آن تفسیر، دین را سکولار می‌داند؟ مفاهیمی که حسن حنفی از غرب یا سکولاریسم دارد با مفهومی که امروزه در غرب رایج است، تفاوت دارد. البته اختلاف سکولاریسمی که حسن حنفی بیان می‌کند با آنچه در غرب رواج پیدا کرده است و شکل دانش و تخصص به خودش گرفته است، دلیل این نیست که فکر کنیم تفسیر او از سکولاریسم از اسلام برآمده و ربطی به غرب ندارد.

مفاهیم سازنده تعریف حنفی از سکولاریسم

او در تبیین سکولاریسم روی عنصر عقلانیت و انسان و علم و منطق و برهان و استدلال تأکید می‌کند؛ یعنی عوامل اصلی تشکیل‌دهنده تعریف او از سکولاریسم این مسائل هستند. او به مسئله تفکیک دین از سیاست به عنوان تعریف جوهری سکولاریسم نگاه نمی‌کند. از نظر او تعریف سکولاریسم جدا کردن دین از سیاست نیست. او معتقد است در آغاز، جریان کلیسا در غرب به گونه‌ای بود که دین در آن دیار با عقلانیت و علم و انسان‌گرایی در تضاد بود. دین کلیسایی با ائتلاف قدرت و حکومت یک دوگانه انسان‌سوز و جامعه‌سوز و عقل‌ستیز داشتند. با این دوگانه کلیسا و حکومت نمی‌شد انسان‌ها آزاد شوند.

سکولاریسم از نظر حنفی یعنی باز کردن گذرگاهی به سمت عقل و علم و انسان. حسن حنفی در خوانش میراث اسلامی همواره روی این عناصر تکیه می‌کند، لذا حرفی که در آخر می‌خواستم بزنم، الآن عرض می‌کنم و آن اینکه بزرگترین خروجی حنفی از میراث‌خوانی خودش که اقلاً شامل پنجاه کتاب است، بازآفرینی یا بازخوانی تراث است. در نتیجه، تلاشی که حنفی در پروژه خودش کرد، در جهت عقلانی‌سازی، علمی‌سازی و منطقی‌سازی بوده است. به همین خاطر او در بعضی از آثارش از ابن‌تیمیه در کار منطقی‌اش دفاع می‌کند. او معتقد است ابن‌تیمیه گاهی حرف‌هایی زده که می‌تواند مبنای تحول و تطور باشد. برخی تحلیل‌گران حنفی را پدر سکولاریسم اسلامی یا ایمانی می‌دانند و حنفی را برای این مفهوم محور می‌دانند. نگاه میراث‌خوانی حنفی که میراث‌سازانه و بازآفرین‌کننده میراث است، تایید همین مقوله است.

تفسیر حنفی از اومانیسم هم با تصوری که ما از آن داریم متفاوت است؛ همانطور که تفسیر او از سکولاریسم با فهمی که ما از سکولاریسم داریم متفاوت است. حسن حنفی معتقد است خدا جا را بر انسان تنگ گرفت و آنقدر تنگ کرد که انسان حذف شد و انسان به نفع طغیان وجود الاهی از صحنه بیرون رفت. همانطور که در فهم نیچه وقتی صحبت از مرگ خدا می‌کند، فکر می‌کنیم کفرگویی است، در اینجا هم دچار بدفهمی می‌شویم، ولی باید او را درست فهمید و سپس نقد کرد؛ همانطور که حنفی می‌گوید باید غرب را درست فهمید و سپس نقد کرد. اصلاً خود او ناقد غرب است، ناقل غرب نیست. البته او تحت تأثیر فلسفه هگل است، ولی نمی‌توان حنفی را به عنوان دنباله غرب تلقی کرد.

آرمان امامت، تحقق عدالت است

حنفی می‌گوید امامت برای انسان آمده است و می‌خواهد عدالت ایجاد کند. اگر عدالت ایجاد نکند، امامت نیست و حکومت و سیاست است. او دنبال آوردن دین به دنیا بود و نام آن را سکولاریسم می‌گذارد. سکولاریسم یعنی به دنیا برگردی، یعنی دین را آنگونه فهم کنی که دنیای تو را دستشخوش سعادت کند. سکولاریسم دینی یعنی آنگونه فهمی از دین بشود که آن تفسیر به نفع انسان تمام شود.

چرا روی فهم تأکید می‌کنم؟ برای اینکه حنفی یک فرد مدرن و گاهی پست مدرن و فردی تاریخمند و تاریخ‌گرا و یک فرد پدیدارگرا است و پدیدارشناسانه نگاه می‌کند. او معتقد است وحی برای توسعه و بسط عدالت و سعادت و منافع انسان است. او برای خودش از قرآن دلیل می‌آورد. در نتیجه اگر دین برای انسان آمده، انسان در دین محور است. دین برای این آمده است که انسان از منجلاب ظلم و ستم و چالش‌هایی که در زندگی با آنها مواجه است، نجات پیدا کند.

حسن حنفی آنقدر باعظمت و باهیبت است که ظلم است در یک جلسه یک ساعته شخصیت بزرگ او را بریده بریده مطرح کنیم. مقدمات فهم سکولاریسم از نظر حنفی آ‌ن‌قدر زیاد است که بدون بیان آنها سوء تفاهم ایجاد می‌شود. حنفی دارای جایگاه ممتازی است و من در چپ اسلامی، شخصیتی عمیق‌تر از حنفی نمی‌شناسم. این شخصیت در آینده بیشتر شناخته می‌شود.

انتهای پیام
captcha