به گزارش ایکنا، آیتالله مهدی هادوی تهرانی، استاد سطح خارج حوزه علمیه، 9 اسفند ماه در ادامه مباحث تفسیری خود، گفت: در آیه 52 سوره کهف خداوند فرموده است: وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا؛ این مضمون به دفعات در قرآن آمده است؛ افرادی که غیر از خدا کسانی مانند شیطان را به عنوان اولیاء خود گرفتهاند، خداوند خطاب به آنان میفرماید آن شرکایی را که فکر میکردید در کار خدا نقش و ربوبیت و دخالتی دارند آنها را بخوانید؛ اینها میخوانند ولی کسی پاسخی به آنان نمیدهد.
وی اضافه کرد: در آیات مختلف بیان شده که یکی از بزرگترین عذابها و حسرتهای روز قیامت همین است که افرادی که عمر خود را برای کسب ثروت و حضور در قدرت و حزب و جناح بازی و ... صرف کردند و تصور کردند نقشی در زندگی دیگران دارند در روز قیامت میفهمند که هیچ نبودهاند و این فرد هم که دل به آنها سپرده عمر و زندگی خود را تلف کرده است.
آیتالله هادوی تهرانی بیان کرد: این باور که افراد دیگر در زندگی انسان دخالت دارند توهمی بیش نیست و انسان در روز قیامت آگاه میشود که اینطور نبوده است و به تعبیر قرآن در آیه 51 کهف «مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا»، اینها شاهد خلق خدا هم نبودهاند چه رسد به اینکه در خلقت خدا، نقش ایفا کنند.
وی تاکید کرد: حرمت «اتخاذ من دون الله؛ تکیه بر غیر خدا» ربطی به بحث توسل به اهل بیت(ع) ندارد زیرا اعتقاد به شفاعت و توسل به اهل بیت(ع) به معنای آن نیست که آنها خودشان قدرتی دارند و میتوانند کاری انجام دهند بلکه از این باب است که آنها بندگان مقرب خدا هستند و در نزد او قرب و منزلتی دارند و از خدا میخواهیم به برکت وجود ایشان، خداوند عنایت و لطفی به ما بکنند.
وی افزود: شفاعت هم اینطور است و اهل بیت(ع) در پرتو قدرت الهی و با اذن خداوند، در آن دنیا برخی افراد را مشمول شفاعت قرار میدهند. علامه طباطبایی فرموده است شفاعت شامل حال کسانی است که گرفتار شرک و ظلم به آن معنا نبوده و مشکلاتی در رفتار و کردار خود در دنیا داشتهاند. ما قدرت مستقل برای ایشان قائل نیستیم و در دایره قدرت خدا، توسل ما را اجابت میکنند.
آیتالله هادوی تهرانی تصریح کرد: وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا؛ شیخ طوسی از ابن عباس نقل کرده است موبقا یعنی مهلکا؛ او گفته قتاده و ضحاک و ابن زید هم این معنا را گرفتهاند؛ حسن بصری گفته است موبقا یعنی عداوة؛ یعنی بین جهنمیها عداوت و دشمنی وجود دارد؛ انس بن مالک گفته موبقا یک وادی در جهنم است که چرک و خون در آن وجود دارد؛ از قول کسائی و زجاج هم نقل کرده که موبق به معنای محل هلاکت است.
وی اضافه کرد: علامه طباطبایی موبق را اسم مکان به معنای محل هلاک میداند؛ ایشان فرموده است که برخی تفسیر کردهاند هر دو یعنی چیزهایی که غیر خدا پرستیده میشدند و پرستندگان به هلاکت افتاده و عذاب میشوند ولی او تاکید دارد که موبق به این معنا نیست زیرا برخی از کسانی که آنها شریک خدا قرار دادند ملائکه و انبیاء و اولیاء بودند و اگر افرادی اینها را شریک خدا قرار میدهند گناهی بر آن ملک و نبی و ولی نیست، اینها اشتباها آنها را شریک خدا قرار میدهند؛ مانند علی اللهیها که امام علی(ع) را خدا میدانند.
استاد سطح خارج حوزه بیان کرد: پس مقصود از موبق و مهلک، ابطال رابطه بین کسانی که غیر خدا چیزی میپرستیدند با چیزهایی است که پرستیده میشدهاند یا آنها را به عنوان خدا میدانستند و میپرستیدند.
هادوی همچنین در تفسیر سوره مبارکه نحل، گفت: در آیات 43 و 44 این سوره «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۴۳﴾؛ بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۴﴾» خداوند سه مطلب بیان کرده است؛ اول اینکه ما قبل از شما مردانی که به آنان وحی میشد را فرستادیم؛ مطلب دوم فاسئلوا اهل الذکر؛ یعنی اگر از کتب پیشینیان اطلاعی ندارید از اهل آن بپرسید و مطلب سوم انزلنا الیک الذکر لتبین للناس؛ یعنی ما برای تو ذکر را فرستادیم تا برای مردم آنچه را نازل شده تبیین و تفهیم بکنی.
وی اضافه کرد: در قرآن ذکر به خود قرآن اطلاق شده است؛ در اینجا اگر مقصود خود قرآن باشد، مراد از مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ خود قرآن است ولی معنای دیگر این است که؛ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ، خود قرآن هست ولی انزلنا الیک، حقیقت قرآن است نه خود قرآن.
استاد حوزه علمیه اضافه کرد: آیتالله شاه آبادی در تفسیر سوره مبارکه قدر بیان کرده است که ضمیر در انا انزلناه، به خود خدا باز میگردد یعنی «علم خدا» در قالب قرآن تنزل یافته است و چون علم، عین ذات است پس گویی خود خدا تنزل پیدا کرده است؛ وی معتقد است که این حقیقت بین علم خدا که از مرتبه ربوبی به خطوط و نقوش تجلی یافته است، امتداد دارد یعنی این طور نیست که از مرتبه بالا به میانی و بعد پایین آمده باشد، مانند آبی که از بالای کوه به سمت پایین سرازیر میشود. او ادامه میدهد، قبل از تبدیل به خطوط و نقوش، مرحله بیانی بوده که توسط وحی منتقل شده و حقیقت قرآن بر قلب پیامبر(ص) نازل و توسط کاتبان وحی نوشته میشده است.
استاد سطح خارج حوزه علمیه اظهار کرد: قرآن یک انزال و یک تنزیل دارد؛ انزال دفعی بوده است که در سوره قدر بیان شده ولی تنزیل آن در طول 23 سال بر وجود مقدس نبی اکرم نازل شده است؛ ایشان میفرماید حقیقت قرآن قبل از اینکه به مرحله نقوش برسد بر قلب نبی اعظم(ص) نازل شده است و این انزال دفعتا بوده است و ما نزل الیهم، معطوف به مخاطبان پیامبر(ص) است یعنی قرآن به یکباره انزال بر پیامبر شد و ایشان در طول 23 سال به مردم آموزش دادند.
وی اضافه کرد: طبق این بیان هم «ما نزل» و هم «ذکر»، هر دو قرآن هستند، ولی ذکر برای مرتبه بالاتر وجودی و «نزل» برای مرتبه پایینتر است؛ خداوند تاکید دارد که انزال برای تو ای پیامبر و تنزیل برای مردم است و تبیین تو باید توام با تفکر مخاطبان انسانی باشد یعنی با تبیین پیامبر(ص)، عقول تعطیل نمیشود کما اینکه قرآن کریم فرموده است؛ لعلهم یتفکرون.
انتهای پیام