به گزارش ایکنا، نوزدهمین شماره از پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن به صاحب امتیازی دانشگاه پیام نور منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «نقد و تحلیل رهیافتهای تفسیری فریقین ذیل آیه 190 سوره اعراف»، «نقد نظریه عرفی بودن زبان قرآن با تاکید بر دیدگاه خاص علامه طباطبایی»، «بررسی نظر تفسیری علامه طباطبایی پیرامون مبانی تفاوت های زن و مرد با تأکید بر آیه 18 سوره زخرف»، «بررسی آیه «دحو الارض» با نگاه تفسیری علامه طباطبایی، مراغی و بانو امین اصفهانی»، «واکاوی و تحلیل دیدگاه آیتالله جوادی آملی در خصوص امکان و جواز وقوع چندمعنایی در قرآن کریم»، «تحلیل پیامدهای تفسیر فلسفی از نگاه مخالفان»، «ارزیابی دیدگاههای روششناختی هاوتینگ در حوزه نقد ادبی قرآن»، «اصل ناهمسازگاری در تفکر فازی و کاربست آن در زبان قرآن»، «تحلیل انتقادی دیدگاه «جفت سوره ها» بر پایه روابط سورههای همجوار نجم و قمر»، «تحلیل ترجیح قرائت مشهور در «الفرقان فی تفسیر القرآن» با تاکید بر رویکرد مفسر»، «نقش واژهشناسی در تفسیر قرآن کریم (با تأکید بر تکامدپژوهی)»، «واکاوی مفهوم «عیسی، پسرِ خدا» در قرآن و سنت اسلامی».
در چکیده مقاله «نقد و تحلیل رهیافتهای تفسیری فریقین ذیل آیه 190 سوره اعراف» میخوانیم: «تعیین مرجع ضمیر در فراز «جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما» از آیه 190 سوره اعراف، چالشی در میان مفسران فریقین پدید آورده است: بازگشت ضمیر فعل « جَعَلا» به حضرت آدم و حوا چگونه با عصمت حضرت آدم سازگاری خواهد داشت؟ متون روایی پرشمار ذیل آیه نشان از دیرینگی چالش در سدههای نخست اسلامی دارد. مفسران فریقین رهیافتهای گوناگونی در تبیین این آیه برگزیدهاند. نظریههایی همچون شرک آدم و حوا، شرک اجداد قریش، شرک نوع انسانها در میان رهیافتهای تفسیری فریقین دیده میشود. نوشتار حاضر با روش کتابخانهای به گردآوری رهیافتها پرداخته و پس از نقد و تحلیل رهیافتهای تفسیری بر اساس روش تحلیلی توصیفی، نظریه شرک نسل آدم و حوا را به عنوان رهیافت منتخب برگزیده است. با استناد به آیات مشابه و روایات تفسیری و نیز دلایل عقلی، قرآنی و روایی عصمت آدم علیهالسلام، به نظر میرسد آیه در صدد بیان داستان فرزندآوری حضرت آدم و حوا است اما در فراز «جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ» به عاقبت اولاد مشرک این دو اشاره شده است.»
در طلیعه مقاله «نقد نظریه عرفی بودن زبان قرآن با تاکید بر دیدگاه خاص علامه طباطبایی» آمده است: «یکی از رویکردهای رایج در حوزه زبان دین، نظریه عرفی بودن زبان قرآن است. این نظریه دارای پیشینة طولانی است. بر اساس این نظریّه، خداوند در ارائة مقاصد خویش، از ساختار زبان متعارف و مرسوم قوم استفاده کرده است و به این طریق مقصود خود را بیان نموده است. مطالعه و نقد نظریه عرفی بودن زبان قرآن و بیان نظریه خاص از دیدگاه علامه طباطبایی از اهداف و موضوع این نوشتار است. روش مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی و با اتکاء به آثار وی میباشد. سوال اصلی پژوهش این است که تحلیل علامه طباطبایی از نظریه عرفی زبان قرآن چیست؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که علامه نظریهی زبان عرفی را فیالجمله پذیرفته، اما قرآن را بدلیل اشتمالش بر حقایق ماورایی، عدم شناخت ژرفای آن و وجود متشابهات و جزمیت زبانش، فراتر از فهم عرفی وعمومی میداند. از منظر علامه طباطبائی، زبان قرآن هر چند بر اساس عناصر عرفی نازل شده است اما تفاوتهای اساسیای با زبان عرف دارد که وجود این تفاوتها سبب نفی نظریهی یکسان انگاری زبان دین و زبان عرف میشود. به دلیل نزول تدریجی و اشتمال آن بر مفاهیم غیبی، در تفسیر زبان قرآن، اصول و قواعد عرفی لازم است اما کافی نیست، زیرا زبانی فراعرفی است و دارای خصوصیت مشکک بودن سطوح و ساحات ادراک و فهم میباشد.»
در چکیده مقاله «بررسی آیه «دحو الارض» با نگاه تفسیری علامه طباطبایی، مراغی و بانو امین اصفهانی» آمده است: «یکی از آیات چالش برانگیز قرآن که در مورد آن آرای گوناگونی از سوی متقدمین و متاخرین مطرح شده است، آیهی «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها» (نازعات:30) است. این پژوهش با تاکید بر این آیه به تبیین آراء تفسیری علامه طباطبایی، مراغی و بانو امیناصفهانی میپردازد و هدف از آن مقایسه و ارزیابی نظرات سه مفسر معاصر در مورد آیهی شریفه میباشد. یافتهها حاکی از آنست که علامه طباطبایی و بانو امیناصفهانی که معتقد به تقدم خلقت آسمان بر زمین میباشند، «دحوالارض» در آیهی شریفه را ناظر بر خلقت و گسترش همزمان زمین میدانند، ضمن این که علامه در دیدگاه دوم خود آن را به حرکت زمین نیز تفسیر نموده است. اما مراغی که خلقت زمین را مقدم بر آسمان میداند، «دحوالارض» را مرحلهای جدا از خلقت زمین دانسته و آن را عبارت از بسط زمین جهت تمهید آن برای سکونت بیان داشته است. با توجه به قرائن لغوی، قرآنی و روایی که در ضمن این پژوهش بدانها اشاره میشود، مقصود از «دحوالارض» در آیهی شریفه نمیتواند ناظر بر خلقت و گسترش همزمان و حرکت زمین باشد بلکه آن صرفا بر بسط و گسترش زمین دلالت دارد.»
انتهای پیام