به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست حلقه مطالعاتی معناشناسی شناختی در مطالعات قرآن و حدیث با محوریت کتاب «بدن در ذهن» اثر مارک جانسون، امروز چهارشنبه 21 اردیبهشتماه از سوی دانشگاه الزهرا(س) با سخنرانی فریده امینی عضو گروه پژوهشی مطالعات میان رشتهای قرآن کریم و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) برگزار شد. در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
یکی از مباحثی که مارک جانسون در کتاب خود مطرح میکند طرحواره توازنِ روانشناختی است. جانسون معتقد است که طرحواره توازن، شاید به صورت گزارهای از یک پیش مفهوم برخوردار است که هر کسی بر اثر تکراری که از این طرحواره در تجربیات خود دارد کاملاً آن را درک میکند. وی در این کتاب بحث طرحواره تعادل را هم مطرح کرده و گفته ممکن است در ادراکات بصری ما این طرحواره به طور کامل احساس شود. جانسون معتقد است برای اینکه بهتر بتوانیم طرحواره را درک کنیم باید توجه زیادی به مؤلفههایی داشته باشیم که طرحواره توازن دارد که شامل دو مؤلفه محور نخبه و دیگری مولفه نیرو است. وی معتقد است همانطور که طرحواره حرکت یا طرحواره نیرو انواع مختلف دارند طرحواره توازن نیز میتواند انواع داشته باشد.
خصوصیات طرحواره توازن
طرح وارهها در مسئله شناخت به طور خلاق وجود دارند و بر اساس آنها میتوانیم به فهم مبانی انتزاعی دست پیدا کنیم. وی سه حالت را برای طرحواره توازن مطرح میکند و میگوید گونه اول توازنِ محوری است یعنی این توازن و تقارن، حول یک محور وجود داشته باشد و نیروها، حول یک محور به فکر برسند. گاهی اوقات این توازن و تقارن را در خصوص یک نقطه داریم که از آن به توازن نقطهای یا دو کفهای تعبیر کرده است که مثال بارز آن الاکلنگ یا کفههای ترازو است. گونه سومی که برای طرحواره توازن وجود دارد طرحواره تعادل است که به نسبت دو گونه قبلی نمودش را بیشتر احساس میکنیم.
وقتی جانسون از طرح واره تعادل صحبت میکند به نظر میرسد آن را در یک فضای سه بعدی میبیند و حتی شکلی که آن را برای نشان دادن به ما رسم کرده به شکل یک کُره است و نقطه میانی آن، نقطهای است که نیروها از داخل و خارج باید به یک سطح برسند تا تعادل حفظ شود هرچند که به نظر میرسد نسبت به دو حالت قبلی یعنی توازن محوری و دوکفهای، وضعیت پیچیدهتری دارد.
وی معتقد است نگاشتهای استعاری از حوزه احساس بدنی حرکت میکنند و به حوزههای ذهنی، شناختی یا منطقی پیش میروند بر اساس این فرض ما باید بتوانیم ببینیم که چگونه تجربه توازن بدنی ما و ادراک حسی توازن، به فهم ما از شخصیتهای متوازن، دیدگاههای متوازن، نظامهای متوازن، معادلات متوازن و امثالهم مربوط میشود. وی پنج عرصه شامل توازن فراگیر، توازن روانشناختی، توازن استدلال اخلاقی، توازن اخلاقی – حقوقی و تساوی ریاضی مطرح میکند و میخواهد در همه اینها به ما نشان دهد که طرحواره توازن یا تعادل، به چه شکلی عمل میکند.
ریشههایِ شناختیِ توازنِ فراگیر
وی در توازن فراگیر به میزان زیادی اشاره میکند که ریشههایِ شناختی در دلِ رویکرد ساختگرا است و همانگونه که در رویکرد ساختگرا به شکل اتمی به مسائل نگاه نمیکنیم بلکه همه آنها را در یک کلِ به هم پیوسته ارزیابی میکنیم، دیدگاه شناختی نیز وقتی بخواهد یک مسئله را مورد بررسی قرار دهد سعی میکند به آن نظام یا الگوی کلی که در پدیدهای که قرار است بررسی شود توجه کند. جانسون میگوید اگر درباره توازن فراگیر صحبت میکنیم شما میتوانید آن را در ذهن خودتان به عنوان یک نظام یا سازمان در نظر بگیرید که برای رسیدن به هدف، نوعی توازن فراگیر در آنها وجود دارد.
مثالی که وی میزند در مورد بدن است و اینکه اگر دردی در قسمتی از بدن ما باشد نشان میدهد عدم تعادلی در بدن شکل گرفته است لذا باید توازنی در همه بدن برقرار شود تا این درد یا عدم توازن از بین برود. وی معتقد است اگر در بدن ما عدم تعادلی باشد بر رفتار ما تأثیر میگذارد. جانسون پس از توازن فراگیر، نمود طرحواره توازن را در ابعاد روانشناختی به ما نشان میدهد و میگوید تجربیات عاطفی که ما داریم همانند ناراحت شدن، ترسیدن، شرم یا غم، هم از جنبه بدنی و هم ذهنی برخوردار هستند و اساس آنچه که در درون ما و در اثر عواطف شکل میگیرد طرحواره تعادل است.
مثالی که وی میزند خشم است که گاهی اوقات در انسان به وجود میآید و چه بسا به آستانه انفجار برسد لذا در این موارد لازم است دوباره تعادل را در سطح جسمی و ذهنی خودمان ایجاد کنیم. وی میگوید وقتی تلاش داریم خودمان را به سطح تعادل برسانیم هنوز نیروهایی تلاش میکنند مانع آن شوند اما برای اینکه به یک تعادل پایداری برسیم نیازمند برخی از نیروها هستیم. از سوی دیگر آن چیزی که ما در توازن روانشناختی میبینیم همان تعادلی است که به صورت نیروهای داخلی و خارجی مشاهده میکنیم. به نظر جانسون این حالتهای روحی و روانی ما مستلزم این است که چه وزنی به آن بدهیم تا آن عاطفه را تحت کنترل خودمان دربیاوریم یا به آن تعادل ببخشیم.
رابطه نظر جانسون با مطالعات قرآنی
به نظر جانسون اگر در رفتارمان به یک فعالیت، نسبت به بقیه فعالیتها وزن بیشتری میدهیم در واقع خودمان را از تعادل خارج میکنیم. در طول روز ممکن است مسائل زیادی ذهن هرکدام از ما را درگیر خود کند که هرکدام وزنی را در ذهن ما اشغال میکند و گاهی اوقات ممکن است موضوعی بیشتر از بقیه، ذهن ما را درگیر کند لذا وزن آن را به خوبی در ذهنمان حس میکنیم.
درباره رابطه این موضوعات با مطالعات میانرشتهای قرآن و حدیث باید گفت ما همیشه انتظار داریم وقتی یک قدم بر میداریم خدا هم یک قدم به سمت ما بردارد و در مقابل هر عمل نیکی که انجام میدهیم چیزی به ما بدهد اما در نظر جانسون موضوع توازن فراگیر اهمیت دارد یعنی همه جنبهها به تعادل برسند و تمرکز بر یک موضوع خاص نیست. برای مثال در بحث ارث، قرآن فرموده است که ارث یک پسر، دو برابر ارث دختر است لذا در چنین مواردی سوال میشود آیا این عدم تعادل در کلام الهی نیست؟ همچنین در بحث جهاد آیا عدم تعادل وجود ندارد؟
در قرآن کریم آمده است: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود و هر کس کار زشت کند به قدر کار زشتش مجازات شود و بر آنها اصلا ستم نخواهد شد» (انعام/ 160) با خواندن این آیه در بدو امر، یک عدم تعادل وجود دارد اما وقتی این موضوع یعنی دیدگاه جانسون را مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم همه این موارد همانند تناسب جزا با عمل، ارث، جهاد و امثالهم را باید به شکل توازن فراگیر در کنار هم دید تا به این نتیجه برسیم که جهانِ بینی الهی چه ویژگیهایی دارد. بنده معتقدم در جهان بینی قرآنی شاید همه چیز در ظاهر توازن دو کفهای نداشته باشد اما این دیدگاه، جای بحث و بررسی بیشتری دارد و شاید درست نباشد. از سوی دیگر مدل اندیشیدن در مورد آیات قرآن را میتوان با استخراج طرحوارهها ادراک و راههای اندیشیدن را احیا کرد چراکه این مدل میتواند به نوآوری در مطالعه قرآن و حدیث منجر شود و لازم است از ابزارهای مختلف برای ادراک قرآن استفاده کرد.
انتهای پیام