به گزارش ایکنا، علی قربانپور، استاد دانشگاه و آیندهپژوه، امروز 29 تیرماه در نشست علمی «مبانی آیندهپژوهی فرهنگی و دورنمای تمدنسازی»، با بیان اینکه هر کدام از آیات قرآن به نحوی مرتبط با آیندهنگری است و باید تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شود، گفت: الان در دنیا مطالعه آیندهها مرسوم است نه مطالعه یک آینده و به خاطر زیاد شدن پیچیدگیهای دنیای کنونی، آیندهپژوهی ضرورت دوچندانی یافته است. البته آیندهپژوهی کاری اشتراکی و جمعی است نه انفرادی و ما غولهای اندیشه نداریم، بلکه کارهای مجموعهای و گروهی است.
وی افزود: آیندهپژوهی را نمیتوانیم یک علم، هنر و یا وابسته به علوم انسانی و ... بدانیم، زیرا دانشی فرارشتهای است و با کشف آیندههای مختلف سر و کار داریم. تصوری که گاه نسبت به آینده داریم این است که قرار است آینده را حدس و گمان بزنیم، در حالی که یکی از معانی اصلی آن این است که باید آینده را بسازیم. فرض کنید آینده ما خوب نیست، ولی با این رویکرد میتوانیم آینده را بسازیم،؛ اگر ژاپن ژاپن شد، مردمش اراده کردند و آینده خود را ساختند. بنابراین فکر نکنیم گذشته و تاریخ به درد ما نخواهد خورد.
قربانپور بیان کرد: ما میتوانیم آینده را کشف یا اختراع کنیم و در کشف آینده فارغ از اراده انسانی بحث میشود. از این رو میتوانیم آینده را آنچنان که مطلوب ما و مبتنی بر ارزشها و باورهای ماست بسازیم، یعنی هر آنچه قابل تصور است امکانپذیر است. مدلی که در سیستم آموزشی ما مغفول مانده این است که ما از عقل و احساس سخن میگوییم، ولی کمتر از تصور حرف میزنیم. اگر بخواهیم کودک را آموزش دهیم، نباید از تخیل و تصور غفلت کنیم.
وی با اشاره به مطالعات معطوف به نگاه کلانروندی به تاریخ، گفت: آلوین تافلر به سه موج انقلاب اشاره کرد؛ از جمله اینکه در 11 هزار سال قبل، انقلاب کشاورزی ایجاد شد و در قرن 18 انقلاب صنعتی و در اواخر قرن بیستم، انقلاب فناوری رخ داد.
قربانپور ادامه داد: از ویژگیهای جهان معاصر، پیچیدگیهای بسیار زیادی است که شاهد آن هستیم. همچنین درجه حساسیت محیط و سبک زندگی بسیار بالا رفته است. مثلا یک نفر در چین مبتلا به کرونا شد، ولی به تدریج تمام دنیا را فراگرفت یا اگر یک رئیس جمهور در توئیت مطلبی بنویسد میتواند مناسبات جهانی را تغییر دهد. بنابراین جهان امروز گرفتار نوسانات و بیثباتی فرهنگی زیادی است. لذا ما باید چشمانداز داشته باشیم تا تغییر ماهیت و روند دائمی به ما آسیب نزند.
وی با بیان اینکه جهان کنونی، جهان عدم قطعیت، پیچیده و بیثبات است و آیندهپژوهی هم به این دلیل ضرورت دارد، افزود: یکسری اهداف آیندهپژوهی کلی و یکسری عملیاتی است. آیندهپژوهی را موضوعی علمی و هنری هم میدانند، زیرا با تسلط بر علم و تخیل و تصور و هنر میتوان آن را جهت داد. یک آیندهپژوه باید برنامهریز باشد، ولی شگفتیسازیها را هم پیشبینی کند. یک مدیر برنامهریز فرقش با آیندهپژوه آن است که حوادث شگفتیآور آینده را پیشبینی نخواهد کرد و در این راه نیازمند یکسری اطلاعات هستیم که جنبه ادراکی و شناختی برای ما دارند.
وی با بیان اینکه برای برنامهریزی کارهای فرهنگی مثلا برای دهه نودیها لازم است، گفت: شناخت عدم قطعیتها مثل گسست نسلی لازم است. موضوع دیگر شناخت شگفتیسازهاست؛ یعنی ما یک برنامه 5 تا ده ساله برای سازمان خود میریزیم، ولی ناگهان یک زلزله و سیل و کرونا همه این برنامهها را به هم میریزد؛ در عرصه فرهنگی هم چنین موضوعاتی وجود دارد.
قربانپور ادامه داد: آقای کردوانی از جمله افرادی بودند که 20 سال پیش علائم ضعیف تغییرات زیستبوم ایران را تشخیص داد و فریاد زد که اگر با این فرمان پیش برویم به کمبود آب و مشکلات زیستمحیطی برخورد خواهیم کرد، ولی کسی گوش به حرف ایشان نکرد تا اینکه وقتی به مشکلات برخوردیم از ایشان دعوت کردند و دیگر نوشدارو بعد از مرگ سهراب بود.
وی با اشاره به چند مرکز آیندهپژوهی در جهان، بیان کرد: یکی از این مؤسسات بعد از جنگ جهانی ایجاد شده و کار آن تحقیق و توسعه در امور نظامیگری آمریکاست؛ مثلا یکی از افرادی که در این مؤسسه مشغول است هم فلسفه و هم فیزیک خوانده و بر علم فضایی تسلط دارد؛ امروز ما وقتی بایدن را میبینیم که گرفتار آلزایمر است و حرکات عجیب و غریبی دارد تعجب میکنیم که چگونه بر جهان مسلط شده است، در حالی که در داخل کشور ما یک مدیر حتما باید عنوان «دکتر» و «مهندس» و ... داشته باشد.
قربانپور تاکید کرد: اگر به جای بایدن یک بوزینه هم در کاخ سفید نشسته بود، آمریکا وضع امروز را داشت، چون اتاق فکر پشت مدیریت آنها مهم است. در اتاق فکر این مؤسسه همه ژنرالهای بازنشسته آمریکا، ریاضیدانان، فیزیکدانان، روانشناسان و جامعهشناسان را دعوت میکنند و مثلا اگر آمریکا قصد حمله به یک کشور دیگر را دارد، همه این افراد سناریو طراحی و از نگاه تخصصی خود این حمله را بررسی میکنند و قوه مجریه آمریکا فقط ادارهکننده آن است. یکی از مؤسسات مهم آیندهنگری، wfsf است که با حمایت یونسکو شکل گرفت و اشخاص معروفی مانند گالتون، ماسینی و وحیدی مطلق در آن مشغول هستند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه آیندهپژوهی مقدمه آیندهنگاری است، تصریح کرد: آیندهنگاری در حقیقت ورود به کار عملیاتی بعد از برنامهریزی و آیندهنگری است. آقای وحیدی مطلق کتابی نوشته و نظریهای هم در مورد آیندهپژوهی دارد که محققان میتوانند مطالعه کنند.
وی با اشاره به آیندهپژوهی در ایران، اضافه کرد: در بحث آیندهپژوهی باید به آینده ایران فکر کنیم. مثلا رنگ قرمز نماد خروج و مهاجرت عظیم، رنگ زرد نماد خشکسالی، رنگ سبز نماد آبادانی و هر رنگی نمادی برای موضوعات دیگر است. بنابراین باید تصاویر مختلفی را برای آینده ایران بسازیم و صرفا با یک تصویر حرکت نکنیم؛ دکتر سعید خزایی از آیندهپژوهان برجسته ایرانی هستند که در فرانسه تحصیل کرده و استاد دانشگاه امام حسین(ع) هستند و تحقیقاتی را درباره آیندهپژوهی انقلاب اسلامی انجام دادهاند.
قربانپور افزود: آیندهپژوهی در ایران از سال 1327 آغاز شد و اولین مقاله را امیرحسین جهانبگلو نوشت. مجید تهرانیان یکی از فراموششدههای فرهنگ و علم در ایران است. وی کارمند رادیو بود و برنامههای آیندهپژوهی را برای نخستین بار در رسانه مطرح کرد. بایزید مردوخی هم بنیانگذار آیندهپژوهی در سازمان برنامه و بودجه بود و سندهای راهبردی را مطرح کرد. اولین سند رسمی چشمانداز جمهوری اسلامی هم در سال 1384 توسط سازمان برنامه و بودجه نگاشته شد.
وی اظهار کرد: یکی از طرحها در کشور ما طرح پامپاست و نقشه جامع علمی کشور هم از آن نشئت گرفته و در آن مهمترین فناوریهای مورد نیاز کشور تا سال 1404 آیندهنگری شده است و اینکه چه فناوریهایی باید در اختیار سازمانها و نهادهای ایرانی قرار بگیرد.
قربانپور افزود: پیشگویی واژهای است که در زبان رمالان و جادوگران به کار میرود و هیچ آورده و داده علمی ندارد، ولی در آیندهپژوهی چیزی به عنوان پیشگویی نداریم. پیشبینی مقولهای علمی است؛ مثلا آگوست کانت از اینکه علم قابل پیشبینی است سخن گفت. پیشبینی فقط یک گزینه است مثلا ما پیش بینی میکنیم که فردا هوا بارانی است، ولی آیندهنگری گزینههای مختلف را پیش روی ما قرار میدهد.
این استاد دانشگاه با تاکید بر قدرت تخیل، تصریح کرد: حتی گفته شده کسانی که قدرت تخیل ندارند وارد مراکز آیندهپژوهی نشوند. اگر کسی مدیر فرهنگی است هنر نکرده که براساس واقعیات موجود برنامه بریزد، بلکه باید قدرت تصویرسازی کند که ریشه در عدم قطعیت دارد. مدیر متوسط باید یک برنامه 5 ساله برای سازمان خود داشته باشد و در عین حال با قدرت تخیل خود باید تا حدی تغییرات نسبی و سمت و سوی سیاستهای کلان و وضعیت فرهنگی کشور را پیشبینی کند.
در ابتدای این نشست علیرضا کلانتر مهرجردی، مدیرکل دفتر مطالعات جهاددانشگاهی، با بیان اینکه 40 سالگی به عنوان پختگی مورد توجه است، گفت: رهبر انقلاب در گام اول انقلاب، یعنی در چهلمین سال پیروزی انقلاب، بیانیه گام دوم را صادر کردند که نشانه اهمیت این موضوع است و نهادها و سازمانها باید وارد پختگی و توازن شوند. بیانیه گام دوم به مثابه سندی است که مسیر طی شده 40 ساله را تبیین و راه آینده را ترسیم میکند. بنابراین یک نقشه راه برای ما و تکتک مسئولان و مدیران فرهنگی است، زیرا به نظر میرسد نوع نگاه رهبری، مسئله آرمان است تا جامعه در مواجهه با دشواریها هدف و مسیر را گم نکند، یعنی اگر ما بخواهیم در مسائل فرهنگی دچار گمگشتگی نشویم، باید در مسیر تمدن اسلامی ترسیمشده در بیانیه، که نوعی آیندهنگری است، حرکت کنیم.
کلانتر مهرجردی با بیان اینکه فهم نسبت بین سیاست، فرهنگ و اقتصاد بسیار مهم است، تاکید کرد: امروز نسبتا در میان عموم این نگاه وجود دارد که فرهنگ نقشی اساسی دارد و آسیبهای زیادی که امروزه در حوزه سیاست و اقتصاد وجود دارد ناشی از فرهنگ است. لذا از رسالتهای بزرگ ما در سازمان جهاددانشگاهی، بحث فرهنگ است و باید بر مبنای فرهنگ به حل مشکلات بپردازیم.
انتهای پیام