کربلا؛ مرکز مغناطیس عشق
کد خبر: 4075162
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۲
در سرزمین خورشید/1

کربلا؛ مرکز مغناطیس عشق

اینجا کربلا! اینجا مرکز مغناطیس عشق و اینجا مهبط نزول ملائک بر خاک سوزان دشت نینواست. اینجا فقط سکوتی بایدت تا صدای بال ملائک را شنوا گردی و عصاره جان در کوره گدازان عشق، به اثیر فلک برسانی تا تن از عسرت دنیا برهانی و از زندان اسارات نفس رها گردی.

کربلا؛ مرکز مغناطیس عشق

در خبرست که انبیاء و خاصگان درگاه حضرت حق(جل و علی) چون قدم بر خاک کربلا گذاشتند، هر یک به نحوی بر ایشان حادثه و مصیبتی واقع گشت و چون سرّ آن از خدای خویش جویان شدند، ذات اقدس اله، خود شرح «معرکة الطف» را بر ایشان فاش نمود و انبیاء را چون قصه به «سر» آمد، مویه‌ها کردند و اشک‌ها بر شهید بی‌کفن دشت کربلا روان ساختند؛ گویی ابراز محبت به شهید مظلوم دشت تنهایی و غربت حضرت ختم المرسلین(ص)، شرط نیل به مقام نبوت و دست بردن بر جایگاه منیع امامت است که «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛ یا چون حضرت ابوالبشر(ع) را آن آزمون سخت پیش آمد، شرط توبه را حق تعالی، تمسک به اسماء نمود که «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ».

حال دیگر دل را پذیرش آن باشد که این مقام را با سختی‌ها و رنجش‌ها می‌توان مناسک گذارد و زائر راستینش بود؛ «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن - شرط اول قدم آن است که مجنون باشی»

آداب ورود به حرم و زیارات در کربلا متفاوت‌تر از سایر بقاع و عتبات مقدسه است.‌ افضل آن باشد که زائر با همان هیبت گردوغبار نشسته بر تن و جانِ ناشی از راه، داخل بر حرم گردد، اما اینجا را ظرافتی دیگر است! حرم را ابواب مختلف باشد از برای ورود، ولی دروازه دخول به حرم از «باب‌العباس» می‎گذرد؛ گویی ادب زیارت حکم می‌کند از حرم اسوه شجاعت و دریای خروشان غیرت، بر «جنة الحسین(ع)» وارد شوی.

کربلا؛ مرکز مغناطیس عشق

اتصال حرمین را راهی است با سنگ فرش‎های سفید، چنانچه تابش خورشید را پژواکی چندباره کرده و همچون آفتابی سوزان، آبشاری از رحمت و مغفرت الهی را بر سر زائر می‌باراند که گویی این خیابان را جز پاکان و مقربان بدان بار نباشد؛ چونان که پنداری زائر در این مقام مصداق تام و تفسیر عیان آنانی است که «کمن لا ذنب له».

از خیابان واسط که بین‌الحرمینش خوانند چون به حرم عرشی آشیان رحمت الله الواسعه و باب نجات‌الامة داخل می‌شوی، نفحات بهشت مشام جان را آکنده از خویش می‌کند و مست از ورود به گلشن نعیم الهی می‌نماید تا بدان جا که زائر را هنگامه ورود پنداری قدم بر بال ملائک می‎نهد و شفای درد بال فطرس را مرهم می‌گذارد!

قدم‌‎ها که به سوی صحن مفروش در رنگ خون می‎گذاری، گویی «پله پله تا ملاقات خدا گام برمی‌داری!» سقف صحن را دست نیافتنی‌تر از سقف آسمان می‌پنداری و مغناطیس و جاذبه عشق را هر آینه بیشتر جاذب در وجودت می‎پنداری تا آن هنگام که دست در دریای وحدت بری ‌و فانی در جذبه «انا الحق»شوی!

درب‌های ورود و خروج به حرم در تعددند و هر یک را نامی‌ست نیکو که گویی همچون طالعی بر آن نصب است تا از هر باب که ورود نمایی و از هر کدام که خارج شوی، داخل بر صورتی و خارج بر باطنی شوی و چون پاک وارد بر آن شوی، مطهر از آن خارج گردی!

از بحر هدایت و باب نجات امت چون بیرون شوی، هُرم سوزانی نوازشگر صورت شود و گویی رنگ از رخساره بر می‌کشد؛ هر آینه با خود تکرار می‎کنی این نه آتش سوزان خورشید، که شعاعی از رحمت و غفران واسعه الهی ست تا هر آنچه ناخالصی ست را از وجود زائر بزداید و عیار جان را به اعلا مرتبه خویش رساند.

حال دل در هنگامه آتش و عطش، نجوای این آیه است و امید و رجا بر داخل شدن بر آن که «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا»

کربلا؛ مرکز مغناطیس عشق

اینجا کربلا! اینجا مرکز مغناطیس عشق و مهبط نزول ملائک بر خاک سوزان دشت نینواست. اینجا فقط سکوتی بایدت تا صدای بال ملائک را شنوا گردی و عصاره جان در کوره گدازان عشق، به اثیر فلک برسانی تا تن از عسرت دنیا برهانی و از زندان اسارات نفس رها گردی.

اینجا کربلاست و به راستی «و ما ادراک کرب والبلاء».

کربلا، بین‌الحرمین. دوم محرم‌الحرام 1444 ه.ق

انتهای پیام
captcha