فرامتن «طوفان الاقصی» را چگونه بهتر بفهمیم
کد خبر: 4178471
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۱
یادداشت

فرامتن «طوفان الاقصی» را چگونه بهتر بفهمیم

نکته قابل توجهی که لزوم خوانش بینانشانه‌ای وقایع جنگ غزه و تأثیر آن در ارائه استراتژی‌های مناسب را دو چندان می‌کند، تلاش اسرائیل و آمریکا در ارسال سیگنال‌های گمراه کننده است.

طوفان الاقصیفهم طوفان الاقصی همچون هر پدیده سیاسی نیاز به روش مناسب تحلیل دارد. اما چه نوع روشی به درک درست این رویداد و پیش بینی وقایع پیش روی آن کمک می‌کند؟

آنچه از آغازین روز‌های این رویداد تا به امروز، مشاهده می‌شود گواهی است بر کاربرد تحلیل نشانه شناختی در فهم بهتر این رویداد. بی راه نیست اگر این جنگ را استعاری‌ترین جنگ قرن به شمار بیاوریم. طرف‌های درگیر در این واقعه بیش و پیش از آنکه با زبان صریح و عریان از اهداف و برنامه‌های خود سخن بگویند در میدان عمل، به تبادل پیام می‌پردازند. شکل‌گیری این زبان نمادین و بینانشانه‌ای را حاصل ریشه‌دار بودن این منازعه در طول دهه‌های اخیر باید دانست. کنش و واکنش‌های مختلفی که در این سال‌ها میان محور مقاومت و محور استکبار شکل گرفته است باعث شکل‌گیری زبانی استعاری شده است که برای هر دو طرف منازعه و حامیان آن‌ها به خوبی قابل شناخت است. برخلاف جنگ روسیه و اوکراین، دال‌های سرگردان کمتری در نظام بینانشانه‌ای طوفان الاقصی می‌توان مشاهده کرد. از این رو بی حساب نخواهد بود اگر فرامتن این درگیری را با اهمیت‌تر از متن آن تلقی نماییم.

بخش مهمی از دشواری‌های مربوط به تحلیل آینده این جنگ به این شیوه تبادل پیام باز می‌گردد. در این میان تحلیلگری به فهم و ادراک درستی از این رویداد می‌تواند دست بیابد که اولاً نشانه‌ها را به درستی شناسایی کند و ثانیاً متناسب با نظام استعاری تولید شده در این سال‌ها به رمزگشایی آن‌ها اقدام کند. نمونه‌ای ساده از این پیام‌ها که با خوانش نشانه شناختی می‌توان به درک درست آن رسید حملات مکرر جبهه‌های مختلف محور مقاومت به پایگاه‌های آمریکا در منطقه است. با وجود آنکه محور اصلی و خط مقدم جنگ در فلسطین است، اما از ابتدای جنگ تاکنون به غیر از حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن که حملاتی مستقیم به اسرائیل نموده‌اند، سایر نیرو‌های مقاومت حملاتی محدود و غافلگیرانه به پایگاه‌های آمریکا در عراق و سوریه کرده‌اند. این حملات که تاکنون گزارشی از میزان خسارات و تلفات آن ارائه نشده است دلالت بر بیان چند پیام غیرمصرح به طرف آمریکایی دارد. اول اینکه، حملات مذکور موضع و دیدگاه محور مقاومت در مورد مقصر اصلی این جنگ را بیان می‌کند. حمله به پایگاه آمریکا به جای حمله به اسرائیل به معنای آن است که مسئولیت مستقیم شکل‌گیری این جنگ از نظر نیرو‌های مقاومت آمریکاست. آمریکا در صورت تداوم حمایت‌های بی قید و شرط خویش از اسرائیل باید عواقب آن که کشته شدن نیرو‌ها و کم شدن اعتبار و اقتدار پوشالی‌اش در منطقه است را بپذیرد.
دومین پیام این حملات ارائه نمایی از دامنه و گستره درگیری در صورت تداوم حمایت ننگین اسرائیل است. مقاومت با حملات محدود خود حامل این پیام نمادین است که دست انتقام قتل عام مردم فلسطین نه فقط در غزه بلکه در کل منطقه بیرون خواهد زد و دامن آمریکایی‌ها را خواهد گرفت. این پیام مخصوصاً برای بایدن و حاکمیت سیاسی آمریکا که شعار‌های ضدجنگ بخشی از تبلیغات انتخاباتی آن‌ها محسوب می‌شده است بسیار روشن است.

نکته قابل توجهی که لزوم خوانش بینانشانه‌ای وقایع این جنگ و تأثیر آن در ارائه استراتژی‌های مناسب را دو چندان می‌کند، تلاش اسرائیل و آمریکا در ارسال سیگنال‌های گمراه کننده است. برای مثال آمریکا که در این سال‌ها همواره تلاش کرده است پای ایران را به جنگ‌های مختلف باز کند و ایران را به عنوان مقصر اصلی منازعات شکل گرفته در جهان و منطقه معرفی کند، در اظهار نظری دور از انتظار در روز‌های آغازین جنگ، اعلام کرد که نشانه‌ای از ارتباط ایران با حماس در طراحی این عملیات نمی‌بیند. هرچند که مقامات ایرانی و در رأس آن‌ها مقام معظم رهبری طوفان الاقصی را جنگی اصالتاً فلسطینی بیان کردند و آن را فوران ناشی از خشمی انباشته شده دانستند؛ اما پیام آمریکایی‌ها از حیث نشانه شناختی در آن مقطع، پیامی به ایران در زمینه عدم علاقه به ایجاد نزاعی طرفینی بوده است تا بدین روی با غیرمقصر نشان دادن خود، از حمله جبهه‌های مختلف مقاومت به پایگاه‌هایش جلوگیری کند. ایران البته به تجربه دریافته است که همواره میان حرف و عمل آمریکایی‌ها فاصله وجود دارد، از این رو بیش از آنکه این نوع از پیام‌ها برایش اهمیت داشته باشد، تحرکات عملیاتی و میدانی صورت گرفته برایش اهمیت دارد و البته در این ایام به رغم فعالیت‌های دیپلماتیک گسترده‌ای که برای جلوگیری از کشتار وحشیانه صهیونست‌ها انجام داده است با دعوت نیرو‌های مقاومت به خویشتن‌داری آن‌ها را از شعله‌ور کردن بیشتر این جنگ بازداشته است.

مهم‌ترین نشانه این خویشتن‌داری را در ظاهر نشدن سید مقاومت در منظر عمومی و ارائه خطابه‌های پرشور و جریان‌ساز او در لبنان باید دانست. سخنرانی دبیرکل حزب الله لبنان بی شک بخش زیادی از ابهام‌های مربوط به آینده این جنگ را از میان خواهد برد. هراس عمده صهیونیست‌ها از حمله زمینی گسترده به غزه را می‌بایست در پرتو این نشانه که حاکی از نوعی خویشتن‌داری جریان مقاومت است تحلیل کرد. طبیعی است که در صورت ادامه نسل کشی و حملات وحشیانه و غیرانسانی اسرائیل، دیگر جایی نیز برای این خویشتن‌داری باقی نخواهد ماند و خروش نیرو‌های مقاومت، درس عبرتی به یاد ماندنی به اسرائیل و حامیان آن خواهد داد.

در مجموع چنانکه بیان شد، مهم‌ترین روشی که به درک بهتر ابعاد «طوفان الاقصی» کمک می‌رساند، تحلیل نشانه شناختی این رویداد است. در این بین البته باید توجه داشت که همه نشانه‌ها لزوماً صادق نیستند و گاهی اوقات طرفین منازعه به سبب نظام پایدار بینانشانه‌ای شکل گرفته، دست به ارائه نشانه‌های گمراه کننده به مثابه یک استراتژی می‌زنند. بدین روی در تحلیل وقایع آینده این جنگ بیش از آنکه نشانه‌های کلامی و گفتاری اهمیت داشته باشد، نشانه‌های میدانی و عملیاتی می‌بایست در صدر توجه قرار بگیرند.

حسین شجاعی؛ پژوهشگر

انتهای پیام
captcha