نسبت به سرنوشت یکدیگر بی‌تفاوت نباشیم
کد خبر: 4184555
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۴
رفتار با منافقان از منظر دین/ 3

نسبت به سرنوشت یکدیگر بی‌تفاوت نباشیم

انسان موجودی اجتماعی است و تأمین نیازها، امنیت زندگی، رشد و شکوفایی او با داشتن روابط و تعامل نیکو با یکدیگر فراهم خواهد شد. اسلام که دین زندگی و قرآن که کتاب زندگی است مؤمنان را برادر یکدیگر دانسته است و به‌طور مبنایی، خواهان همزیستی مسالمت‌آمیز برای مسلمانان در روابط با یگدیگر است و اگر نشانه‌ بی‌تفاوتی در هر کسی پیدا شود، او منافق است.

حجت‌الاسلام والمسلمین حسن شیرزاد کمانگر، پژوهشگر پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآنحجتالاسلام والمسلمین حسن شیرزاد کمانگر، پژوهشگر پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن در یادداشتی که در اختیار ایکنای قم قرار داده، نوشته است: امر به معروف و نهی از منکر از واجبات دینی است و افراد جامعه ایمانی برای تحقق آن نسبت به یکدیگر ولایت دارند، ولی منافقان نه تنها درباره آن هیچ‌گونه اقدامی انجام نمی‌دهند بلکه از نشانه‌های رفتاری‌ آنان، خودداری از امر به منکر و نهی از معروف بیان شده در قرآن انجام هر کار نیک است. حتی برخی‌ها، امر به منکر و نهی از معروف را از سوی منافقان به ویژگی‌های رفتار سیاسی آنان در قالب تشکل و پیوستگی، تعبیر کرده‌اند. 

برخی از مفسران گفته‌اند که واژه منافقان شامل مردان و زنان می‌شود، لکن براى اینکه توهم نشود که این احکام مخصوص مردان است، کلمه «منافقات» هم آورده شد تا بفهماند که مرد و زن آنان شریک، هم‌عقیده و هم‌مسلک خواهند بود. 


بیشتر بخوانید:


مقام معظم رهبری درباره اهمیت امربه معروف و نهی از منکر فرمودند: «امر به معروف و نهی از منکر، ضامن بقا و دوام اسلام است و جامعه اسلامى، با انجام این تکلیف زنده می‌‏ماند. قوام حکومت اسلامى و بقاى حاکمیت اخیار، با امر به‏ معروف‏ و نهى از منکر است، و این به معناى حضور واقعى در متن مسائل کشور و اهتمام‌ورزی همگانی در نظارت و همکارى عمومى است. اگر این واجب نباشد و بدان عمل نشود، آن روح صحیح اسلامی در جامعه باقی نخواهند ماند، و روح انقلابی اسلام، زایل خواهد شد.»

منافقان و بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت مسلمانان

انسان موجودی اجتماعی است و تأمین نیازها، امنیت زندگی، رشد و شکوفایی او با داشتن روابط و تعامل نیکو با یکدیگر فراهم خواهد شد. اسلام که دین زندگی و قرآن که کتاب زندگی است مؤمنان را برادر یکدیگر دانسته است ‏و به‌طور مبنایی، خواهان همزیستی مسالمت‌آمیز برای مسلمانان در روابط با یگدیگر است.

امام صادق(ع) مؤمنان را برادر یکدیگر و از یک پدر و مادر دانسته و آنان مانند جسد واحد برشمردند که اگر آسیبى به رگ یکى از ایشان وارد و فلج شود، به تمام اعضا و اجزا سرایت کرده است و همه براى او بیدار و ناراحتند؛ ولی منافقان این احساس و تشخیص را ندارند و از نشانه‌های آنان بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه ایمانی است، همان طوری‌ که مقام معظم رهبری با توجه به آیه ۵۰ سوره توبه می‌فرماید: «یکی از نشانه‌های منافق این است که در هرجای دنیا و هر زمانی از زمان ها، خود را از آحاد مسلمانان و جامعه‌ مسلمان جدا بداند و خود را شریک شادی و غم مسلمانان نداند، و نه‌تنها از پیشرفت آنان، خشنود نشود، بلکه ناراحت هم بشود و اگر ناراحتی و مصیبتی برای برادران مسلمانش پیش آید، خشنود شود و از اینکه این مصیبت بر او پیش نیامده، خوشحال باشد.»

این خود نشانه‌ ناپیوستگی و عدم حیات است و آن کسانی که رنج دیگران را احساس نمی‌کنند و نمی‌فهمند، به‌صورت عملی و فکری از بقیه‌ مسلمانان کناره می‌گیرند. چنین کسانی به مقتضای این آیه، جزء منافقان هستند؛ چراکه نشانه‌ بی‌تفاوتی در هرکه پیدا شود، او منافق است.

رهبر معظم انقلاب با توجه به چند آیه در قرآن، خودداری از انفاق را نشانه نفاق و بی‌تفاوتی درباره سرنوشت جامعه و نیازمندان دانسته و فرمودند: «چند آیه در قرآن هست که می‌فهماند انفاق نکردن در راه خدا و خشک‏‌دستى در راه‏‌هاى خیر، علامت نفاق است؛ آن کسانى که ادعاى ایمان می‌کنند و اگر به آن‌ها بگویید بى‌‏ایمان، بدشان می‌‏آید، اما حاضر نیستند یک ریال از مال خود، یا بخش متناسبى از مال را در راه خدا بدهند، این‌ها یا الان منافق‌اند یا خوف نفاق درباره‌‏شان هست.»

قرآن کریم در علائم منافقان می‌فرماید: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ مردان و زنان منافق همانند و مشابه یکدیگرند، به کار بد فرمان می‌دهند و از کار نیک باز می‌دارند و از انفاق در راه خدا امساک می‌ورزند، خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را از لطف و رحمت خود محروم کرد؛ یقیناً منافقانند که فاسق‌اند.»

پس حاصل مطلب اینکه یکى از نشانه‏‌هاى منافق این است که او قبض ید می‌کند، یعنى انفاق نمی‌کند؛ اینجا مسئله‏ انفاق نکردن نیست و مسئله‏ بى‏‌تفاوت بودن در مقابل فقرِ فقرا و مستمندان و خونسرد بودن در مقابل نیازهاى جامعه است‏. 

ریاکاری موجب سقوط انسان می‌شود

انجام کار‌ها براساس ریا نه تنها موجب رشد و عروج معنوی انسان نمی‌شود بلکه موجب سقوط او می‌شود، انسان خیلى کارهاى خوب انجام مى‏‌دهد، اما با اندکى ریا و سمعه، آن کار‌ها را «هباءً منثورا» مى‌‏کند، دود کرده و به هوا مى‏‌فرستد. 

از نشانه‌های رفتاری منافقان در انجام وظایف الهی ریاکاری است و به‌جای توجه به خداوند و جلب رضایت پرودگار، دنبال توجه کردن به مردم و فراهم کردن خشنودی آنان هستند، همان طوری‌ که مقام معظم رهبری با توجه به آیه ۶۲ سوره توبه فرمودند: «منافقان، وقتی کار خطایی انجام می‌دهند، به‌ جای آنکه بیایند و از خدا و رسولش عذرخواهی کنند، دنبال جلب توجه و رضای مردم می‌روند؛ چرا؟ چون ایمان به خدا ندارند، اگر مؤمن به خدایید و او را باور دارید و به خدا سوگند می‌خورید و اگر منافق نیستید، پس چرا سراغ خدا نمی‌روید؟»

اگر ایمان داشتند، به سراغ خدا می‌رفتند و خدای متعال از آن‌ها تکلیف دیگری می‌خواست و آن را انجام می‌دادند و در صف مؤمنان قرار می‌گرفتند؛ اما آن‌ها این کار را نمی‌کنند، چون می‌دانند که تحمل بار تکلیف را ندارند و حاضر نیستند برای خدا از منافع خود بگذرند؛ لذا سراغ مردم می‌روند.

حتی منافقان نمازشان را برای مردم می‌خوانند «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا؛ منافقان با خدا نيرنگ مى‌كنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند با مردم ريا مى‌كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‌كنند.»

منافقان و شرکت نکردن در صحنه‌های مهم اجتماعی

از نشانه‌های رفتاری منافقان خودداری از حضور و شرکت در صحنه‌های مهم و سرنوشت جامعه ایمانی از جمله آن‌ها جنگ است، خداوند در آیه ۴۱ سوره توبه خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ چه سبكبار، چه سنگين، روانه شويد و به مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد، كه اگر بدانيد اين برايتان بهتر است‏.»

اما آیه ۴۲ همین سوره که مربوط به منافقان است، می‌فرماید: «لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛ اگر مالى در دسترس و سفرى آسان و كوتاه بود قطعا از پى تو مى‌آمدند ولى آن راه پر مشقت بر آنان دور مى‌‏نمايد و به‌زودى به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر مى‏‌توانستيم حتما با شما بيرون مى‌‏آمديم (با سوگند دروغ) خود را به هلاكت مى‌كشانند و خدا مى‏‌داند كه آنان سخت دروغگويند.» 

مقام معظم رهبری با توجه به هر دو آیه فرمودند: «گاهی انسان برای ورود در کاری، آمادگی‌های روحی و جسمی و مالی را دارد و گاهی عذر‌هایی مثل نداشتن نشاط و شوق لازم برای انجام کار، تهی‌دستی و عائله‌مندی، گرفتاری کسبی و شغلی، پیری و از دست رفتن نیروی جوانی، که این‌همه سبب می‌شود انسان خود را برای انجام کار‌های مهمی، چون جهاد، حاضر و آماده نبیند.» اما قرآن می‌فرماید: «در جهاد که آینده‌ شما و حیات اجتماعی‌تان و نیز پیشرفت فکر و هدف شما و ادامه‌ راهتان بسته به آن است، چنین بهانه‌های جزیی و کوچک را موردِ نظر قرار ندهید که این برای شما بهتر است.»

معظم له با توجه به آیات 43 تا 45 سور توبه اظهار کردند آیه درباره‌ افراد به‌ظاهر مسلمانی است که در هنگام اعزام به جنگ تبوک خدمت پیغمبر(ص) آمدند و گفتند: «یا رسول‌الله، به ما اذن بده که در مدینه بمانیم و به جنگ نیاییم.»

اذن خواستن برای ترک جهاد در موقعیتی که حضور همه لازم بود، خود دلیلی آشکار بر بی‌ایمانی آنان بود. پیغمبر(ص) با اذن دادن به آن‌ها کاری کرد که آنان بی‌ایمانی خود را در خارج هم عملا ثابت کنند و در چنین موقعیتی اجازه خواستن برای ترک این مسئولیت عظیم نشان می‌دهد آنان مرد عمل به مسئولیت‌های بزرگ نبوده‌اند؛ لذا در آیه‌ بعد می‌فرماید: «لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ؛ آنان که به خدا و روز جزا ایمان آورده‌اند، برای معاف شدن از جهاد با مال و جان، از تو اجازه نمی‌خواهند.»

دو نفر مثل عبدالله‌ بن اُبی از سران منافقان و ابوذر غفاری را تصور کنید که در جنگ تبوک نقش داشته‌اند. عبدالله‌ بن اُبی از آن‌هاست که نرفتن به میدان را به رفتن ترجیح داد ولی ابوذر رفتن را ترجیح داد. علت رفتن یکی و نرفتن دیگری چیست؟ منشأ هر دو تصمیم، ایمان و عدم ایمان است. 

منافقان برای نرفتن به جنگ با دشمنان گاهی ناامن بودن خانه‌های خود را به دروغ بهانه می‌کردند و گاهی به بهانه فریب خوردن از رفتن به جنگ با دشمنان بهانه می‌آوردند، مقام معظم رهبری با توجه به آیه ۴۹ سوره توبه فرمودند: «منافقان برای شرکت نکردن در جنگ، بهانه به ظاهر شرعی می‌آورند و بعضی از منافقان کسانی هستند که به پیغمبر(ص) می‌گویند: به ما اذن بده بمانیم و به میدان نرویم و ما را فریب مده.»

یکی از بهانه‌های دیگر منافقان برای شرکت نکردن در جنگ، اظهار عجز و ناتوانی است خداوند در آیه ۴۲ توبه، می‌فرماید: «لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛ اگر سود و ثمرى زودياب و سفرى سهل و ساده در پيش بود، از تو پيروى مى‌‏كردند، ولى راه پرمشقت بر ايشان گران آمده است و به خداوند سوگند ياد خواهند كرد كه اگر تاب و توان داشتيم، همراه شما رهسپار مى‌‏شديم، خود را هلاک مى‏‌كنند و خداوند مى‏‌داند كه دروغ مى‌‏گويند.»

انتهای پیام
captcha