کد خبر: 4294881
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۴
یادداشتی از عبدالوهاب فراتی

نقدی بر تحلیل یک‌جانبه درباره نقش روحانیت و افول دینداری

عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به نقد تحلیل غیرمنصفانه و یکجانبه یک روزنامه‌نگار درباره افول دینداری در جامعه و نقش روحانیت پرداخت.

عبدالوهاب فراتیبه گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عبدالوهاب فراتی، عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به نقد تحلیل غیرمنصفانه و یکجانبه یک روزنامه‌نگار درباره افول دینداری در جامعه و نقش روحانیت پرداخت که متن آن به شرح زیر است:

جناب آقای عباس عبدی در یادداشت «اندکی صریح‌تر» (روزنامه اعتماد، ۲۵ تیر ۱۴۰۴) به بهانه نقد سخنان آیت‌الله علم الهدی درباره «جنگ نرم» به نقد کلیت نهاد روحانیت پرداخته است. هرچند یادداشت ایشان حاوی نکات قابل تأملی است که باید در تحلیل وضعیت دینداری در ایران کنونی به آنها توجه کرد اما رویکرد اصلی آن از منظر علمی و روش‌شناختی دچار کاستی‌های جدی است که باید به آنها اشاره شود. این نقد، واجد سه ضعف عمده مغالطه‌آمیز، تاریخ‌گریز و غیرمسئولانه است که در ادامه به تفصیل بررسی می‌شود:

 ۱. تقلیل‌گرایی جامعه‌شناختی(جامعه‌شناسی ساده‌انگارانه)

نقد: تحلیل جناب عبدی تمامی عوامل پیچیده مؤثر بر تحولات دینداری در ایران – شامل جنگ روانی سازمان یافته دشمن، تحریم‌های فرهنگی، تأثیر شبکه‌های ماهواره‌ای و جهانی‌شدن سبک زندگی – را صرفاً به «عملکرد روحانیت» تقلیل می‌دهد. این نگاه، غفلت آشکار از داده‌های میدانی است. به عنوان مثال، پژوهش‌های معتبر مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) در سال ۱۴۰۲ نشان می‌دهد ۷۲٪ از جوانان ایرانی، تأثیر فضای مجازیِ هدایت شده توسط دشمن را عامل اصلی گسست از سنت‌های دینی می‌دانند. نادیده گرفتن چنین شواهدی، تحلیل را از چارچوب علمی خارج می‌کند.

۲. تعمیم ناروا و نادیده‌گیری خدمات(کلی‌گویی غیرمنصفانه)

نقد: تعمیم عملکرد بخشی از روحانیت به کل این نهاد، مغالطه ترکیب است. روحانیت ایران نهادی بسیار متکثر با بیش از ۲۰۰هزار عضو است که بخش عمده آن در شهرها و روستاهای محروم، حافظ انسجام اجتماعی و امنیت روانی جامعه‌اند. مطالعات میدانی نشان می‌دهد حضور این روحانیون در بحران‌هایی مانند سیل، زلزله یا همه‌گیری کرونا، جلوگیری از فروپاشی پیوندهای اجتماعی را در پی داشته است. همچنین، سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی که همواره بر حقوق مردم، مبارزه با فساد و عدالت تأکید دارد، نمونه‌ای عینی از گفتمان اقناعی و غیر فاسد در بالاترین سطوح است که عامداً نادیده گرفته شده است.

۳. پارادوکس در تبیین مسئولیت(دوگانگی معیار)

نقد: جناب عبدی نسبت افول دینداری و معنویت را به روحانیت می‌دهد و نقش جنگ نرم را نادیده می‌گیرد اما در تحلیل افول اقتصادی دوران اصلاحات صرفاً تحریم‌های دشمن را عامل اصلی دانسته و از نقد عملکرد مدیریتی آن دولت خودداری کرد. این دوگانگی معیار در ارزیابی مسئولیت‌ها، نشان‌دهنده جهتگیری سیاسی و فاقد انسجام علمی است. یک نظریه‌پرداز منصف باید در تحلیل پدیده‌های اجتماعی از معیارهای ثابت استفاده کند.

۴. مغالطه در تعریف «مردم‌سالاری دینی»(خلط مبانی)

نقد: ادعای جناب عبدی که «نظام باید صرفاً بازتاب خواست مردم باشد، بی اعتنا به ایمان یا بی ایمانی آنان» مغالطه مفهومی آشکاری است. این گزاره با مبانی جمهوری اسلامی که در اصل ۵۶ قانون اساسی تصریح می‌کند: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست»، در تعارض مستقیم قرار دارد. نظام ایران «مردم‌سالاری دینی» است نه لیبرال دموکراسی؛ یعنی حق تعیین سرنوشت مردم در چارچوب احکام الهی تعریف می‌شود. نادیده گرفتن این تمایز بنیادین، به معنای نفی هویت قانونی و فلسفی نظام است.

۵. گزینشگری در نقد قدرت (جانبداری نظام‌مند)

نقد: جناب عبدی در یادداشت خود با اشاره به ماجرای «ازگل»، فساد اقتصادی برخی روحانیون را مورد انتقاد قرار می‌دهد، اما درباره فساد گسترده مدیران غیرروحانی در همان دوره یا ادوار دیگر سکوت می‌کند. جالب‌تر آن که در همان زمان، از پرداخت «حقوق‌های متناسب با تخصص» به مدیران غیرروحانی دفاع می‌کرد. این انتقاد گزینشی و فاقد شمولیت، بیش از آن که علمی باشد، نشان‌دهنده جهت‌گیری سیاسی است.

نتیجه: چهار آفت روشنفکری غیرمسئولانه

عباس عبدی با شعار دفاع از مردم، در دام چهار آفت روشنفکری افتاده است:

۱. تاریخ‌گریزی: نادیده‌گیری مستند نقش جنگ نرم دشمن در تحولات فرهنگی.

۲. گزینش‌گری ایدئولوژیک: تمرکز بر نقد روحانیت و سکوت درباره فساد جریان‌های همسو.

۳. سکولاریسم پنهان: تقلیل دین به امر خصوصی تحت لوای دموکراسی‌خواهی.

۴. تعمیم ناروا: کلی‌پردازی درباره نهاد روحانیت بر اساس موارد خاص.

از این رو به نظر می‌رسد که اگر وی، دغدغه اصلاح دارد، باید از قطبی‌سازی جامعه پرهیز کند و به جای تخریب هویت دینی نظام، به نقدهای سازنده، منصفانه و همه‌جانبه روی آورد. به قول حافظ:

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

انتهای پیام
captcha