کد خبر: 4310395
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۹
یادداشت

«دلالت التزامی غیر بیّن»؛ ظرفیتی ژرف برای تفسیر زیست‌محیطی قرآن

استاد درس خارج فقه محیط زیست با تأکید بر اینکه «دلالت التزامی غیر بیّن» یکی از ژرف‌ترین دروازه‌های ورود به معنا در قرآن است، گفت: از این ظرفیت می‌توان در تفسیرِ زیست‌محیطیِ قرآن استفاده کرد.

«دلالت التزامی غیربیّن» دروازه ورود به معانی محیط زیستی قرآنبه گزارش ایکنا، اهمیت محیط زیست و حفاظت از آن خوشبختانه اکنون در میان نسل جوان کشورمان بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است؛ اما متأسفانه عموم مردم تصور می‌‌کنند این مباحث وارداتی و برخواسته از تفکرات اندیشمندان غربی است و اسلام در این زمینه آیه، حدیث، دستور یا روایتی بیان نکرده است؛ نگاهی که باید به کمک متخصصان حوزه محیط زیست در اسلام تصحیح شود. 

شاید بیشترین آگاهی عموم مردم در خصوص توصیه‌های اسلام در مورد محیط زیست توصیه به درختکاری باشد؛ این درحالی است که نه تنها در آیات متعدد قرآن کریم در زمینه محیط زیست و اهمیت حفاظت از آن سخن گفته‌ شده بلکه با رشد علم و افزایش آگاهی در خصوص اکوسیستم جهان، توان و ظرفیت تفسیر آیات قرآن بر مبنای نگاه محیط زیستی نیز افزایش یافته و درهای جدیدی روبه سوی تفسیر علمی مبتنی بر محیط زیست قرآن باز شده است.

آیت‌الله احمد مبلغی، استاد درس خارج فقه محیط زیست با استفاده از همین ظرفیت برای اولین بار با مبنا قرار دادن اصل «دلالت التزامی غیر بیّن» دریچه‌ای نو به تفسیر محیط زیستی آیات قرآن باز کرده و ضمن ارائه ضوابط استفاده از این اصل در تفسیر آیات، آیه «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحرِ»(آیه 41 سوره روم) را به عنوان نمونه بر مبنای اصل «دلالت التزامی غیر بیّن» تفسیر کرده است. 

در ادامه یادداشت آیت‌الله مبلغی در خصوص «امکان سنجی بهره‌گیری از دلالت التزامی غیر بین در قرآن» که در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار گرفته است را با هم می‌خوانیم. 

«دلالت التزامی غیر بیّن»، یکی از ژرف‌ترین و در عینِ حال مهجورترین دروازه‌های ورود به معنا در قرآن است. ظرفیتی است پرقوت و کم‌به‌کار گرفته‌شده؛ زیرا در سایه‌ وضوحِ دلالت‌های مطابَقی و تضمّنی و تا حدودی دلالت التزامی بین، این ساحتِ پیچیده و تأمّلی، کمتر مجالِ ظهور یافته است. آنچه گهگاه در آثار تفسیری و اصولی دیده می‌شود، بیشتر ناظر به دلالتِ التزامیِ بیّن است؛ دلالتی که لازمه‌اش آشکار و بی‌نیاز از کاوش است؛ هرچند که یک نوع آن نیازمند تامل است.

اما دلالتِ التزامیِ غیرِبیّن، که به لایه‌های ناپیدای معنا، به بطن‌های استنتاجیِ آیه، و به مناسبات وحی با طبیعت، انسان و تاریخ در عمقِ دلالت بازمی‌گردد، هنوز در ساحتِ اجتهادِ تفسیری و به طریق اولی اجتهاد فقهی، جایگاهِ بایسته‌ خود را نیافته است.

بدین سان، این نوع دلالت، پلی است میانِ متن و دانش، میانِ لفظ و لوازمِ نهفته‌ آن، و میانِ بیانِ وحی و نظامِ خلقت؛ پلی که اگر به‌درستی پیموده شود، می‌تواند چشم‌اندازهای تازه‌ای از نظامِ معنایی و حکمیِ قرآن را در حوزه‌هایی بگشاید که خود قرآن درباره‌ آنها سخن گفته، اما فهمِ ما از آن هنوز در سطحِ لفظ متوقف مانده است.
آنچه در این نوشتار می‌آید، تبیینِ مفهومِ دلالتِ التزامیِ غیرِبیّن و توضیحِ ظرفیت‌های آن در تفسیرِ زیست‌محیطیِ قرآن است؛ همچنین، راه‌کارهای بهره‌گیریِ روشمند از این دلالت در فهمِ نظامِ معنایی و حکمیِ آیاتِ مربوط به محیط زیست بیان می‌شود؛ تا شاید گامی باشد در جهتِ احیای بخشی از ظرفیت‌های مغفول این دلالت قرآنی.

کشف نظامِ معنایی قرآن با «دلالتِ التزامیِ غیرِبیّن» 

آیا می‌توان از «دلالتِ التزامیِ غیرِبیّن» بهره جُست تا نظامِ معنایی و تشریعی زیست‌محیطیِ قرآن را کشف و عرضه کرد؟

این نوشته در پی آن است که پاسخِ این پرسش را به شیوه‌ای منضبط و موزون بررسی کند؛ شیوه‌ای که در آن سخن از قواعدِ علم، استدلالِ منطقی و آزمونِ قرآنی کنار هم قرار گیرد.

تعریف «دلالت التزامی غیرِبیّن»

دلالتِ التزامی، نوعی از دلالت است که مدلولِ ثانوی از راهِ لازمه‌ عقلی یا عرفی برای دالّ نخست فهمیده می‌شود، نه از راهِ تَضمّن لفظی و نه از راه مطابقتِ لفظی. اما «غیرِبیّن» بودنِ آن، نشان از آن دارد که این لازمه برای فهمِ عامّه آشکار نیست؛ نیازمند تأمل، استدلال و ضمیمهٔ معرفتی است. به بیانِ فشرده: «مقصود آیه کامل است؛ آنچه می‌طلبد، نه تکمیلِ آیه، که تکمیلِ فهمِ ماست».

طبیعتاً دلالت التزامی غیربیّن در مقابل دلالت التزامی بیّن است که خود به دو دسته به معنای اخص و به معنای اعم تقسیم می‌شود که به بحث از آن نمی‌پردازیم.

اهمیتِ به‌کارگیریِ این دلالت

این دلالت، ابزاری اجتهادی است برای کشفِ معانی پنهان و مطابِق‌سازیِ آنها با مسائلِ نوپدید. در مواجهه با چالش‌های معاصر، از جمله مسائلِ زیست‌محیطی، حوزه اجتهاد و نیز تفسیر راهی جز توجه به این ظرفیتِ دلالی ندارد؛ مشروط بر آنکه ضوابطِ علمی و روش‌شناختی رعایت شود.

مکانیسم بهره‌گیری

الف. شناسایی داده: داده علمی باید قابل اتکا و نسبتاً مقطوع‌النّظر باشد؛ نه هر نظریه تجربی ناپایدار مقطعی. «داده»، همکارِ عقل مفسّر است، نه جانشینِ نصّ. آیه کامل است؛ آنچه ناقص است فهمِ ماست، و فهمِ ما را دادهٔ معتبر تقویت می‌کند.

ب. احرازِ وحدتِ موضوعی: میانِ داده و مفادِ آیه باید وحدتِ موضوعی احراز شود؛ هر پیوندی پذیرفتنی نیست. ورودِ داده نامربوط به متنِ قرآنی همچون گذاشتنِ جسمی بی‌جان (همچون سنگ) در کنار ساخت زنده (همچون انسان) است؛ بی‌ثمر و گمراه‌کننده.

ج. تصورِ «فرضی معقول» برای ارتباطِ محتوایی آیه و داده: مفسّر باید فرضیه‌هایی بسازد و آزمون کند: آیا هم‌نشینیِ مفادِ آیه و آن داده‌ می‌تواند به نتیجهٔ استلزامی (مثلاً حرمت یا وجوب رفتاری خاص) بینجامد؟ این مرحله چندسطحی است: اول تناسب‌سنجیِ موضوع و محمولِ آیه؛ سپس سنجشِ ظرفیتِ جملهٔ اخباری برای حملِ دلالتِ حکمی در پرتوِ آن تناسب. این کار، کارِ مقایسه معقول است، نه تحمیلِ ابتکاری.

د. حوزه اثبات: ورود به متنِ نصّ و سیاق؛ باید دید آیا سیاقِ آیه، ساختارِ ترکیبی و گزینشِ واژگان، همسوییِ مفروض را می‌پذیرد یا نه؟‌ وقتی سیاق و ساختارِ متن این پیوند را تأیید کند، می‌توان گفت رابطه دلالی، واجدِ استحقاقِ تفسیری شده است؛ هرچند قطعِ یقینیِ کامل در بسیاری از موارد، ممکن نیست، اما اطمینانِ علمی کفایت می‌کند تا دلالتِ التزامی فعال شود.

تطبیقِ مراحل یاد شده بر آیه «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحرِ»

اقدام اول شناسایی داده علمی: دانشِ امروز نشان می‌دهد نظام‌های طبیعی دارای پیچیدگی، پیوستگی و حساسیتِ متقابل‌اند؛ اختلال در یک رکن می‌تواند به اختلالِ سامانه‌وار بینجامد. چنین بینشی از منظرِ زیست‌محیطی، داده‌ای معتبر است برای مواجهه با مفهومِ «فساد» در سطحِ کلان.

اقدام دوم احرازِ وحدتِ موضوعی: آیه «فساد در برّ و بحر» را موضوعِ جمله می‌گیرد؛ با علمِ جدید، این «برّ و بحر» به نوعی معادل تمامِ زیست‌بوم‌ها است. ترجمه این وحدت موضوعی آن است که «فساد» به معنی اختلالِ سامانه‌ای است؛ بنابراین وحدتِ موضوعی برقرار می‌شود. به ویژه آنکه قرآن واژه فساد را برای آسمان و زمین به کار گرفته است که معنای اختلال در میان نظم هماهنگ بین آنهاست.

اقدام سوم تصورِ «فرضی معقول» نسبت به ارتباط محتوایی: وقتی «ظهورِ فساد» را با مصادیقِ شناخته‌شدهٔ تخریبِ خاک، آلودگیِ آب، و فروپاشیِ تالاب‌ها کنار هم نهیم، می‌توان فرض کرد که این هم‌نشینیِ مفهومی به دلالتِ حکمی، مثلاً حُرمَتِ عمل تخریب، می‌انجامد. این انتقالِ معنا از وصفِ وقوع یعنی جمله اخباری به حکم به حرمت تخریب یعنی جمله انشایی، که همان تحققِ دلالتِ التزامیِ غیرِبیّن است، می‌انجامد.

ضمناً آنچه که در اصول گفته شده که دلالت جمله اخباری بر انشایی از استحکام بیشتری برخورد دارد جمله مضارع است، و اینجا فعل (ظهر)، ماضی است. 

اقدام چهارم تلاشِ اثباتی و قرائنِ سیاقی: نخست، جفت‌آمدنِ «البرّ» و «البحر» دالّ بر فراگیریِ مقصود است و حدِّ زیستِ انسانی را در خشکی و دریا یک‌جا مخاطب قرار می‌دهد. دوم، فعلِ «ظَهَرَ» نشان از نمودِ آثار و علایم دارد و نه صرفِ وقوعِ پنهان؛ فسادِ زیست‌محیطی چون ساختاری است، ناگزیر نمايان می‌شود.

البته ما پیش‌تر نیز از همجواریِ بیابان و دریا، و از واژه‌ی «ظَهَر»، برای ترسیمِ ارتباطی معقول و محتوایی بهره گرفته بودیم؛ امّا در این موضع، اتکای ما بر این دو قرینه در کنار دیگر نشانه‌ها نه برای تصویرسازیِ نخستین، بلکه برای تأیید و تثبیتِ آن فرضِ معقولِ پیش‌نهاده است.

نکته‌ بنیادین آن است که نباید میانِ این مرحله، که غایتِ آن اثبات و استدلال بر پایه‌ قرائنِ سیاقی است، با مرحله‌ی پیشین، که جنبه‌ای ثبوتی و مفهومی دارد و در پیِ گردآوریِ قرائن نیست، خلط کرد؛ هرچند میانِ آن دو، در سطحِ معنا و مسیرِ تحلیل، پیوندی برقرار است.

سوم، ارجاعِ «بِما كَسَبَتْ أَیدِی النّاسِ» نشان از مسئولیتِ جمعی دارد؛ موضوع، عملِ جمعیِ «ناس» است، نه رفتارِ انفرادیِ معین. بر این اساس قابلیت نص قرآنی برای برخورداری از دلالت التزامی ارتقا پیدا می‌کند.

چهارم، مفردِ «الفساد» دلالت بر وحدتِ اختلال دارد؛ گویایِ یکْپارچگیِ بحران است. این قرائن در سیاقِ آیه تَماسک ایجاد می‌کنند و از اتحادِ مفهومی پشتیبانی می‌کنند.

نکته نحوی‌ای که باید رعایت شود این است که همانطور که گفتیم آیه جمله‌ای اخباری با فعلِ ماضی دارد (ظَهَرَ)، در نتیجه از راهِ تبدیلِ نحویِ جملهٔ اخباری به انشائی نمی‌توان الزامِ تشریعی را اثبات کرد؛ زیرا مضارع نیست؛ لکن از رهگذرِ دلالتِ التزامیِ غیرِبیّن، وقتی تناسبِ موضوع و حکم و قرائنِ سیاقی فراهم آید، وصف بر حکمی شرعی دلالت می‌کند و این حکم، حرمت ایجاد اختلال در نظم اکولوژیک طبیعت است.

انتهای پیام
captcha