گروه حوزههای علميه: عضو هيئت علمی دانشگاه اديان و مذاهب اسلامی بيان كرد: در هستیشناسی و معرفتشناسی كه پيامبر(ص) با تعاليم خود برای مردم آوردند، بدون آنكه در مورد امور جزئی هنر داوری شود قواعد و كلياتی در زمينه هنر ايجاد شد، متشرعين بعدها توانستند هنر خاصی را بر اساس آن مبانی تدوين كنند كه از آن تعبير به هنر اسلامی میشود.
سيد رضی موسوی، عضو هيئت علمی دانشگاه اديان و مذاهب اسلامی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) درباره رابطه هنر و تشيع بيان كرد: اولين نكتهای كه مورد وفاق هنرپژوهان است اين است كه 80 درصد هنر اسلامی در ايران تكوين يافته است و ايران بی ترديد بيشترين سهم را در هنر اسلامی داشته است.
وی در تعريف هنر اسلامی عنوان كرد: هنر اسلامی به اين معنا است كه پيامبر(ص) و پيشوايان دين مجموعه تعاليمی آوردند كه منجر به شكلگيری تمدنی شد كه در آن هنر سمت و سوی خاصی داشت؛ يعنی هنگام بعثت پيامبر(ص)، يك نوع هستیشناسی و معرفتشناسی را با تعاليم خود برای مردم آوردند كه بدون آنكه در مورد امور جزئی هنر داوری كنند بر اساس آن آموزهها يك سری قواعد و كلياتی در زمينه هنر ايجاد شد، متشرعين بعدها توانستند هنر خاصی را بر اساس آن مبانی تدوين كنند كه از آن تعبير به هنر اسلامی میشود.
موسوی تصريح كرد: در دوره ايلخانی تا صفوی ايران از حيث مذهبی و اجتماعی ويژگیهايی يافت كه به نظر میرسد كه هنر و عرفان بيشترين ارتزاق را از مبانی شيعه اتخاذ كردند، برخی معتقدند عرفان امكان ندارد در غير شيعه رشد يابد؛ عرفان شديدا متكی بر تاويل، لايههای درونی يا سخنانی است كه اين سخنان توسط پيشوايان شيعی مطرح شده است؛ اينكه قرآن دارای چندين بطن است، پيشوايان شيعه مفسران اصلی آيات قرآن هستند و .... منجر شده است كه بيشتر مورخان به اين نتيجه برسند كه عرفان در فضای شيعی میتواند رشد كند، از سوی ديگر بيشتر فرق اهل سنت به شدت ظاهر گرا هستند و هيچ گونه تعبير و تفسير را بر نمیتايند.
عضو هيئت علمی دانشگاه اديان و مذاهب اسلامی اظهار كرد: عرفان بی ترديد در فرهنگ شيعه بيشترين بالندگی را داشت و از دورانی كه ايران گرايش شيعی پيدا كرد، يعنی حكومت شيعه در ايران ايجاد شد منجر به رشد شيعه در ايران شد؛ اما در دورانی كه معتقديم تشيع و عرفان در اين رشد كرد بايد ديد وضعيت هنر چگونه بوده است؟
مدير گروه فلسفه هنر دانشگاه اديان و مذاهب اسلامی تصريح كرد: يكی از مفاهيمی كه در تعريف هنر شيعی بايد به صورت دقيق تعيرف شود، شيعه است؛ كه در مورد آن تعاريف متعددی وجود دارد كه هر تعريفی برخی از مصاديق را وارد و برخی ديگر را خارج میكند؛ در تعريف شيعه میتوان گفت امامت به معنای ولايت است و اينكه امامان انسانهای كاملی هستند و شانيتی دارند كه كسی نمیتواند جايگزين آنها شود با اين ديدگاه وقتی از دوره ايلخانی تا صفوی به عنوان دورهای كه اوج تصوف و الهيات عرفانی است را بررسی میكنيم میبينيم كه حاكمان هر چند شيعه به معنای فقه شيعه نبودند اما به شيعه به عنوان انسانهای كامل بودن پيشوايان وفادار بودند.
وی ادامه داد: در دوره ايلخانی و تيموری حاكمان از نظر فقهی سنی هستند اما گرايش به شيعه دارند، در سكههای اين دورهها اسم هر چهار خليفه روی سكهها وجود دارد اما در دوره صفوی تشيع در ايران تجميع تشيع به معنای معنوی و فقهی بود؛ در اين دوران اسم سه خليفه بر روی سكهها نيست و فقط نام حضرت علی(ع) بر روی سكهها ضرب شده است.
موسوی با تاكيد بر اينكه دوران صفويه اوج فرهنگ شيعی از چچن تا بغداد است عنوان كرد: در دوره ايلخانی و تيموری حاكمان به ولايت حضرت علی(ع) گرايش داشتند بدون آنكه در فقه و فقاهت لزوما شيعه باشند، در دوران صفويه ما بيشترين تاثير مبانی فقهی شيعه را در شكل گيری هنر شاهد هستيم؛ در اين دوران بسياری از علمای شيعه از ساير نقاط به ايران آمدند و ايران را امن پنداشتند و دليل نزديك شدن عالمان به دربار به جهت حفظ كيان شيعه بود.
وی تاكيد كرد: از اين دوره به بعد بيشترين آثار در زمينه تصوير، نقوش، گچكاری و ديگر هنرها شكل میگيرد، در اين دوران وحدتی ميان شيعه و عرفان شكل میگيرد، هنر شيعی به معنای هنری است كه مضامين شيعی در آن باشد هر چند كه فرم و سبك خاصی در آن لحاظ نشده باشد؛ وقتی میگوييم هنر ايرانی هنر شيعی است منظور تجلی مضامين شيعی در هنر است.
مدير گروه فلسفه هنر داننشگاه اديان و مذاهب اسلامی تصريح كرد: ما در دوره ايلخانی آثاری داريم كه مضامين شيعی در آنها وجود دارد؛ برای مثال تصاويری داريم كه امام حسين(ع) يا امام علی(ع) را نشان میدهد. در معماری آيينی گنبدهايی داريم كه در دوران تيموريان ساخته شده است، گنبد امام رضا(ع) در اين دوران ساخته شده است، آيا میتوان گفت چون هنرمندان اين دوره از نظر فقهی شيعه نبودهاند اين هنر هم هنر شيعی نيست! يا اينكه بايد به مضامين تكيه كرد و گفت چون مضامين شيعی است لذا هنر هم شيعی است.