حجتالاسلام و المسلمین محمدصادق یوسفی مقدم، رئیس مرکز فرهنگ و معارف قرآن در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، به بیان نکاتی درباره انوار جاودان در تفسیر قرآن، تألیف آیتالله ابوالقاسم خزعلی پرداخت.
بخش نخست این گفتوگو را اینجا بخوانید!
رئیس مرکز فرهنگ و معارف قرآن روش تفسیری آیتالله خزعلی را در تفسیر انوار جاودان با توجه به روشمندی علمی آن، روش بسیار ارزشمندی خواند و گفت: صاحب این تفسیر در بحثهای خود کاملاً بحثی روشمند ارائه میدهد و روشمندی آن هم بر پایه مختصات دانش تفسیر قرار گرفته است؛ یعنی هم مختصات مربوط به حوزه علوم قرآن و هم مختصات مربوط به حوزه تفسیر معارف قرآن در نظر گرفته شده است. همچنین توجه ایشان به روایات نیز در عین ارائه یک تفسیر قرآن به قرآن قابل توجه است.
روش قرآن به قرآن؛ روش پایه در تفسیر انوار جاودان
یوسفی مقدم در مورد روش تفسیری آیتالله خزعلی در تفسیر انوار جاودان، بیان کرد: منهج ایشان تفسیر قرآن به قرآن است، اما اینگونه نیست که مناهج دیگر از نظر ایشان نادیده گرفته شود، بلکه سایر مناهج نیز تا آن جا که بتواند ایشان را در فهم آیات قرآن کمک کند، مورد توجه قرار میگیرد، اما اصل و پایه را بر منهج قرآن به قرآن، آن هم به سبک انباشت و جمعآوری آیات همموضوع قرار میدهد و این روش را در پیش میگیرد.
توجه به مختصات دانش تفسیر و مختصات دانش علوم قرآنی؛ ثقل توجه آیتالله خزعلی در تفسیر
وی در مورد رویکرد آیتالله خزعلی و اینکه با چه هدفی به ارائه تفسیر پرداخته است، اظهار کرد: آیتالله خزعلی در تفسیر خود وارد بحثهای بسیار زیادی در زمینههای اجتماعی و سیاسی، فرهنگی و تربیتی شده است و بحثهای زیاد و قابل توجهی هم در این رابطهها دارد، اما با توجه به این که این بحثها برای فهم تفسیر اصل نیستند و اصل این است که ما در تفسیر از یک روشمندی منطقی برخوردار باشیم، به نظر آیتالله خزعلی مفاد هر آیه را صرف نظر از این که خود آیه مفادی اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی و ... دارد، باید روشمند تفسیر کرد و یا به تعبیر صحیحتر مختصات دانش تفسیر و مختصات دانش علوم قرآنی را در تفسیر آیات قرآن مورد توجه قرار داد.
امکان انحراف در تفسیر با تکیه بر مبانی رویکردی خاص در تفسیر
یوسفی مقدم ادامه داد: ما گاهی اوقات برای فهم یک آیه یک رویکرد اجتماعی داریم، اما بدون توجه به مختصات تفسیر، تمام همّ و غمّمان آن رویکرد اجتماعیمان میشود. این امر تفسیر را از مسیر منطقی خود خارج میکند و چه بسا ممکن است که برداشتهای انحرافی نصیب مفسر شود. اما اگر پایههای تفسیر مورد توجه قرار بگیرد و روشمندیای در کار باشد که بر پایههای دانش تفسیر و دانش علوم قرآنی استوار باشد و در عین حال مناهج قرآن به قرآن و قرآن به روایات هم مورد غفلت مفسر قرار نگیرد و در واژهشناسی هم ویژگیها و اضلاعی که ایشان مورد توجه قرار میدهد، مورد توجه قرار بگیرد، آن وقت است که تفسیر میتواند بر پایه و مبانی علمی استوار باشد؛ حالا چه رویکرد اجتماعی باشد، چه رویکرد کلامی باشد و چه رویکردهای مختلفی که مطرح است.
تفسیر به رأی، تطبیق و تفسیر
وی با بیان اینکه مفسر نباید با مبانی رویکردی کلامی یا رویکردی اجتماعی یا با مبانی سیاسی که در جای دیگر این مبانی نهادینه شدهاند، به سراغ آیات قرآن کریم برود، اظهار کرد: این امر باعث میشود که مفسر با عینکی خاص وارد فهم آیات قرآن بشود. اگر ما این مسئله را تفسیر به رأی نتوانیم نامگذاری کنیم، به یقین این همان تطبیق است و نه تفسیر.
وی افزود: به تعبیر علامه طباطبایی این کار تطبیق است؛ به این معنا که من سعی کردهام آیات قرآن را بر دیدگاه خودم و بر مبانی فکری از پیش تعریف شده خودم تطبیق بدهم.
کشف مراد خداوند در قرآن در گرو روش تفسیری است، نه رویکرد
یوسفی مقدم عنوان کرد: اگر ما صرف نظر از هر رویکرد در حوزه تفسیر قرآن، بر پایه مبانی تفسیر و مبانی علوم قرآنی و بر پایه منهجی منتخب یا مناهجی منتخب یا منهج جامع شامل مناهج گوناگون، و در مجموع اگر بر پایه یک روشمندی علمی با چنین مبانیای وارد تفسیر شویم، آن گاه تفسیر ما با هر رویکردی که باشد، نتیجه آن نتیجه قرآنی است و نتیجه آن کشف مراد خدا در حوزه اجتماعی، در حوزه کلامی، در حوزه سیاسی و ... است.
وی با بیان اینکه آیتالله خزعلی نیز چنین اهتمام و توجهی دارد، اظهار کرد: ایشان همه همّشان بر این است که مفسر باید با یک مبانی علمی و با یک روشمندی علمی وارد تفسیر بشود. با این روشمندی علمی که وارد تفسیر شد آن وقت شما با هر رویکردی که وارد شدید اما با این مبنا و با این روشمندی نتیجه درستی عاید شما میشود.
گشودن مسیر منطقی کشف مراد الهی؛ مقصود آیتالله خزعلی از ارائه مباحث تفسیری
یوسفی مقدم در پاسخ به این پرسش که رویکرد خود ایشان در تفسیر چه بوده است و آیا قصد آیتالله خزعلی فقط این بوده است که یک نمونه تفسیر روشمند ارائه کنند؟ بیان کرد: به نظر میآید که همین طور است و ایشان که در حوزه داشتند این تفسیر را تدریس میکردند، میخواستند فضلا را در یک مسیر منطقی برای کشف مراد خداوند از آیات قرار بدهند.
وی افزود: ایشان میخواستنهاند در واقع به فضلا نشان دهند که با هر روشی وارد تفسیر نشوند و اگر روشی هم انتخاب کردند این روش بر پایه مختصات دانش تفسیر و دانش علوم قرآن باشد و در عین حال بگویند که شکل برخورد با آیات همموضوع چگونه باید باشد و چگونه باید ما از روایات برای فهم مراد خداوند استفاده کنیم و این که اگر با واژه و لغتی در قرآن کریم مواجه شدیم این لغت را چگونه باید واکاوی کنیم تا بتوانیم به مراد خدا در این لغت دست پیدا کنیم.
یوسفی مقدم با بیان این که روشی را که آیتالله خزعلی در تفسیر پیش گرفته است میتوان به عنوان روش جامع در فهم مراد خدا و در تفسیر قرآن کریم نام گذاشت، این روش را مبتنی بر چند اصل اساسی دانست و اظهار کرد: اصل اول همان گونه که عرض کردیم این است که آیتالله خزعلی به مختصات دانش تفسیر توجه دارد. اصل دوم هم این است که به روایات اهل البیت(ع) نگاه ویژهای دارد و این روایات را هدایتگر میداند و نگاه مسیریابی به روایات اهل البیت(ع) دارد. مسئله بعدی هم این است که ایشان سعی میکند که روایات همموضوع را کنار یکدیگر بگذارد و از یک تعاطی علمی میان آیات همموضوع در قرآن کریم به یک نتیجه علمی از مفاد آیهای از آیات قرآن کریم دست پیدا کنند. در عین حال هم ایشان در واژهشناسی روش خاصی دارد که سه ضلع دارد و آیتالله خزعلی با تجزیه و تحلیل و گردش علمی در این سه ضلع که توضیح آن پیش از این داده شد، به نکات دقیق لغوی در آیات قرآن کریم دست پیدا کرده است.
کامل نشدن انوار جاودان؛ از نقصهای آن
وی در مورد این که چه نقدهایی میتوان در رابطه با این تفسیر مطرح کرد، گفت: نقدهایی در چند مسئله ممکن است مطرح باشد. یکی این که این تفسیر متأسفانه نشد که کامل شود و به اصطلاح فرصتی به ایشان داده نشد که این تفسیر کامل شود و امیداوریم که خدا کمک کند و این تفسیر به نوعی بالاخره کامل شود؛ حالا توسط ایشان یا افراد دیگری که این مسیر را با انتخاب همین شیوه پیش ببرند.
منهج جامع در تفسیر منهج اجتهادی است/ نقدی به نوع استفاده از روایات در انوار جاودان
یوسفی مقدم نقد دوم را با توجه به روش تفسیر انوار درخشان مطرح کرد و گفت: من تعبیر روش جامع را برای روش تفسیر آیتالله خزعلی داشتم که ایشان در آن پایهها و مبانیای را به کار میگیرد که یک روش جامع دارد، اما جامعتر این است که تفسیر از منهج اجتهادی برخوردار باشد، به این معنا که در منهج اجتهادی مفسر از تمام مناهج بهره میگیرد؛ هم از منهج قرآن به قرآن، هم از منهج قرآن به روایات، هم از منهج قرآن به عقل، و در این منهج همه ابزارهای صحیح علمی قرآنی همه باید مورد توجه باشد.
نمیتوانیم در تفسیر صرفاً یک نگاه مسیریاب به روایات داشته باشیم
وی با بیان این که ما نمیتوانیم به روایات صرفاً یک نگاه مسیریاب داشته باشیم، اظهار کرد: درست است که روایات برای ما جنبه آموزشی و تعلیمی دارند، اما بالاخره هر روایت در هر آیهای و ذیل هر آیهای که وارد بشود در جهت تفسیر آن آیه برمیآید. در این جا آن روایت باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و از نظر سندی و از نظر دلالی مورد بررسی دقیق قرار بگیرد و پس از بررسی صحت و سقم و اعتماد کامل به یک روایت، آن روایت است که میتواند مرجع نهایی در تفسیر آیه شریفه باشد.
وی با اشاره به این مطلب که البته روایات نیز این گونه نیست که مفهومی از مفاهیم آیه را اختصاص به مورد خاص و زمان خاص بدهند، عنوان کرد: معمولاً روایات هم نگاهی شامل به همه مصادیق و به همه زمانها و مکانها دارند، ولی در هر صورت ما باید نگاهی عمیقتر به روایات در حوزه تفسیر داشته باشیم.
نمیتوان تفسیری بالاتر از تفسیر روایات ارائه داد
یوسفی مقدم همچنین ضمن تأکید بر جایگاه تفسیر قرآن به قرآن، بیان کرد: این مسئله هم که باید آیات همموضوع در کنار یکدیگر جمع بشوند تا این که مفاد یک آیه به طور دقیق استخراج بشود ضرورت است، اما مسئله روایات مسئله بسیار مهمی است و ما روایات را باید در حوزه تفسیر اصل قرار بدهیم و پس از روایات است که میتوانیم به منابع دیگر توجه کنیم.
استفاده از منهج روایی در انوار جاودان میتوانست دقیقتر باشد
وی افزود: من میخواهم این را عرض کنم که آن منهجی را که باید در پیش بگیریم منهج جامع اجتهادی است و منهج جامع اجتهادی هم این است که ما آیات را ببینیم و منهج عقل را هم مورد توجه قرار بدهیم و منهج روایی را هم مورد توجه قرار بدهیم، اما در جایی که روایت تفسیری از آیه شریفه کرد، این روایت اگر از نظر سند و دلالت تمام بود، دیگر بالاتر از آن مفهومی برای تفسیر وجود نخواهد داشت.
وی در پایان گفت: در هر صورت انوار جاودان تفسیری بسیاری خوب است که از روش جامعی برخوردار است، اما جامعتر همان است که تفسیر از یک روش اجتهادی برخوردار باشد که مبتنی بر همه مناهج تفسیری باشد و البته در خصوص روایات منهج باید دقیقتر و عالمانهتر باشد و باید توجه داشت که اگر روایتی تفسیری از آیه شریفه داد که از نظر سند و دلالت تمام بود دیگر فوق آن تفسیر نمیتوان تفسیری ارائه داد.