بررسی «اخلاق از ديدگاه قرآن» در مقاله مدير مؤسسه قرآن كوزوو
کد خبر: 1890273
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۳:۴۰

بررسی «اخلاق از ديدگاه قرآن» در مقاله مدير مؤسسه قرآن كوزوو

گروه فعاليت‌های قرآنی: مدير مؤسسه قرآن كوزوو با نگارش مقاله‌ای به بررسی «اخلاق از ديدگاه قرآن كريم» و شرح و تبيين دو صفت خودبزرگ‌بينی و غرور با استناد به منابع قرآنی و دينی پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه منطقه بالكان، حجت‌الاسلام والمسلمين «محمدباقر صالحی» مدير مؤسسه قرآن كوزوو در شهر پريزرن اين كشور در مقاله خود نوشته است: نخستين صفت از صفات رذيله كه در داستان انبياء و آغاز خلقت انسان به چشم مى‏خورد تكبر و استكبار است كه در داستان شيطان به هنگام آفرينش آدم(ع) و امر به سجود فرشتگان و همچنين ابليس براى او آمده است.
داستانى است‏ بسيار تكان‌دهنده و عبرت‌انگيز، داستانى است‏ بسيار روشنگر و هشدار دهنده، براى همه افراد و همه جوامع انسانى در تمام طول تاريخ. امروز نيز در جوامع انسانى مسأله استكبار، سخن اول را در مفاسد جهانى و نابسامانى‏هاى اجتماعى بشر مى‏زند و بلاى بزرگ بشريت در عصر ما نيز همين استكبار است كه بدبختانه همه در آتش آن مى‏سوزند و فرياد مى‏كشند، ولى كمتر كسى در فكر چاره است.
وی می‌افزايد: «خود برتربينى»، «خود محورى»، «خودخواهى»، «برترى جویى» و «فخرفروشى» همه از مفاهيمى هستند كه ريشه آن‌ها «تكبر» است، هر چند از زواياى مختلف ديده مى‌شود. كسى كه صرفاً خود را بالاتر از ديگران مى‌بيند، «خود برتربين» است. كسى كه به خاطر اين خود برتربينى سعى دارد در همه جا و در همه كارهاى اجتماعى همه چيز را قبضه كند، «خود محور» است. كسى كه سعى دارد در مسائل اجتماعى به‌ويژه هنگام بروز مشكلات تنها به منافع خود بيانديشد و براى منافع ديگران ارزشى قائل نباشد، «خودخواه» است. كسى كه سعى مى‌كند سلطه خود را بر ديگران مستحكم كند و آن‌ها را زير سيطره خود قرار دهد، گرفتار «برترى جویى» است و بالاخره كسى كه سعى دارد مال و ثروت يا قدرت و مقام خود را به رخ ديگران بكشد «فخرفروش» است؛ بنابراين همه اين صفات، ريشه مشتركى دارد و آن تكبر است؛ هر چند در چهره‌هاى مختلف ظاهر مى‌شود.
نويسنده در ادامه مقاله با عنوان «نكوهش غرور در روايات اسلامى» می‌نويسد: مذمت از اين خوى زشت در احاديث اسلامى نيز بازتاب گسترده‏اى دارد كه تيتروار به آن اشاره می‌شود؛
1 ـ مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانى‏تر است 2 ـ آدم عاقل هرگز مغرور ديده نمى‏شود 3 ـ غرور، انسان را در انبوهى از خيالات گرفتار مى‏سازد و اسباب نجات را از او قطع مى‏كند. 4 ـ در تعبير زيباى ديگرى درباره گروهى از منحرفان آمده است «آن‌ها بذر فجور و گناه را افشاندند و با آب غرور و فريب آن را آبيارى كردند و محصول آن را كه بدبختى و هلاكت‏ بود درو كردند» 5 ـ در سخن ديگرى غرور و خودبينى يكى از موانع پندپذيرى انسان شمرده می‌شود «در ميان شما و موعظه حجابى از غرور است‏».
روايات در اين زمينه فراوان است و مطالعه همين بخش براى پى‌بردن به آثار زيان‌بار غرور و خطرات آن كافى است.
حجت‌الاسلام والمسلمين صالحی در بخش دوم مقاله خود با عنوان «اسباب غرور» اسباب غرور و خودبينى را بسيار زياد می‌داند و می‌نويسد» مغروران گروه‏هاى مختلفى هستند؛ مغروران به علم و دانش و آن‌ها‌ كسانى هستند كه وقتى به مقامى از علم مى‏رسند غرور و خودبينى بر آن‌ها عارض مى‏شود، گاه مى‏شود كه افراد كم‌ظرفيت ‏با فراگرفتن علم ناچيزى و خواندن كتاب و يا كتاب‌هایى بر مركب غرور سوار مى‏شوند و خود را شكننده صد قفل و صد زنجير مى‏دانند و اين بدترين نوع غرور است كه عالم و دانشمند را هم از نظر ارزش علمى ساقط مى‏كند و هم از جهت ارزش اجتماعى.
وی ادامه می‌دهد: در حديثى از رسول خدا(ص) عوامل ديگر غرور از جمله اعمال صالح، انفاق در راه خدا و عبادات اشاره شده كه هر كدام از آن‌ها مى‏تواند عاملى براى مستى غرور شود. افراد صالح كم‌ظرفيتى را مى‏بينيم كه هرگاه توفيق انجام عبادات يا اعمال نيكى پيدا مى‏كنند ناگهان بر مركب غرور سوار شده و خود را اهل نجات و سعادت مى‏شمرند و همه مردم در نظرشان كوچك مى‏شوند و همين امر باعث هلاكتشان مى‏‌شود.
صالحی يكى ديگر از عوامل غرور را مغرور شدن به لطف و كرم و مغفرت خدا می‌داند و می‌افزايد: افرادى هستند كه بى‌محابا و جسورانه گناه مى‏كنند، هنگامى كه از آن‌ها سؤال شود اين چه كار زشتى است كه شما انجام مى‏دهيد؟ مى‏گويند: خداوند كريم و غفور و رحيم است، خدایى را كه ما مى‏شناسيم از آن بالاتر است كه گناهان اين بنده ناچيز را به رخ او بكشد و به خاطر آن ما را مجازات كند، اصولاً اگر ما گناه نكنيم عفو و كرم خدا چه مى‏شود؟! اين گونه افكار انحرافى است كه باعث هلاكتشان مى‏شود.
مدير مؤسسه قرآن كريم كوزوو در ادامه آورده است: به همين دليل در قرآن و روايات اسلامى از اين نوع غرور شديداً نهى شده است؛ در آيه ‏6 سوره انفطار مى‏خوانيم «يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم» (اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است‏؟» فرق است ‏بين كسى كه گناه مى‏كند و جسور است و گویى خود را طلبكار مى‏داند و بين كسى كه گناهى از او سرزده و شرمنده است و اميد به رحمت‏ حق دارد، اولى بر مركب غرور سوار و دومى دست ‏به دامن لطف پروردگار زده است.
حجت‌الاسلام والمسلمين صالحی با بيان اينكه جهل و نادانى يكى ديگر از اسباب غرور است، در مقاله خود می‌افزايد: ديگر از اسباب غرور كه گروه زيادى را در كام خود فرو برده است، دنيا و زرق و برق دنيا، مال، مقام، جوانى، زيبایى و قدرت است؛ افراد كم‌ظرفيت همين كه به يكى از اين امور نايل شوند فراموش مى‏كنند كه اينها عاريتى است و هميشه در معرض زوال و نابودى قرار دارد. اين فراموشى سبب خودبينى و غرور آنها مى‏شود و اين غرور آنها را از خدا دور و به شيطان نزديك و آلوده به انواع گناهان مى‏سازد.
نويسنده بيان می‌دارد: در حديثى مى‏خوانيم «دنيا تو را با سرگرمى‏هاى باطل نفريبد و مغرور نسازد؛ چرا كه سرگرمى‏ها پايان مى‏يابد و گناهش بر تو باقى مى‏ماند» از شگفتی‌ها اين است كه همه مردم با چشم خود زوال سريع نعمت‏ها و از ميان رفتن اموال، ثروت‏ها و سقوط حكومت‏ها و قدرت‏هاى دنيوى را همه روز با چشم خود مى‏بينند، اما هنگامى كه خودشان به آن مى‏رسند چنان مغرور مى‏شوند كه فكر مى‏كنند آنچه مربوط به آنهاست جاودانى است و هرگز از آنها گرفته نمى‏شود!
آرى اسباب غرور بسيار متنوع است و رهایى از چنگال آن مشكل و جز در سايه بيدارى و تقوا و سپردن خويش به خداوند و توجه به زوال سريع نعمت‏ها امكان‏پذير نيست.
در بخش سوم اين مقاله با عنوان «علايم و نشانه‏هاى غرور» نويسنده آورده است: بى‏اعتنایى به مردم، بى‌توجهى به حلال و حرام الهى، رعايت نكردن ادب با بزرگان و ترك محبت‏ با دوستان و بستگان، بى‏رحمى نسبت‏ به زيردستان، ذكر سخنان ناموزون و دور از ادب، سر دادن خنده و قهقهه بلند، دويدن در حرف ديگران، نگاه‏هاى تحقيرآميز به صالحان و پاكان و عالمان و همچنين راه رفتن به صورت غير متعارف، پا را به زمين كوبيدن، شانه‏ها را تكان دادن، نگاه‏هاى غير متعارف به زمين و آسمان نمودن و حتى گاهى كارهاى ديوانگان را انجام دادن اينها همه از نشانه‏هاى غرور است.
صالحی همچنين درباره «آثار و پيامدهاى فردى و اجتماعى غرور» نوشته است: در ميان صفات رذيله شايد كمتر صفتى به اندازه غرور زيان‏آور و مرگبار باشد. پيامدهاى غرور تمام زندگى انسان را تحت تاثير خود قرار مى‏دهد و دنيا و آخرت را تباه مى‏كند. از ميان آثار زيانبار غرور به امور زير مى‏توان اشاره كرد:
1ـ غرور، حجاب ضخيمى بر عقل و فهم انسان مى‏فكند و او را از درك حقايق بازمى‏دارد و به او اجازه نمى‏دهد خود و ديگران را آنچنان كه هست و هستند بشناسد و حوادث اجتماعى را درست ارزيابى كرده در برابر آنها موضع صحيح بگيرد.
2 ـ غرور مايه شكست در زندگى و سبب عقب‌افتادگى است، يك لشكر مغرور به سادگى جنگ را مى‏بازد، يك سياستمدار مغرور به آسانى زمين مى‏خورد، يك محصل مغرور در امتحانات رفوزه مى‏شود، يك ورزشكار مغرور بازى را به حريف مى‏بازد و بالاخره يك مسلمان مغرور خود را گرفتار قهر و غضب الهى مى‏سازد.
3 ـ غرور تكامل انسان را متوقف مى‏سازد، بلكه مايه انحطاط و عقب‏گرد او مى‏شود؛ زيرا هنگامى كه انسان مغرور مى‏شود نقايص خود را نمى‏بيند و كسى كه احساس نقصان نكند به دنبال كمال نمى‏رود.
4 ـ غرور سبب فساد و تباهى عمل مى‏شود، زيرا در انجام آن دقتى به خرج نمى‏دهد و همين امر كار او را خراب مى‏كند، يك جراح مغرور ممكن است‏ بيمار خود را در كام مرگ فروبرد و يا حداقل ناقص سازد، يك راننده مغرور گرفتار تصادف‏هاى زيانبار مى‏شود، همچنين يك مؤمن مغرور گرفتار ريا و عجب و ساير امورى كه عمل را فاسد مى‏كند، مى‏شود. غرور ناشى از آرزوها، سبب فساد عمل مى‏شود، غرور مانع از عاقبت انديشى است.
5 ـ غرور غالباً سبب ندامت و پشيمانى مى‏شود، چرا كه انسان نمى‏تواند ارزيابى صحيحى از خود و ديگران را داشته باشد و در محاسبات خود در حركت فردى و اجتماعى گرفتار اشتباه مى‏شود و همين امر او را به ندامت و پشيمانى مى‏كشاند.
6 ـ در يك جمله مى‏توان گفت انسان مغرور در دنيا مسكين و بيچاره است و در آخرت مغبون؛ چرا كه متاع برتر را به متاع پست‏تر فروخته است‏.
مدير مؤسسه فرآن كوزوو در بخش پنج مقاله خود به «طرق درمان غرور» پرداخته و نوشته است: از آنجا كه غرور غالباً ناشى از جهل و عدم شناخت‏ خويشتن و قدر و منزلت انسان در پيشگاه خداست، نخستين گام درمان اين بيمارى اخلاقى شناخت‏ خويشتن و معرفت پروردگار و نيز شناخت لياقت‏ها و شايستگى‏ها در انسان‌هاى ديگر است.
اگر انسان به گذشته خويش باز گردد كه طفلى بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آينده خويش بنگرد كه پير و ناتوان و از كار افتاده مى‏شود و اگر چند روزى قدرت، مال، ثروت، جوانى و زيبایى دارد، همه آن‌ها در معرض انواع آفات است و طبق ضرب‏المثل معروف «به مالت نناز كه به شبى از بين مى‏رود و به جمالت نناز كه به تبى از بين مى‏رود!» همه اينها آسيب‏پذير است.
و نيز اگر به تاريخ پيشينيان بنگرد و سرعت زوال قدرت‏ها و از ميان رفتن اموال و نابودى امكانات با خبر شود هرگز مست غرور نخواهد شد. چگونه انسان به عملش مغرور شود و حال آنكه ممكن است‏ با ضربه‏اى كه به مغز او تصادفا وارد شود نه تنها همه علومش را فراموش كند حتى نام خود را نيز فراموش كند؟!
چگونه به اموالش مغرور شود، در حالى كه با يك نوسان بازار و پيش آمدن يك حادثه مهم اجتماعى، سياسى و يا نظامى نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلكه بدهى زيادى به بار آورد؟!
چگونه به قدرتش بنازد در حالى كه ممكن است فردا آن را از دست دهد و پشت ميله‏هاى زندان باشد! اگر انسان درست‏ به جسم و روح و امكانات خود توجه كند كه چقدر آسيب‏پذيرند و چگونه حوادث كوچك مى‏توانند زندگى او را بر هم زنند، ، سرآمد زندگيش نامعلوم، علل بيماريش ناپيدا و اعمالش ثبت و ضبط مى‏شود، پشه‏اى او را مى‏آزارد و گلوگير شدن آب يا غذایى او را مى‏كشد و عرق مختصرى او را متعفن و بدبو مى‏سازد هرگز مست و مغرور نمى‏شود.
نويسنده خاطرنشان می‌كند: در حالات «اياز» وزير معروف مقتدر سلطان محمود غزنوى نقل كرده‏اند كه همه روز در اطاق مخصوصى مى‏رفت و در را مى‏بست و بعد از لحظاتى بيرون مى‏آمد، بينندگان تعجب كردند كه در اين اطاق چه سرى نهفته است كه همه روز «اياز» به آن سركشى مى‏كند، بعد از تحقيق معلوم شد لباس دوران چوپانيش را در آنجا گذارده و همه روز به آنجا مى‏رود و به آن نگاه مى‏كند و مى‏گويد: اياز تو چوپان بودى! اكنون كه خداوند تو را به مقام وزارت رسانده مغرور مباش، از اين بترس كه فردا مقامت را از دست‏بدهى و از گذشته نيز ناتوان‏تر شوى‏»!
اگر همه قدرتمندان چنين اسباب عبرتى در اختيار داشته باشند هرگز مغرور نخواهند شد، ولى متاسفانه هر كس «اياز» نمى‏شود.
---------------------------------
منابع:
قرآن كريم
پيام‌های قرآن
غررالحكم
نهج‌البلاغه
مكارم الاخلاق
ميزان الحكمه

captcha