به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه منطقه بالكان، حجتالاسلام والمسلمين «محمدباقر صالحی» مدير مؤسسه قرآن كوزوو در شهر پريزرن اين كشور در مقاله خود نوشته است: نخستين صفت از صفات رذيله كه در داستان انبياء و آغاز خلقت انسان به چشم مىخورد تكبر و استكبار است كه در داستان شيطان به هنگام آفرينش آدم(ع) و امر به سجود فرشتگان و همچنين ابليس براى او آمده است.
داستانى است بسيار تكاندهنده و عبرتانگيز، داستانى است بسيار روشنگر و هشدار دهنده، براى همه افراد و همه جوامع انسانى در تمام طول تاريخ. امروز نيز در جوامع انسانى مسأله استكبار، سخن اول را در مفاسد جهانى و نابسامانىهاى اجتماعى بشر مىزند و بلاى بزرگ بشريت در عصر ما نيز همين استكبار است كه بدبختانه همه در آتش آن مىسوزند و فرياد مىكشند، ولى كمتر كسى در فكر چاره است.
وی میافزايد: «خود برتربينى»، «خود محورى»، «خودخواهى»، «برترى جویى» و «فخرفروشى» همه از مفاهيمى هستند كه ريشه آنها «تكبر» است، هر چند از زواياى مختلف ديده مىشود. كسى كه صرفاً خود را بالاتر از ديگران مىبيند، «خود برتربين» است. كسى كه به خاطر اين خود برتربينى سعى دارد در همه جا و در همه كارهاى اجتماعى همه چيز را قبضه كند، «خود محور» است. كسى كه سعى دارد در مسائل اجتماعى بهويژه هنگام بروز مشكلات تنها به منافع خود بيانديشد و براى منافع ديگران ارزشى قائل نباشد، «خودخواه» است. كسى كه سعى مىكند سلطه خود را بر ديگران مستحكم كند و آنها را زير سيطره خود قرار دهد، گرفتار «برترى جویى» است و بالاخره كسى كه سعى دارد مال و ثروت يا قدرت و مقام خود را به رخ ديگران بكشد «فخرفروش» است؛ بنابراين همه اين صفات، ريشه مشتركى دارد و آن تكبر است؛ هر چند در چهرههاى مختلف ظاهر مىشود.
نويسنده در ادامه مقاله با عنوان «نكوهش غرور در روايات اسلامى» مینويسد: مذمت از اين خوى زشت در احاديث اسلامى نيز بازتاب گستردهاى دارد كه تيتروار به آن اشاره میشود؛
1 ـ مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانىتر است 2 ـ آدم عاقل هرگز مغرور ديده نمىشود 3 ـ غرور، انسان را در انبوهى از خيالات گرفتار مىسازد و اسباب نجات را از او قطع مىكند. 4 ـ در تعبير زيباى ديگرى درباره گروهى از منحرفان آمده است «آنها بذر فجور و گناه را افشاندند و با آب غرور و فريب آن را آبيارى كردند و محصول آن را كه بدبختى و هلاكت بود درو كردند» 5 ـ در سخن ديگرى غرور و خودبينى يكى از موانع پندپذيرى انسان شمرده میشود «در ميان شما و موعظه حجابى از غرور است».
روايات در اين زمينه فراوان است و مطالعه همين بخش براى پىبردن به آثار زيانبار غرور و خطرات آن كافى است.
حجتالاسلام والمسلمين صالحی در بخش دوم مقاله خود با عنوان «اسباب غرور» اسباب غرور و خودبينى را بسيار زياد میداند و مینويسد» مغروران گروههاى مختلفى هستند؛ مغروران به علم و دانش و آنها كسانى هستند كه وقتى به مقامى از علم مىرسند غرور و خودبينى بر آنها عارض مىشود، گاه مىشود كه افراد كمظرفيت با فراگرفتن علم ناچيزى و خواندن كتاب و يا كتابهایى بر مركب غرور سوار مىشوند و خود را شكننده صد قفل و صد زنجير مىدانند و اين بدترين نوع غرور است كه عالم و دانشمند را هم از نظر ارزش علمى ساقط مىكند و هم از جهت ارزش اجتماعى.
وی ادامه میدهد: در حديثى از رسول خدا(ص) عوامل ديگر غرور از جمله اعمال صالح، انفاق در راه خدا و عبادات اشاره شده كه هر كدام از آنها مىتواند عاملى براى مستى غرور شود. افراد صالح كمظرفيتى را مىبينيم كه هرگاه توفيق انجام عبادات يا اعمال نيكى پيدا مىكنند ناگهان بر مركب غرور سوار شده و خود را اهل نجات و سعادت مىشمرند و همه مردم در نظرشان كوچك مىشوند و همين امر باعث هلاكتشان مىشود.
صالحی يكى ديگر از عوامل غرور را مغرور شدن به لطف و كرم و مغفرت خدا میداند و میافزايد: افرادى هستند كه بىمحابا و جسورانه گناه مىكنند، هنگامى كه از آنها سؤال شود اين چه كار زشتى است كه شما انجام مىدهيد؟ مىگويند: خداوند كريم و غفور و رحيم است، خدایى را كه ما مىشناسيم از آن بالاتر است كه گناهان اين بنده ناچيز را به رخ او بكشد و به خاطر آن ما را مجازات كند، اصولاً اگر ما گناه نكنيم عفو و كرم خدا چه مىشود؟! اين گونه افكار انحرافى است كه باعث هلاكتشان مىشود.
مدير مؤسسه قرآن كريم كوزوو در ادامه آورده است: به همين دليل در قرآن و روايات اسلامى از اين نوع غرور شديداً نهى شده است؛ در آيه 6 سوره انفطار مىخوانيم «يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم» (اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟» فرق است بين كسى كه گناه مىكند و جسور است و گویى خود را طلبكار مىداند و بين كسى كه گناهى از او سرزده و شرمنده است و اميد به رحمت حق دارد، اولى بر مركب غرور سوار و دومى دست به دامن لطف پروردگار زده است.
حجتالاسلام والمسلمين صالحی با بيان اينكه جهل و نادانى يكى ديگر از اسباب غرور است، در مقاله خود میافزايد: ديگر از اسباب غرور كه گروه زيادى را در كام خود فرو برده است، دنيا و زرق و برق دنيا، مال، مقام، جوانى، زيبایى و قدرت است؛ افراد كمظرفيت همين كه به يكى از اين امور نايل شوند فراموش مىكنند كه اينها عاريتى است و هميشه در معرض زوال و نابودى قرار دارد. اين فراموشى سبب خودبينى و غرور آنها مىشود و اين غرور آنها را از خدا دور و به شيطان نزديك و آلوده به انواع گناهان مىسازد.
نويسنده بيان میدارد: در حديثى مىخوانيم «دنيا تو را با سرگرمىهاى باطل نفريبد و مغرور نسازد؛ چرا كه سرگرمىها پايان مىيابد و گناهش بر تو باقى مىماند» از شگفتیها اين است كه همه مردم با چشم خود زوال سريع نعمتها و از ميان رفتن اموال، ثروتها و سقوط حكومتها و قدرتهاى دنيوى را همه روز با چشم خود مىبينند، اما هنگامى كه خودشان به آن مىرسند چنان مغرور مىشوند كه فكر مىكنند آنچه مربوط به آنهاست جاودانى است و هرگز از آنها گرفته نمىشود!
آرى اسباب غرور بسيار متنوع است و رهایى از چنگال آن مشكل و جز در سايه بيدارى و تقوا و سپردن خويش به خداوند و توجه به زوال سريع نعمتها امكانپذير نيست.
در بخش سوم اين مقاله با عنوان «علايم و نشانههاى غرور» نويسنده آورده است: بىاعتنایى به مردم، بىتوجهى به حلال و حرام الهى، رعايت نكردن ادب با بزرگان و ترك محبت با دوستان و بستگان، بىرحمى نسبت به زيردستان، ذكر سخنان ناموزون و دور از ادب، سر دادن خنده و قهقهه بلند، دويدن در حرف ديگران، نگاههاى تحقيرآميز به صالحان و پاكان و عالمان و همچنين راه رفتن به صورت غير متعارف، پا را به زمين كوبيدن، شانهها را تكان دادن، نگاههاى غير متعارف به زمين و آسمان نمودن و حتى گاهى كارهاى ديوانگان را انجام دادن اينها همه از نشانههاى غرور است.
صالحی همچنين درباره «آثار و پيامدهاى فردى و اجتماعى غرور» نوشته است: در ميان صفات رذيله شايد كمتر صفتى به اندازه غرور زيانآور و مرگبار باشد. پيامدهاى غرور تمام زندگى انسان را تحت تاثير خود قرار مىدهد و دنيا و آخرت را تباه مىكند. از ميان آثار زيانبار غرور به امور زير مىتوان اشاره كرد:
1ـ غرور، حجاب ضخيمى بر عقل و فهم انسان مىفكند و او را از درك حقايق بازمىدارد و به او اجازه نمىدهد خود و ديگران را آنچنان كه هست و هستند بشناسد و حوادث اجتماعى را درست ارزيابى كرده در برابر آنها موضع صحيح بگيرد.
2 ـ غرور مايه شكست در زندگى و سبب عقبافتادگى است، يك لشكر مغرور به سادگى جنگ را مىبازد، يك سياستمدار مغرور به آسانى زمين مىخورد، يك محصل مغرور در امتحانات رفوزه مىشود، يك ورزشكار مغرور بازى را به حريف مىبازد و بالاخره يك مسلمان مغرور خود را گرفتار قهر و غضب الهى مىسازد.
3 ـ غرور تكامل انسان را متوقف مىسازد، بلكه مايه انحطاط و عقبگرد او مىشود؛ زيرا هنگامى كه انسان مغرور مىشود نقايص خود را نمىبيند و كسى كه احساس نقصان نكند به دنبال كمال نمىرود.
4 ـ غرور سبب فساد و تباهى عمل مىشود، زيرا در انجام آن دقتى به خرج نمىدهد و همين امر كار او را خراب مىكند، يك جراح مغرور ممكن است بيمار خود را در كام مرگ فروبرد و يا حداقل ناقص سازد، يك راننده مغرور گرفتار تصادفهاى زيانبار مىشود، همچنين يك مؤمن مغرور گرفتار ريا و عجب و ساير امورى كه عمل را فاسد مىكند، مىشود. غرور ناشى از آرزوها، سبب فساد عمل مىشود، غرور مانع از عاقبت انديشى است.
5 ـ غرور غالباً سبب ندامت و پشيمانى مىشود، چرا كه انسان نمىتواند ارزيابى صحيحى از خود و ديگران را داشته باشد و در محاسبات خود در حركت فردى و اجتماعى گرفتار اشتباه مىشود و همين امر او را به ندامت و پشيمانى مىكشاند.
6 ـ در يك جمله مىتوان گفت انسان مغرور در دنيا مسكين و بيچاره است و در آخرت مغبون؛ چرا كه متاع برتر را به متاع پستتر فروخته است.
مدير مؤسسه فرآن كوزوو در بخش پنج مقاله خود به «طرق درمان غرور» پرداخته و نوشته است: از آنجا كه غرور غالباً ناشى از جهل و عدم شناخت خويشتن و قدر و منزلت انسان در پيشگاه خداست، نخستين گام درمان اين بيمارى اخلاقى شناخت خويشتن و معرفت پروردگار و نيز شناخت لياقتها و شايستگىها در انسانهاى ديگر است.
اگر انسان به گذشته خويش باز گردد كه طفلى بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آينده خويش بنگرد كه پير و ناتوان و از كار افتاده مىشود و اگر چند روزى قدرت، مال، ثروت، جوانى و زيبایى دارد، همه آنها در معرض انواع آفات است و طبق ضربالمثل معروف «به مالت نناز كه به شبى از بين مىرود و به جمالت نناز كه به تبى از بين مىرود!» همه اينها آسيبپذير است.
و نيز اگر به تاريخ پيشينيان بنگرد و سرعت زوال قدرتها و از ميان رفتن اموال و نابودى امكانات با خبر شود هرگز مست غرور نخواهد شد. چگونه انسان به عملش مغرور شود و حال آنكه ممكن است با ضربهاى كه به مغز او تصادفا وارد شود نه تنها همه علومش را فراموش كند حتى نام خود را نيز فراموش كند؟!
چگونه به اموالش مغرور شود، در حالى كه با يك نوسان بازار و پيش آمدن يك حادثه مهم اجتماعى، سياسى و يا نظامى نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلكه بدهى زيادى به بار آورد؟!
چگونه به قدرتش بنازد در حالى كه ممكن است فردا آن را از دست دهد و پشت ميلههاى زندان باشد! اگر انسان درست به جسم و روح و امكانات خود توجه كند كه چقدر آسيبپذيرند و چگونه حوادث كوچك مىتوانند زندگى او را بر هم زنند، ، سرآمد زندگيش نامعلوم، علل بيماريش ناپيدا و اعمالش ثبت و ضبط مىشود، پشهاى او را مىآزارد و گلوگير شدن آب يا غذایى او را مىكشد و عرق مختصرى او را متعفن و بدبو مىسازد هرگز مست و مغرور نمىشود.
نويسنده خاطرنشان میكند: در حالات «اياز» وزير معروف مقتدر سلطان محمود غزنوى نقل كردهاند كه همه روز در اطاق مخصوصى مىرفت و در را مىبست و بعد از لحظاتى بيرون مىآمد، بينندگان تعجب كردند كه در اين اطاق چه سرى نهفته است كه همه روز «اياز» به آن سركشى مىكند، بعد از تحقيق معلوم شد لباس دوران چوپانيش را در آنجا گذارده و همه روز به آنجا مىرود و به آن نگاه مىكند و مىگويد: اياز تو چوپان بودى! اكنون كه خداوند تو را به مقام وزارت رسانده مغرور مباش، از اين بترس كه فردا مقامت را از دستبدهى و از گذشته نيز ناتوانتر شوى»!
اگر همه قدرتمندان چنين اسباب عبرتى در اختيار داشته باشند هرگز مغرور نخواهند شد، ولى متاسفانه هر كس «اياز» نمىشود.
---------------------------------
منابع:
قرآن كريم
پيامهای قرآن
غررالحكم
نهجالبلاغه
مكارم الاخلاق
ميزان الحكمه